شعر در مورد فوت برادر ، متن و شعر غمگین کوتاه در سوگ برادر و برادر فوت شده همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
برادر عزیزم، داشتنت یکی از بزرگترین نعمتهای این دنیا بود،
اگرچه امروز در کنارمان نیستی،
اما بدان که در طول این زمان سنگین و سخت نبودنت،
لحظهای بدون یادت نگذشت…
به یاد عزیز سفرکرده و برادر عزیزم، اشکان
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
برادر جان نبودت شد عذابم
به خواب آمد خیالت در سرابم
نمی دانی چه آشی پخته تقدیر
تو لالایی بگو تا من بخوابم
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد به نام خدا ، خداوند باران و علم و قلم و کودکانه برای شروع برنامه
برادر جان نبودت درد وزارم
بدان خسته شدم سنگینه بارم
زمان و هجر تو کوبیده قلبم
پناهی نیست جز پروردگارم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دلم در زیر بار آرزوها مرد
نهال عمر من افسرد؛ افسـرد
چه امیدی چه پیوندی برادر
بهار زندگی پژمـرد؛ پژمـرد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دلم تنگ است برای برادری که
پشت حرف هایش…
پشت نوازش هایش…
پشت سرزنش هایش…
پشت تمام نگاههای معنی دارش …
پشت لبخندهای پراز رازش …
و حتی پشت سکوتش…
عشقی بود پنهانتر از تمام محبتهای دنیا
به یاد تمام برادران آسمانی،
سالروزعروج ناباورانه برادر عزیزم را به سوگ مینشینم…
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد اسم پارمیس ، عکس نوشته و عکس پروفایل تبریک تولد اسم پارمیس
ای برادر ای تمام هستی ام
ای برادر ای نگارمستیام
ای برادر ای که هم مادر بدی و هم پدر
ای که در عمرت بدی خونین جگر
از چه گویم از دلت یا از سرت
یا که از درد تمام پیکرت
پیکرت ریش ریش شد ریش ریش شد
جان مولا جان من آتیش شد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
داداشی
همه چیز داشت خوب پیش میرفت
تا اینکه، بزرگ شدیم…
تا اینکه ناگهان روزی ناباورانه از کنارمان رفتی…
و ما ماندیم و حسرت این روزهای سنگین و سخت…
در سالروز پرواز ناباورانه برادر عزیزمان،
بر مزارش گرد هم میآییم…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
برادر عزیزم دلم برایت تنگ شده است..
تنگ که میگویم، نه مثل تنگی پیراهن…
دلتنگی من، شبیه حال نهنگی است
که به جای اقیانوس او را در تنگ ماهی انداختهاند…
دلم برایت تنگ شده است…
این یعنی ریههای من،
دم و بازدم نفسهای تو را کم آوردهاند…
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد اسم پرنیان ، عکس نوشته و عکس پروفایل تبریک تولد اسم پرنیان
بَرام عزیزی، مثل ِ برادر
که دوری ِ تو، سخت میشه باور
فارقی از من، نه با بهونه
اینُ میذارم، پای زمونه
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
برادر جان
چگونه باور کنم نبودنت را…
نامت را بر کتیبهای
از جنس عاطفه حک خواهم کرد…
تا ابد…
تا جایی که دست زمان به آن نمیرسد.
تا گواهی باشد بر معصومیت و قلب پاکت…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
در این دنیای فـانـی پـر به پرواز رفت
برادر از داغ برادر دردمند و بیمار رفت
من مانده ام و دنیایی پر از ماتم او
که خورشیدم نیامده بر سر دیوار، رفت
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد اسم الهه ، عکس نوشته و عکس پروفایل تبریک تولد اسم الهه
مادرم به مرگ برادر زاری بکرد
گریبان زسر تا بپا چاک کرد
خراشید روی خود بسر خاک کرد
همی ریخت اشک خون بر مذار
همی میگفت با دیده گان اشک بار
که این چه مصیبت است بر من پیرزار
همی آرام می گرفت نظر می کرد بر آن خاک پاک
همی هق هقش بلند می شد بر آسمان
زدل در خود میکرد دعوای خون
با صدایی لرزان با سینه ی پر زسوز
گلی از باغ قلبش رفته بود
خنجری بر قلب پیرش رفته بود
خدا را ندا میداد که این چه بیهمتی ست
منه فرتوت مانده ام بر این زمین
جوان ناکامم گرفتی بری از کفم این چنین…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
برای هر اتفاقی میتوان پاسخی یافت
جز برای رفتنهای نابهنگام …
شاید رفتن خود پاسخ یک اتفاق است
و هیچکس نمیداند جز آنکه رفته است!
برای برادر عزیز سفرکردهام،…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
در سالگرد رفتن برادر عزیزم،
از کسی سخن میگویم
که دوست داشتنش اندازه نداشت،
وقتی تمام کشور وجودم، سرزمین حکمرانی اش بود…
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد اسم حکیمه ، عکس نوشته و عکس پروفایل تبریک تولد اسم حکیمه
آه ای برادر ، ای به سفر رفته
گویی تو را ز بندر پنهان صدا زدند
شاید که گمرهان شب دریا
حاجت به نور سرخ چراغ تو داشتند
آری، چراغ قلب تو یاقوت فام بود
” alt=”شعر در مورد فوت برادر ، متن و شعر غمگین کوتاه در سوگ برادر و برادر فوت شده” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/45-2.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/45-2.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/45-2-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/45-2-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />
داداشی همه چیز داشت
خوب پیش میرفت تا اینکه،
بزرگ شدیم…
تا اینکه ناگهان روزی ناباورانه از کنارمان رفتی…
و ما ماندیم و حسرت این روزهای سنگین
و سخت… در سالروز پرواز ناباورانه برادر عزیزمان،
بر مزارش گرد هم میآییم
.
عزیزم اگرچه امروز سالهاست
که از آن ماجرای شوم میگذرد،
اما هر بار با یادآوری روزگار خوشی
که در کنار هم داشتیم،
خداوند را شاکرم که لا اقل در برههای از روزگار،
وجود تکرارنشدنی تو را از نزدیک لمس کردم…
و اینک در گذر زمانی دراز دوباره بر سر مزارت گرد
هم میآییم و یادت را گرامی میداریم…
.
عزیز، برادر خوبم غبار زمان
ناتوانتر از آن است
که چهره زیبایت، صدای دلنوازت و
لبخندهای دلنشین ات را برایمان کمرنگ کند…
همیشه به یادت هستیم.
.
آه ای برادر، ای به سفر رفته
گویی تو را ز بندر پنهان صدا زدند
شاید که گمرهان شب دریا حاجت
به نور سرخ چراغ تو داشتند آری،
چراغ قلب تو یاقوت فام بود
.
برادرم! از دوست داشتنت برایم
همین بس که فهمیدم معنای دوست داشتن را…
راستی “دوستی” چه قدر میارزد؟
قدر یک کوه طلا؟ یا که سنگی سر راه؟
چه تفاوت دارد؟ کاش هر قدر که هست از ته دل باشد…