شعر در مورد دیوانگی ، شعر کوتاه و دوبیتی در مورد عاقل و دیوانه + دیوانه منم همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
رفتم به محراب و دعا کردم خدایا!!
هر عاشقی دیدم” هوای بندگی داشت
منزل به منزل مست سودای جمالت
انگار دل تو با دلم بیگانگی داشت
من مانده ام تنهای تنها با خیالت
وقتی غزل با من سر دیوانگی داشت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تو با قلب ویرانه من چه کردی…
ببین عشق دیوانه من چه کردی…
درابریشم عادت آسوده بودم…
تو با بال پروانه من چه کردی!
ننوشیده از جام چشم تو مستم….
خماراست میخانه من چه کردی…
مگر لایق تکیه دادن نبودم…
تو با حسرت شانه من چه کردی…
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد طوفان ، دریا و عشق و زندگی شاملو و شعر با کلمه طوفان
بدی های زندگی بکام من شد
قرعه دیوانگی بنام من شد
دوتا چشمی که تو خواب ندیده بودم
شب اومد یواش اومد مهمون من شد
اگه دلها پر از کینه نباشه
دردای عاشقا با عشق دوا شه
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
همچو ما دیوانۀ دیوانگی
نیست در افسانۀ دیوانگی
بهتر از خواب هزار و یک شب است
هر شب مستانۀ دیوانگی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
من زنی دیوانه ام
هرشب
در بالکن خانه ام
ماه را زندانی
برکه ها را مشوش
و شاخه های بید را
کوتاه می کنم
تا مبادا
بدون من
عاشقانه ای
برایت
رقم بخورد
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد ضامن آهو ، شعر کودکانه و زیبا در مورد ضامن آهو امام رضا
از تو دورم من و دیوانه و مدهوش توام
آنچنان محو تو گشتم که در آغوش توام
یکدم از دل نبرم یاد دلاویز تورا
گرچه چون عشق ز دل رفته فراموش توام
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
یارب دلم دیوانه شد مفتون صاحبخانه شد
امشب دل رسوای من دیوانه پیمانه شد
مست می نابش شدم در این خراب آباد دل
امشب دل شوریده ام آواره میخانه شد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شراب تلخ بیاور
که وقت شیداییست
که آنچه در سر من نیست
بیم رسواییست
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد ضعف ، شعر در مورد نقظه ضعف مدیریت و انسان و ناتوانی
رسم دیوانگی
ز من پرس
که در ورق های کتاب لیلی،
مجنون شدم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ز شوق دیدنت
هر روز و شب دیوانه می گشتم
به گرد شمع جانت
همچو یک پروانه می گشتم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
هیچ لذتی بالاتر آن نیست
که با کسی آشنا شوی
که دنیا را مانند تو میبیند
گویی در میابی
که دیوانه نبوده ای
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد شوش ، را دیدم و شعر کوتاه و غمگین در مورد خوزستان و شهر شوش
تا دل نشود عاشق
دیوانه نمی گردد
تا نگذرد از تن جان
جانانه نمی گردد
گریان نشود چشمی
تا آنکه نسوزد دل
بیهوده بگرد شمع
پروانه نمی گردد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
سهم من از عشق
تنها یک خیال مبهم است
سهمم از دیوانگی ها
گریه های نم نم است
بی تو من لبریز اندوهم ،
اسیر عشق های کودکی
بی تو اما قلب من
حالا بدون همدم است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
غمت در سینهء من خانه کرده ست،
فراقت خانه را ویرانه کرده ست.
در این ویرانهء بی بام و بی در،
نشیمن عاشقی دیوانه کرده ست.
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد دشتی ، شعر های محلی دشتی و اشعار فایز دشتی و شهر دشتی
خیسی چشمان من
از نم نم باران توست
درد من دیوانگی ها،
عشق درمان من است
قلب من اما
هنوزم بی سر و سامان توست
عاشقی ها ،
مهربانی ها همه یادش بخیر
” alt=”شعر در مورد دیوانگی ، شعر کوتاه و دوبیتی در مورد عاقل و دیوانه + دیوانه منم” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/10-1.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/10-1.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/10-1-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/10-1-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />
عقل و هوش و دین نگردد جمع با دیوانگی
خانه پردازست چون سیل فنا دیوانگی
ابر را خورشید تابان زود می پاشد ز هم
کی شود پوشیده در زیر قبا دیوانگی؟
دیوانگی
تنها چیزی است
که به خاطرش
افسوس نمی خوریم.
مردانه
عاشقم باش
تا ببینی برای دیوانگی هایت
چقدر زنم
طبیب درد بیدرمان کدامست
رفیق راه بیپایان کدامست
اگر عقلست پس دیوانگی چیست
وگر جانست پس جانان کدامست
چون قلم برداشته است از مردم دیوانه حق؟
از ازل گر نیست ترخان خدا دیوانگی
هر سرایی را به معماری حوالت کرده اند
خانه زنجیر را دارد بپا دیوانگی