شعر در مورد گل و گیاه ، جملات احساسی و زیبا در مورد بوییدن گل رز و گلدون حافظ همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
قشنگی زندگی
یکیش موهای توست …
گل من !
نه این که راه بروی باد را پریشان کنی …
نه !
در آغوشم بخوابی
که موهات را نفس بکشم …
آرام در باغ روحت بچرخم
در بهشت پرتقال و نارنج
و قشنگی بودنت را به تنت بگویم …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
در کنار تو
در کوچه
چهار فصل سال ناگهان گل دادند!
نرگسى در چشمان تو
گل سرخى بر لبان تو
شقایق بر گیسوان تو
اقاقیایى در دستان تو
و من در پیشگاه تو سکوت کردم ….
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد گرگ ، درون و گرگ صفتان و گرگ و میش و انسان
از گلی که نچیده ام
عطری
به سرانگشتم نیست
خاری در دل است.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
برایم بنویس
زیرا همهی گلهای سرخی
که به من هدیه کردی
در گلدان بلورین خود پژمردهاند
و تنها گلهای سرخ اشعارت
که برایم سرودی
هنوز سر زندهاند
از همهی گلهای جهان
و همهی زمانها
تنها بوی عطر
در اشعار باقی میماند.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گل سرخ
آتشی است
که نمی سوزاند
جز با شنیدن نام تو …
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد تشکر از استاد ؛ شعر در وصف و درباره استاد و معلم
صدای تو
از سایه سوی نیستان می آید
و گل می دهد در هیاهوی باران
صدایت
یکی نرگس نوشکفته است
که از پشت رگبار می ایستد روبروی نگاهم
و عطری هوسناک بالا می آید در آهم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
باز از شراب دوشین
در سر خمار دارم
وز باغ وصل جانان
گل در کنار دارم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم
با عقل، آب عشق به یک جو نمی رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم.
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد تابستان ، برای کودکان و زمستان از حافظ و شاملو و فروغ فرخزاد
چگونه با تو از چمدان سخن بگویم؟!
در را که باز کنم
دو فنجان کنار هم نشانده ای
وعطر چای
مرا میبرد
به دست های تو
به ساعت چهار
به آن فکر کوچک
که برخیزی و
دلتنگی ات را در قوری
گل سرخ دم کنی…
در را باز می کنم
عطرها مرده اند
بر میز کاغذی است که بر آن نوشته ای:
چگونه با تو از چمدان سخن بگویم؟
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
می خواهم شبیه گل سرخی باشم
که تو از عمق قلبت می بوئی ام …
می خواهم شبیه هوایی باشم
که تو با نبض احساست
نفس می کشی ام …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
چه بگویم!
به گلدان شمعدانی
که تشنه ی دستهای توست
به پنجره ی دلتنگ هوایت
و به پاییز
که از دوری چشم هایت می بارد
چه بگویم!
به شعری که از نبودِ لبهایت می نالد
به شبی که آغوشت را کم دارد
و به دقایق بی تو
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد پسرم ، شعر و متن زیبا و کوتاه درباره تولد پسرم
اگر مرا ببوسی
و اگر من چشم در چشم تو شوم
می ترسم از ویرانی ام
نگاه تو چون شراره ای است
که ناگهان
شعله ور می شوند
و من
به زندگانی بلند گل سرخی
فکر می کنم
که بی هیچ تشویشی
در انتظار جاودانگی ست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دیروز وقتی کنارت بودم
احساس پرنده ای را داشتم که در کنار آدم ها
امنیتی وصف ناپذیر داشت!
احساس گلی را که چیده نشد
و جاماند از گلفروشی ها و گلدان های بلورین
حس می کردم درختی خوشبختم
که جاده، دیگر از او عبور نخواهد کرد
و گاه خودم را رودی آزاد می دیدم
بی هیچ سد و معبری
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
با تو بودن خوبست
و کلام تو
مثل بوی گل، در تاریکی است
مثل بوی گل در تاریکی،
وسوسهانگیز است.
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد پنجره ، قدیمی و فولاد و باران و گلدان از شاملو و سهراب سپهری
اگر بیتو بر افلاکم
چو ابر تیره غمناکم
وگر بیتو به گلزارم
به زندانم به جان تو
” alt=”شعر در مورد گل و گیاه ، جملات احساسی و زیبا در مورد بوییدن گل رز و گلدون حافظ” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/5-4.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/5-4.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/5-4-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/5-4-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />
پدرم میگوید کتاب
مادرم میگوید دعا
و من خوب میدانم
که زیباترین تعریف خدا را
فقط باید از زبان گلها شنید
میدانم قاریانِ کور حتا
در پشتِ عینکهای سیاهشان
از زیبایی تو باخبرند
و کودکان گلفروش
– بیخیال شکمهای گرسنهی خود–
آرزو دارند
تمام گلهای سرخشان را بر سرت بریزند…
غنچه با دل گرفته گفت:
«زندگی،لب ز خنده بستن است
گوشهای درون خودنشستن است»
گل به خنده گفت:
«زندگی شکفتن است
با زبان سبز راز گفتن است»
گفتگوی غنچه و گل از درون باغچه
باز هم به گوش میرسد
تو چه فکرمیکنی؟
راستی کدام یک درست گفتهاند؟
من که فکر میکنم
گل به راز زندگی اشاره کرده است
هر چه باشد او گل است
گل یک دو پیرهن
بیشتر ز غنچه پاره کرده است
حجاب چهره جان میشود غبار تنم
خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم
چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم