- admin
- 26 آذر 1400
- 1:50 ب.ظ
شعر در مورد صبح بخیر
شعر در مورد صبح بخیر
شعر در مورد صبح بخیر ، گفتن عشقم + صبح زیبا جمعه پاییزی و بهاری عاشقانه همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما سروران گرامی قرار گیرد.
اشعار صبح بخیر
سحر خیز تر از من عشقِ تو است؛
که هر صبح زودتر از من بیدار می شود
وَ تا آخرِ شب چشم روی هم نمی گذارَد…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
عشق است اینکه یک نفر آغاز می کند
هر روز صبح را به هوای سلام تو
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تو دو دیده فرو میبندی و گویی روز روشن کو
زند خورشید بر چشمت که اینک من تو در بگشا
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
چه صبح قشنگی می شود ، اگر
یک روز به جای حسرتت
تو را داشته باشم…
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد جشن دندونی ، متن قشنگ دندونی و تبریک دندونی نوزاد
صبح شد …
آی نمیباید خفت
چشم بگشای که خورشید شکفت
باز کن پنجره را با دمِ صبح
باید از خانهی دل
گَرد پریشانی رُفت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن صبح بخیر
به دور باغ دل، پرچین تان سبز
شکفتن های عطرآگین تان سبز
نسیم و سبزه و گل غرق آواز
هوای صبح فروردین تان سبز
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
من برگ گلم باغ شبستان من است
وآن بلبل خوش لهجه غزلخوان من است
نوباوهٔ شب که شبنمش می خوانند
هر صبح به نیم بوسه مهمان من است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
کی میرسد…
آن صُبح
که من صدایِت بزنم
تو بگویی جِانا…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
باز هم صبح شد ، از پنجره ی احساسم
نورِ عشقِ تو بر این سینه ی من می تابد…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
غبارِ صبح تماشاست! هرچه باداباد!
تو هم بخند،جهانِ خراب میخندد!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
سلام صبح بخیر
نسیم، عطر تو را
صبح با خودش آورد
و گفت:
روزی عشاق با خداوند است!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
یک استکان بوسه داغ…
یه بشقاب بزرگ عشق بی پیرایه…
یه پیاله گل سرخ…
یه کف دست نان صداقت…
از شکر خودت هم کمی بریز تا شیرین شود…
این صبحانه”عشق”است باتو خوردن صفا دارد…”صبح نازت بخیر عشقم”
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
این صبح شورانگیزِ مست
صبح طرب خیزی که هست؛
آئینه ی مهر خداست
یک جلوه ازآئینه هاست
برخیز و درآئینه ها لبخند را آغاز کن
خورشید “روز”آورده است
در را به رویش بازکن
آه ای خدای صبح نو
پروردگارِ روشنی!
شکرت که در قلب تؤام
شکرت که در قلب منی…
ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﻟﺘﻮﻥ ﺑﺎشه
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد زاهد ، خلوت نشین و زهد و پارسایی از حافظ
امیدوارم صبحی رو که میخوای شروع کنی
با یه دنیا امید + یه بغل آرزوی قشنگ + کلی انرژی مثبت آغاز کنی عزیزم …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
سلام من . . . .
به پیچکی که صبح دست سبز او . . .
به سوی آسمان بی کران دراز می شود
سلام من . . .
به آن پرنده سپید و شادمان . .. .
که در سپیده با نسیم . . .
ترانه ساز می شود
شعر در مورد صبح بخیر
باز کن پنجره را
من تو راخواهم برد
به سر رود خروشان حیات
آب این رود به سرچشمه نمی گردد باز
بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز
باز کن پنجره را
صبح دمید
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
جملات زیبای صبح بخیر
طلوع صبح
در چشم های تو
دیدنی ست
وقتی خورشید
ذره
ذره
در نگاهت
آب میشود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
صبحی که با سلام تو آغاز می شود
صد پنجره به باغ غزل باز می شود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
از تو در حال منفجر شدنم !
در سرم بمب ساعتی دارم !
شب که خوابم نمیبرد تا صبح ؛
صبح ، سردرد لعنتی دارم …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
و من ؛
در طلوع گل یاسی
از پشت انگشت های تو ،
بیدار خواهم شد…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تو خودت صبح دل انگیز جهانی به خدا
پس تو ای صبح دل انگیز جهان صبح به خیر
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
چه آغاز باشکوهی است
شفاعت آفتاب
وقتی که صبح
از چشمان تو
طلوع میکند
تا کجا ی تمنا پرتابم میکنی….
که جان شیفته ام
تشنه اغوش خورشید است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دوباره صبح
هیچ چیزی تغییری نکرده
انگار
تنها
دوست داشتنت
بزرگ تر شده …!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
صبح
طلوع آفتاب است
در نگاه تو
و من
بزرگترین مزرعه
آفتاب گردان
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
صبحت
به خیر خورشید !
وقتی که می دمیدی
ماهِ مرا ندیدی…؟!
