شعر در مورد کرمانشاه ، به زبان کردی و شعر فارسی در وصف کرمانشاه و بیستون همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
این باد باختر است
بادی که از نخلستانهای قصرشیرین گذشته است
از گردنه پاتاق.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
در کرمانشاه که باشی
باد باختری گفتاری از آنوبانینی
با خود میآورد گفتاری
از کل داوود بابا یادگار.
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد اصفهان ، نصف جهان و زیبا و کودکانه از شاعران معروف
در کرمانشاه که باشی
باد باختری
غربهای تمام زمانها را
در هوا میپیچاند
با هم درمیآمیزد
و یادبادی از دالاهو
از تاق گرا برمیآورد.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
باد باختری
در روزهایی از سال
با هوره
با سرنا و دهل
آوایی به گوش کرماشان میرساند
که رنج است
که لبخند
لبریز از الوند و ریجاب
لبریز از غرب.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تو ای کرمانشهان،ای شهر شیرین
تو گویای تمدن های دیرین
توشهری جاودان و لاله گونی
سرافرازی و همچون تیسفونی
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد هجرت ، مسافرت و مهاجرت کردن و جدایی
هزاران ساله آثار فراوان
نموده چرخ گردون در تو پنهان
زگوتی و ز کاسیها و لولا
ز کردوخی و مانایی و اولا
ز تاهید و پرستشگاه آذر
ز آثار کهن آن مهر پرور
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ز دوران کهن تا عصر حاضر
هزاران ساله تاریخت به خاطر
همه آثارشان کرمانشهان است
که خود گویای تاریخ جهان است
گواهم مندرج در بیستون است
که نام داریوش در آن ستون است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
زگهواره ز گوران قلعه شاهین
ز سر میل کرند و قصر شیرین
ز پاطاق و ز ریجاب و ز سرپل
بروید در بهاران لاله و گل
ز کوه بیستون و طاق بستان
شده کرمانشهان چون باغ و بستان
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد انتظار ، یار و معشوق و عشق + انتظار کشیدن بیهوده
به طاق بوستان و طاق گرا
به ایوان مداین طاق کسری
به آن رود خروشان دالاهو
به ذکر یا علی گویان خداجو
به آن مرصاد و آن رزمندگانش
که جاوید بماند نام و نشانش
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دلیرانت چو شیرانند به بیشه
همه آریایی کُردند ز ریشه
اگر دشتت سراسر گشته سنبل
به خون آن شهیدان غرقه در گل
که هست کرمانشهان تاریخ بیدار
ز بهر حفظ ایران کرده پیکار
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
همیشه سر فراز و استوار است
که خاک این وطن را پاسدار است
فدای ذره ذره خاک پاکت
که در غرب وطن شد جایگاهت
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد بوسه ، عاشقانه یار بر پیشانی و لب عشق و معشوق
در بیستون، فرهاد را باید خبر سازند
گویا صدای تیشه اش با باد می آید
فرهاد هم باید بیاید از فراز کوه
از قصر شیرین ناله و فریاد می آید.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شـاری کــرمـاشـان پــر لـه گـوهـره
آو و خـاکـگـی مـشـک و عـنبـره
چوار فصل و گرد یک و ناو یی استان
یـه کـار خـداس نـه کـار انـسـان
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
در بیستون فرهاد را باید خبر سازند
گویا صدای تیشه اش با باد می آید
فرهاد هم باید بیاید از فراز کوه
از قصر شیرین ناله و فریاد می آید
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد بی اعتمادی ، عشق و بی وفایی و خیانت
خبر زلزله پیچید؛ خدایا کافی ست
حق دلپاکترین مردم دنیا این نیست
مادرانِ وطنم غصه فراوان دارند
ای خدا حکمت این زلزلهها دیگر چیست؟
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
فردای ایران
روزگاری ، بهتر از این ، آرزو دارم ، عزیزان
تا نباشد خاطری ، آزرده در ، فردای ایران
اصل پابر جا شود ، در بین ایرانی ، محّبت
جنگلی سر سبز و خرّم ، گردد این ، صحرای سوزان
پرگشاید ، مرغ دلها ، پشت این ، دیوار سر بی
هم فرود آید بنرمی ، عاشقانه ، کنج ایوان
یک بغل گلهای خوشبو ، نسترن ، لادن و مینو
هدیه گردد با تواضع ، هان ! کرامت دارد انسان
باغ فردوسی که زاهد ، می خورد ، حسرت برایش
می شود از نو مرمّت ، خانه خانه ، طاق بستان
آری ایوان مدائن ، عبرت آمو ز ست ، امّا
عاقبت سامان بگیرد ، هر چه می گردد پریشان
از خرابی ها ، به آبادی رسیدن ، کار دلهاست
من نمی گویم ، بپرسید از خدا ، احوال ایشان
در براندازی غم ، یک لشگر از ، اهل محبّت
خانه آرایی نماید ، بهر تشریفات مهمان
سادگی ، والاترین ، ارزش بُود ، در داوری ها
این دورنگی هم ببازد ، رنگ خود ، پیدا و پنهان
درچنان عهدی ، تبسّم ، می نشیند ، روی لبها
با سرافرازی بپایان ، می رسد هر عهد و پیمان
بی مفسر می شود ، تفسیری از ، این زندگی را
منتسب سازی ، به رفتاری درست ، از روی ایمان
حاش لله ، آن که یکدم ، هر فقیری ، همچو شیدا
در چنان خوانی بماند ، همچنان ، از بی نصیبان