شعر در مورد جمال ، شعر در وصف جمال و زیبایی چهره یار و خوشگلی از حافظ همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
بنگر ز صبا دامن گل چاک شده
بلبل ز جمال گل طربناک شده
در سایه گل نشین که بسیار این گل
در خاک فرو ریزد و ما خاک شده
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
نخواهم
از جمال عالم آشوبت
نقاب افتد
که من دیوانه گردم بازو
خلقی در عذاب افتد
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد فوت پدر ، اشعاری در مورد مرگ و درگذشت پدر مهربان
زهی بر جمال تو افشانده جان گل
ز روی تو بیرونق اندر جهان گل
ز وصف تو اندر چمن داستانی
فرو خواند بلبل برافشاند جان گل
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
برخیز و بیا بتا برای دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم
زان پیش که کوزهها کنند از گل ما
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بیجمال تو، ای جهان افروز
چشم عشاق، تیره بیند روز
دل به ایوان عشق بار نیافت
تا به کلی ز خود نکرد بروز
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد رقص ، زندگی رقص عجیبی است و شعر رقصیدن از مولانا
گر سایهی جمال تو افتد بر آفتاب
فایض شود ز پرتو او بی مر آفتاب
وآنگه ز روی صدق کند وز سر خشوع
پیش رخ تو سجدهی خدمت هر آفتاب
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ماهی که نظیر خود ندارد به جمال
چون جامه ز تن برکشد آن مشکین خال
در سینه دلش ز نازکی بتوان دید
مانندهٔ سنگ خاره در آب زلال
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
جلوه ای از جمال خداییم
پس چرا از کمالش جداییم؟
قلبمهامان شده سنگ خارا
خار کوهیم و گل خار صحرا
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد رودخانه ، اشعار کوتاه و عاشقانه و کودکانه در مورد گذر از رودخانه
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را
فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب
که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خیال روی تو در هر طریق همره ماست
نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست
به رغم مدعیانی که منع عشق کنند
جمال چهره تو حجت موجه ماست
ببین که سیب زنخدان تو چه میگوید
آن پیک نامور که رسید از دیار دوست
آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست
خوش میدهد نشان جلال و جمال یار
خوش میکند حکایت عز و وقار دوست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
جمله به ماه عاشق وُ ماه اسیر عشق تو
ناله کنان ز دردِ تو، لابه کنان که ای خدا
سجده کنند مهر و مَه پیش رخِ چو آتشت
چونکه کند جمال تو با مه و مهر ماجرا
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دیدم جمال رویت دل از تنم جدا گشت
پرواز کرد به سویت با عشق آشنا گشت
همچون پرنده ای که رسته ست زبندصیاد
خوشحال وشادوخندان از بند تن رها گشت
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد رفاقت ، و دوستی و رفیق خوب و بد و نامرد
ای حسن تو بیپایان، آخر چه جمال است این؟
در وصف توام حیران، آخر چه کمال است این؟
رویت چو شود پیدا ابدال شود شیدا
ای حسن رخت زیبا، آخر چه جمال است این؟
” alt=”شعر در مورد جمال ، شعر در وصف جمال و زیبایی چهره یار و خوشگلی از حافظ” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/7-6.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/7-6.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/7-6-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/7-6-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />
سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش
مستانه شد حدیثش پیچیده شد زبانش
گه میفتد از این سو گه میفتد از آن سو
آن کس که مست گردد خود این بود نشانش
چشمش بلای مستان ما را از او مترسان
من مستم و نترسم از چوب شحنگانش
ای عشق الله الله سرمست شد شهنشاه
برجه بگیر زلفش درکش در این میانش
اندیشهای که آید در دل ز یار گوید
جان بر سرش فشانم پر زر کنم دهانش
آن روی گلستانش وان بلبل بیانش
وان شیوههاش یا رب تا با کیست آنش
این صورتش بهانهست او نور آسمانست
بگذر ز نقش و صورت جانش خوشست جانش
دی را بهار بخشد شب را نهار بخشد
پس این جهان مرده زندهست از آن جهانش
باید تو را همیشه به دقت نگاه کرد
یعنی نه سرسری، سر فرصت نگاه کرد
خاتون! بگو که حضرت خالق خودش تو را
وقتی که آفرید چه مدت نگاه کرد