- admin
- 28 آذر 1400
- 1:21 ب.ظ
اشعار رضا بروسان
اشعار رضا بروسان
اشعار رضا بروسان ، مجموعه اشعار عاشقانه و کردی غلامرضا بروسان همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
غلامرضا بروسان فرزند اسماعیل بروسان (زاده ۲۲ آذر ۱۳۵۲ در مشهد – درگذشته ۱۵ آذر ۱۳۹۰) شاعر و برگزیده «جایزه شعر نیما» و «جایزه شعر خبرنگاران» است.
تو را در کوهستان به خاطر می آورم
به هنگام در به دریِ باد
وقتی پلی را از جا می کند
در اتاقی کوچک، به اندازهی کف دست
و پرچمی که پاییز را دشوار کرده است.
تو را به هنگام باریدن باران
-حلزونی که بیهوده برگی را مرطوب می کند-
تو را در مه
وقتی که به رود نزدیک می شود
چون پیغامی خونین به خاطر می آورم
و سنگها
سعی می کنند خونت را پنهان کنند.
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد خزان ، اشعار کوتاه و زیبا در مورد خزان عمر و بهار و برگ خزان
اشعار رضا بروسان
چشم های تو درشت بودند با مژه های زیبا
و صورت گرد تو
مثل کاسه ی ماه بود
و پاهایت که می آمدند تا مرا در گوشه ای پیدا کنند
مرا چون واشری، چون لبه ی ریش ریش فرش
یا «پلنگی از کار افتاده»
چشم های تو مهربان بودند
دهانت مهربان بود
و گنجشک ها واقعا می آمدند
از گوشه ی لبت آب می خوردند.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر رضا بروسان
دریا
ران سفیدش را
از آب بیرون می اندازد
و رودخانه را
از یک جوراب زنانه عبور می دهد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
اشعار غلامرضا بروسان
چون بیابانی
دور افتادم از خودم
و پوسیدم
چون پایههای پلی در آب
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد شهر ، من گم شده است و شهر های مختلف
دانلود کتاب اشعار رضا بروسان
اگر تو بخواهی
مورچه ای را از خانه اش دور می کنم
و گرسنگی را به دنیا برمی گردانم
دستم را تا آرنج در دهانم فرو می برم
و خودم را
چون پیراهنی پشت رو می کنم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعرهای رضا بروسان
عشق با سر مدارا میکند
و دل را
از پا در میآورد
دلم
پرتقال خونی وسط میدان جنگ
گردوی نارسی که دست را سیاه میکند
شاخهای که پرندگان را رنج میدهد
دلم
باران دیوانه در پناه دو کوه
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر از رضا بروسان
بی تو
خودم را بیابان غریبی احساس میکنم
که باد را به وحشت میاندازد
جویبار نازکی
که تنها یک پنجم ماه را دیدهاست
زیباترین درختان کاج را حتا
زنان غمگینی احساس میکنم
که بر گوری گمنام مویه میکنند
آه
غربت با من همان کار را میکند
که موریانه با سقف
که ماه با کتان
که سکته قلبی با ناظم حکمت
گاهی به آخرین پیراهنم فکر میکنم
که مرگ در آن رخ میدهد
پیراهنم بی تو آه
سرم بی تو آه
دستم بی تو آه
دستم در اندیشۀ دست تو از هوش میرود
ساعت ده است
و عقربهها با دو انگشت هفتی را نشان میدهند
که به سمت چپ قلب فرو میافتد.
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد سختی ، زندگی و روزگار و تحمل سختی کشیدن
شعر های غلام رضا بروسان
عمر شیهه مستدام باد
در مزارع یونجه
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر غلام رضا بروسان
تنهایی در اتوبوس چهل و چهار نفر است
تنهایی در قطار
هزار نفر.
به تو فکر می کنم
در چشم های بسته آفتاب بیشتری هست
به تو فکر می کنم
و هر روز
به تعداد تمام دندانهایم سیگار می کشم.
ما چون بارانی هستیم
که همدیگر را خیس می کنیم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
اشعار زیبای غلامرضا بروسان
چون خیابانی که می گذرد در مه
و می پیچد در حفره تاریک سر
زندگی از دست رفت
باپرکاهویی، با لبخند ساده اش
با سبد زردآلو کنار جوی آب
و نعنا و پونه
از هر جهت
مانیز می میریم
چون گاوی فرو رفته در تنهایی خویش
ما نیز می میریم
و دوران پرشکوه جوانی را دست نخورده
برای دیگران باقی می گذاریم
و این سیب سرخ همچنان بر شاخه است.
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد شادی ، و نشاط و خوشحالی و حال خوش و اسم شادی
بهترین اشعار غلامرضا بروسان
روی تخت دراز کشیدم در اتاق عمل
و آرام آرام به نقره ای کمرنگ بدل شدم
در بیمارستان بوی الکل و نعنا
این در داخل و آن در بیرون
مثل من و زنم
من عصبانی، او مهربان
من روی تخت ، او در پیاده رو
و عشق کنار پنجره
نیمی الکل و نیمی نعنا
روی تخت دراز کشیدم در اتاق عمل
و آرام آرام به نقره ای کمرنگ بدل شدم
به درخت توت، به روح گلابی قسم
به نارنجی غروب، دستم کنار خودم بود.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مجموعه اشعار غلامرضا بروسان
جهان دری ست
که به رفتار باد
دست تکان می دهد
بر لولایی
که به خُلق تنگ جفتش فرو رفته است
در قفل این در
هیچ معمایی نیست.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
اشعار کوتاه غلامرضا بروسان
در سرزمین ما
پاییز که می شود
هواپیماها
یکی یکی
می افتند.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
اشعار عاشقانه غلامرضا بروسان
می خواهم
گوش باد را بگیرم
که این همه در موهایت نپیچد
و با زندگی ام بازی نکند
تو هم کاری بکن
مثلا
دکمه ی پیراهنت را ببند
مثلا
دامنت را جمع کن
و فکر کن که پیاده رو خیس است.
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد ضرب المثل ، های فارسی معروف و حکایت ها
اشعار کامل غلامرضا بروسان
در جنگ
چیزهای زیادی قسمت می شود
مثلا
کلاهخود
قمقمه
تفنگ
مثلا
سهم من از جنگ
کشتهی پدرم بود.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تا امروز از تو نوشتم
امشب از عشقت انصراف می دهم
سخت است
دوست داشتن تو
خسته ام
می خواهم
کمی استراحت کنم
شاید فردا
دوباره عاشقت شدم.
“غلامرضا بروسان”