شعر در مورد آغوش ، متن و شعر دلم آغوش میخواهد و بوسه از مولانا و شاملو همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
آنجا را نمیدانم
اما اینجا بی تو،
بدون آغوشت خیابان به خیابان،
برگ به برگ پاییز به شدت دارد
اتفاق میافتد…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ﭼﻪ ﮔﻨﺎﻫﯽ؟
ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺗﻨﮓ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮ
ﺗﻦ ﺗﻮ ﻋﯿﻦ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﺖ،
ﺟﻬﻨﻢ ﺑﺎ ﻣﻦ!
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد تالش ، شعر و دوبیتی تالشی شاد و شعر کوتاه در مورد ماسوله
و من
هر شب
به جهانی فکر می کنم
که وسعتش
به اندازه
عرض شانه های توست …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
از او پرسیدم:
مگر تو در کجای این جهانِ هستی زیسته ای،
که هیچ کسی از سرگذشت تو خبر ندارد؟
کمی سکوت کرد…
به آرامی گفت:
«در آغوش کسی که
فکر می کردم دوستم دارد!»
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مثل یک شعر
مرا تنگ در آغوش بگیر
که هوای غزلم
سخت شبیه تن توست…
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد کازرون ، شهر گلن و شعر نصرالله مردانی در مورد کازرون با لهجه کازرونی
چه احوال خوبی ست
مثل پیراهنت
اسیر آغوش تو باشم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
وقتی دلم
از دوری آغوش تو تنگ است
هر دکمه ی پیراهنت
انگیزه جنگ است.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مگر چه ریخته ای در پیاله ی هوشم
که عقل و دین شده چون قصه ها فراموشم
تو از مساحت پیراهنم بزرگ تری
ببین نیامده سر رفته ای از آغوشم
چه ریختی سر شب در چراغ الکلی ام
که نیمه روشنم از دور و نیمه خاموشم
همین خوش است همین حال خواب و بیداری
همین بس است که نوشیده ام … نمی نوشم
خدا کند نپرد مستی ام ،چو شیشه ی می
معاشران بفشارید پنبه در گوشم
شبیه بار امانت که بار سنگینی است
سر تو بار گرانی است مانده بر دوشم …
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد شهر عشق ، از مولانا و حافظ و شعر امید به زندگی از مولانا
مرا تنگ در آغوش بگیر
آن چنان
که کسی نتواند
مرا از تــو جدا کند
مرا سخت ببوس
میانه ی این آغوش های آسان
مرا میان حجاب گیسوانت پنهان کن
مرا بپوش
از چشم های بی پروا
مرا غرق کن
در تلاطم آغوشت …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تن زده ام آغوشت را
چقدر به من می آید
رنگش
جنسش
و اندازه اش
که به قد تمام بی کسی هایم
بر دلم نشسته است!!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آفتاب را
پشت دروازه ی شب
منتظر نشانده ام
و طلوع را
به دیداری عاشقانه دعوت کرده ام
امشب
چقدر ستاره می پاشد بر آسمان دلم
و صبح که بیاید
حتما تو در آغوش منی!
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد شهر شهریار ، شعر زیبا و کوتاه در مورد شهرستان شهریار استان تهران
منِ سرمازده را
گرم در آغوش بگیر ؛
به هوای بغلت بود
که سرما خوردم …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بغلم کن
که هوا سردتر از این نشود
زندگی خوب شود،
باد خبر چین نشود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مِثل رودی پُر شور
غَـرقِ تشویٖشم مَن
وا کُــن آغوشَت را
تــا که آراٰم شَـــوم
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد درچه ، شعر در مورد شهر درچه و اصفهان از حافظ و هاتف اصفهانی
حبس ابد
اى کاش شود حکم گناهم
آغوش پر از مهر تو
زندان قشنگى ست
” alt=”شعر در مورد آغوش ، متن و شعر دلم آغوش میخواهد و بوسه از مولانا و شاملو” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/Positive-thinking89542033-610×410-1.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/Positive-thinking89542033-610×410-1.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/Positive-thinking89542033-610×410-1-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/Positive-thinking89542033-610×410-1-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />
آغوش تو
آرامترین نقطهی دنیاست
هرچند که
دیوانه ترین مرد جهانی …
آغوشِ تو
دلچسبترین حلقهیِ دنیاست
زین حلقه مکن رحم به من،
تنگ ترش کن…
قرن هاست
خفته ایم
با قلبی در مشت
وخنجری در آغوش
منِ سرمازده را
گرم در آغوش بگیر ؛
به هوای بغلت بود
که سرما خوردم …
“اغوشت” را تنگ تر کن…
بگذار کمی تو را نفس بکشم…
بگذار حس کنم “دنیا” آن قدر ها
هم دست نیافتنی نیست…