- admin
- 6 دی 1400
- 8:52 ق.ظ
شعر در مورد تسلیت جوان
شعر در مورد تسلیت جوان
شعر در مورد تسلیت جوان ، شعر کوتاه درباره مرگ همسر جوان و مرگ جوان ناکام همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
شعر در مورد تسلیت جوان
ای سفر کرده به معراج، به یادت هستیم
ای گل پرپر ما، چشم به راهت هستیم
تو سفر کردی و آسوده شدی از دوران
ما، ماتم زده هر لحظه به یادت هستیم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری در مورد تسلیت جوان
گل من
شد فصل بهار و شدم از غصه هلاک
دارم جگری کباب و چشمی نمناک
گلها همه سر ز خاک بیرون کردند
الا گل من که سر فرو برده به خاک
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد غم ، و شادی و اندوه کودکانه و تنهایی و مرگ و مدیریت غم و اندوه
شعر درباره تسلیت جوان
نوگلی پرورده بودم ،خاک از دستم ربود
آنچنان در بر گرفت ، انگار در عالم نبود
سالها زحمت کشیدم ، تا گلم پرورده شد
ناگهان پیک اجل ، آن غنچه را از من ربود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری درباره تسلیت جوان
روز مرگم اشک را پیدا کنید، روی قلبم عشق را پیدا کنید
روز مرگم خاک را باور کنید روی قبرم لاله را پرپر کنید
خانه را وقف نیلوفر کنید پیکرم را غرق در شبنم کنید
روز مرگم دوست را دعوت کنید، بعد مرگم خنده را سر کنید
رفتنم را ای دوستان باور کنید.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر تسلیت جوان
امروز اومده بود دیدنم ، با یه نگاه مهربون ،
همون نگاهی که سالها آرزوشو داشتمو ازم دریغ میکرد.
گریه کرد و گفت دلش واسم تنگ شده.
وقتی رفت ، سنگ قبرم از اشکاش خیس شده بود.
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد فراموش نکردن عشق ، شعر در مورد فراموشی و فراموشم نکن
شعر در مورد تسلیت جوان
من آن شمعم
که شبها در شبستان تو میسوزم
به ظاهر شاد و در باطن
ز هجران تو میسوزم.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری در مورد تسلیت جوان
تا کی ز مصیبت غمت یاد کنم
اهسته ز دوری تو فریاد کنم
وقت است که دست از این دهان بردارم
از دست غمت هزار بیدادکنم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره تسلیت جوان
بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم
من به داغ تو جوان رفته ز دنیا چه کنم
بهر هر درد دوائیست به جز داغ جوان
من به دردی که بر او نیست مداوا چه کنم
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد شهر بابک ، شعر زیبا و کوتاه درباره شهر بابک استان کرمان
شعری درباره تسلیت جوان
جوان نازنین در خاک رفتی
از این دنیای غم غمناک رفتی
زدی آتش به جان دوست داران
چو گل پاک آمدی و پاک رفتی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر تسلیت جوان
چه خوش باشد در این دنیای فانی
به خوش نامی نمودن زندگانی
که بعد از ما بسی گردش کند چرخ
نماند جز نکونامی نشانی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد تسلیت جوان
آنقدر خوب وعزیزی
که به هنگام وداع
دل نمی خواست تو را
دست خدا بسپارد
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد جیرفت ، شعر محلی در مورد جیرفت و کهنوج و منوجان و رودبار
شعری در مورد تسلیت جوان
امشب این خانه عجب حال و هوایی دارد
گپ زدن با در و دیوار صفایی دارد
همه رفتند از این خانه بجز غم
باز این یار قدیمی چه وفایی دارد.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره تسلیت جوان
زود بودش
سفر مرگ ، ولی
گل مگر
دیر تواند پژمرد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری درباره تسلیت جوان
گفتم که چرا رفتی و تدبیر تو این بود
گفتا چه توان کرد که تقدیر همین بود
گفتم که نه وقت سفرت بود چنین زود
گفتا که نگو مصلحت دوست در این بود
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد دهدشت ، شعر لری درباره دهدشت استان کهگلویه و بویر احمدی
شعر تسلیت جوان
آتش هجران تو همچون سپندم می کند
پر ز ناله همچو نی بند بندم می کند
داغ سنگینی که بر دل دارم از هجران تو
تا قیامت بر غم تو پای بندم می کند
” alt=”شعر در مورد تسلیت جوان ، شعر کوتاه درباره مرگ همسر جوان و مرگ جوان ناکام” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/2-8.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/2-8.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/2-8-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/2-8-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />
من امشب از فراق یار میگریم
بسان عاشقان زار میگریم ،
رفیق نیمه راه شد یار دیرینم ،
دلم افسرده است بسیار میگریم.
.
امروز اومده بود دیدنم
با یه نگاه مهربون
همون نگاهی
که سالها آرزوشو داشتمو ازم دریغ میکرد
گریه کرد و گفت دلش واسم تنگ شده
وقتی رفت سنگ قبرم از اشکاش خیس شده بود
.
ای گل نشکفته ام بابا چرا پژمان شدی؟
میوه قلبم چرا از دیده ام پنهان شدی؟
از برم رفتی نگفتی بار دیگر یک سخن
همچو شمع از درد و غم سوزان شدی
.
شاعران در وصف جوان بس سخنها گفتهاند
من زبانم ولیکن از توصیف این رنج گران
مهربانیهای تو آتش به جان ما فکند
وه چه جان سوز است داغ فرزند جوان
.
ببوسم دستت ای بابا که پروردی مرا آزاد
بیا مادر تماشا کن که فرزندت شده داماد
به حجله میروم شادان و زخمی در بدن دارم
به جای رخت دامادی کفن خونین به تن دارم