شعر در مورد حاکم ظالم ، شعر و متن در مورد ظلم ستیزی و حکومت و عدالت از سعدی همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
دل مظلوم را ایمن کن از ترس
دل او را تو لرزیدن میاموز
تو ظالم را مده رخصت به تأویل
ستیزا را ستیزیدن میاموز
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ای ستمگر ستم مکن چندان
که بمظلوم کار گردد تنگ
زان حذر کن که آورد روزی
دامن عدل کردگار به چنگ
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد اسم امین ، عکس اسم امین جان برای پروفایل و عکس کیک تولد
باید یاد می گرفتیم،
یاد می گرفتیم که زندگی سرکش تر از آن است
که با نوازش احساس و شعور دلبرانه ی عشق رام شود
و دل، ظالم تر از آن است که پس از اولین جوشش عشق
زنجیر جنون اش را از گردن ات بردارد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
نخواهی که باشد دلت دردمند
دل دردمندان برآور زبند
ره نیک مردان آزاده گیر
چو ایستاده ای دست افتاده گیر
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
عدل چِهبود، وضع اندر موضعش
ظلم چِهبود، وضع در ناموضعش
عدل چِهبود، آب ده اشجار را
ظلم چِهبود، آب دادن خار را
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد اسم سجاد ، عکس نوشته و عکس پروفایل تبریک تولد اسم سجاد
هر کجا عدل روی بنموده ست
نعمت اندر جهان بیفزوده ست
هر کجا ظلم رخت افکنده ست
مملکت را ز بیخ برکنده ست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
با فراقت از دو عالم
چون منم مظلومتر
گر بنالد ظالم
از مظلوم تو نالیده گیر
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
سلطان که نه عادل است
شیطان باشد
گرگ رمه و شغال
بستان باشد
گر عدل کند
سایه یزدان باشد
پشت خرد و پناه
ایمان باشد
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد اسم دانیال ، عکس نوشته و عکس برای پروفایل تبریک تولد اسم دانیال
دل در کف بیداد تو جز داد ندارد
ای داد که کس همچو تو بیداد ندارد
فریاد رسی نیست در این ملک و گرنه
کس نیست که از دست تو فریاد ندارد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ای ستمگر ستم مکن چندان
که بمظلوم کار گردد تنگ
زان حذرکن که آورد روزی
دامن عدل کردگار به چنگ
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آه مظلوم تیر دلدوزیست
که ز شست قضا رها گردد
گر رسد برنشان عجب نبود
تیرازآن شست کی رها گردد
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد اسم مبینا ، متن زیبا و عاشقانه و آهنگ برای اسم مبینا
می نوش و جهان بخش که از زلف کمندت
شد گردن بدخواه گرفتار سلاسل
دور فلکی یک سره بر منهج عدل است
خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گر طبیبی حاذقی
رنجور را تلخی دهد
گر چه ظالم مینماید
نیست ظالم عادلست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خود از آن کس که تراشیده تو را زو بتراش
دگران حیله گر و ظالم و بیفریادند
رو ترش کرده چرایی که خریدارم نیست
مرا در آغوش می گیری
و بغل می کنی؟
بازوانت را به دور اندام من
حلقه می کنی؟
آنچه سرنوشتی ظالمانه
مقدر ساخته ،
بی اثر می کنی؟
” alt=”شعر در مورد حاکم ظالم ، شعر و متن در مورد ظلم ستیزی و حکومت و عدالت از سعدی” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/52-1.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/52-1.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/52-1-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/52-1-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />
روزى گُذشت پادشهى از گُذرگهى
فریاد شوق بَر سَر هر کوى و بام خاست
پرسید زان میانه یکى کودک یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
.
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست
پیداست آنقدَر که مَتاعى گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنى کوژپشت و گفت
این اشگ دیده من و خون دل شماست
.
ما را به رخت و چوب شبانى فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که دِه خَرَد و مِلْک، رهزن است
آن پادشا که مال رعیت خورد گداست
.
بر قطره سرشگ یتیمان نَظاره کن
تا بنگرى که روشنى گُوهر از کجاست
پروین به کجروان سخن از راستى چه سود
کو آنچنان کسى که نرنجد ز حرف راست
.
برکن ز بن این بنا،
که باید
از ریشه بنای ظلم
برکند