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد ذکر ، و یاد خدا و صلوات و روزهای هفته
با یاد تو رقص قاصدکـــــها زیباست
رنگیـــنه کمانی از تماشـــــا زیباست
فنجان صدف، موج و علف، چایی و کف
صبحــــانه ی باران لب دریا زیباست
شعر در مورد صبح بخیر گفتن
شادی اش طلوع همه آفتاب هاست
و صبحانه
و نان گرم
و پنجره ای که صبحگاهان
به هوای پاک گشوده می شود
و طراوت شمعدانی ها
در پاشویه ی حوض
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بگذار ردیف کنم
خواستنت را
قافیه ی صبحگاهی دستانت
عجیب به صبحهایم می آید.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
صبح
از نگاه خواب آلود من
نمای بسته ی توست!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
می خواهم
هر صبح که پنجره
را باز می کنی
آن درخت روبه رو من باشم
فصل تازه من باشم
آفتاب من باشم
استکان چای من باشم
و هر پرندهای
که نان از انگشتان
تو می گیرد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
صبح شد بیدار شو ، مهتاب بر بالین توست
آسمان با آن شکوهش ،بهت این آذین توست
چشم دل را بازکن برنغمه خوان خوش سخن
دلبری ها می کند،هر صبح عطرآگین توست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
صبح
خورشید نگاهت
به سرش خواب ندارد؟
پس بیا
خوب نگهم کن
که دلم تاب ندارد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
صبح است و هوای دل من مثل بهار است
پلکی بزن و صبــح بخیر غــــزلم باش
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد رفاقت ، و دوستی و رفیق خوب و بد و نامرد
گاهی
صبح ها
زودتر از تمام پرندگان
پریده ام !
از خوابی
که تو در آن
نبوده ای !
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
چای سر صبح را
باید با نگاه تو طعم دار کرد
چه چیزی تلخ تر از قند
در حضور چشم های تو …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تو غافلگیـرِ “ای وای” و کمی صبح
سری زیـر و “بفرمای” و کمی صبح
حیـــاط و میــهمان و عطــــرِ باران
چه حالی میدهد چای و کمی صبح
شعر در مورد صبح بخیر عشقم
خدا را چه دیدی؟!
شاید هم روزی،
خیال بافی های
دلِ عاشق پیشه ام
به حقیقت بپیوندد!
و من صبح را در
“آغوشِ گرمِ تو”
آغاز کنم…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
صبح هم
خواب می ماند
وقتی که من
برای دوست داشتن تو
سحر خیز می شوم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن
دور فلک درنگ شتاب ندارد شتاب کن
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
مارازجام باده گلگون خراب کن
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
سلام صبح شده، شیشه مه گرفته ی زندگیت را پاک نمی کنی؟
منظره قشنگی در انتظارته…
امروز، اولین روز بقیه ی زندگی توست.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
صبحی دیگر رسید و من در انتظار تو چشم میگشایم و دلم لبریز است
از دیدن خورشید جانم تا جان ببخشد و ذوب کند
یخهای کسالت و اندوه را تو با چشمانت زندگی و شادی
را برایم به ارمغان می اوری ساده می ایی
و پر شکوه و چه میدانی از غوغا و بلوایی که بپا میکنی دردرونم .
چشانم سخت تورا میجویند ای جاری زلال .
ای تابیده بر دلت مهر.
و من باز هم از دستانت شکوفه مهربانی میچینم امروز
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
لبخند خدا یعنی همین باز شدن پلک های هر روزت…
دوباره امروز متولد شدی “آدم”
پس خجسته باد هر روزت…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
سلاااااااام دوستان
سلاااااااام زندگی
عجب صبحی است امروز
زیباترین صبح خدا در حال آغاز است
سلااااااام ای شاهکار خلقت
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد روزگار ، بد و نامرد و کودکی و قدیم و سخت و تلخ
ﭼـﺸـﻤـﻬـﺎ ﺭﺍ بستم …
و باز،باز کردم
این صبح ﺟـﻮﺭ ﺩﯾـﮕـﺮ ﺩﯾـﺪﻡ …
ﺑـﺎﺯ ﻫـﻢ ﻓـﺮﻗـﯽ ﻧـﺪﺍﺷـﺖ …
ﺗـــــﻮ ﻫـﻤـﺎﻥ عزیز،عزیزی
سلام عزیزم.صبحت بخیر
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
“صبح”
یعنی بوی گل مریم
که سراسر شب را پر کرده بود
و حالا با نوازش حس بویایی ات
بیدارت می کند…
“صبح”
یعنی آغاز؛
آغاز یک عبور
و دریچه یک”سلام” …
گوش کن! …
در نبض کودکانه ی صبح،
این راز برکت است که می نوازد…
به حرکت سلام کن …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد صبح بخیر گفتن
سلام صبح بخیر دوستان
انوار طلایی خورشید نوید مهربانی ولطف پروردگار را میدهند
که دراین روز زیبا به روی همگی مالبخند میزند
بیاید به یکدیگر لبخند بزنیم وصبحی پرازعشق ومهربانی را آغاز کنیم
که عشق منشا درمان همه دردهای بشریست .
صبح همگی بخیر روز خوب و سرشار از شادی برای همگی مان آرزو دارم .
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
هر صبح!
پلکهایت؛
فصل جدیدی از زندگی را ورق میزند،
سطر اول همیشه این است:
“خدا همیشه با ماست”
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
صبحات بخیر شاعر لبخندهای شهر
آیینههای شعر تو در جای جای شهر
با دستهای آبیتان سبز میشود
گل واژههای زرد غزل در صدای شهر
رنگین کمان هر غزلت وصل میکند
دل را به پشت پنجره انتهای شهر
شبها کسی که از دلتان رد نمیشود
حک میشود به دفترتان، ردپای شهر
گاهی برای شعر شما آه میکشد
مردی غریب و گمشده در ماجرای شهر
یک کوله بار بسته و یک انتظار سرد
در ازدحام مردم بی اعتنای شهر
بغضی به روی شیشه و یک کوپه بی کسی
دستی بدون بدرقه آشنای شهر
دیوارهای ساکت شهر و… صدای سوت
صبحات بخیر شاعر لبخندهای شهر
“رسول قشلاقی”