جدید ترین عناوین خبری امروز
جالب فا

توجه: رمز عبور شما به صورت اتوماتیک به ایمیل شما ارسال خواهد شد.

  • admin
  • 7 دی 1400
  • 6:34 ب.ظ

شعر در مورد تفنگ

شعر در مورد تفنگ

شعر در مورد تفنگ ، متن سنگین و شعر در مورد شلیک و تیراندازی و شکارچی همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد تفنگ

چشمت تفنگ است

و نگاهت

گلوله ایی

تو

قلبی را نشان رفته ایی

خطا حتی اگر کنی

هدف به سمت تیر تو پرتاب می شود

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد تفنگ سرپر

امشب افسوس نشد بر سر قولم باشم

نشد از فاصله ها غصه تراشی نکنم

گر تفنگی برسانند به من، نامردم

تا سحر مغز خودم را متلاشی نکنم!

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد زخم دل ، متن و شعر دل کندن از عشق و شکست در زندگی و بدبختی

شعر در مورد تفنگ بختیاری

صدای نام تو

سنگی‌ست که به دریاچه‌ی آرام پرتاب می‌شود

نام تو

صدای آرام سم‌ضربه‌هایی‌ست در شب

روی شقیقه‌ی من

نام تو

شلیک سریع تفنگی مسلح شده است

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد تفنگچی

ما چرا از کاروان جامانده ایم

دوستان رفتند و ما وا مانده ایم

سالها بودیم در میدان جنگ

ما چرا ماندیم در عصر تفنگ؟

با رفیقان دل و عطر و جهاد

سادگی های قشنگ و بی عناد

شیر مردانی که خون پرداختند

پهلوان هائی که انسان ساختند

سجده هامان بود در احساس ها…

فکه ها ، دهلاویه ، میراث ها…

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد تفنگ برنو

چه فرقی می کند “دوستت دارم” هایت را

قبلا به پای کسی ریخته باشی یا نه

وقتی این تفنگ

با آخرین تیرش هم مرا خواهد کشت!

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد سوگند ، متن و شعر عاشقانه در مورد قسم خوردن + شعر با قسم

شعری در مورد تفنگ

عشق! آن هم وسط نفرت و باروت و تفنگ

دانه انداخت و از شرم ندیدم تله را

و تو خندیدی و از خاطره ها جا ماندم

با تو برگشتم و مجبور شدم قافله را…!

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر کوتاه در مورد تفنگ

پرنده باش، دل آسمان برای تو تنگ است

اگرچه آنچه به راه تو دوخته ست، تفنگ است

نترس، اهلی دنیا نشو، به خاک نشستن

برای آن که دلش رنگ آسمان شده، ننگ است

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر لری در مورد تفنگ

من از هزاره ی مین و تفنگ می گویم

من از تمدن و دنیای جنگ می گویم

من از خرافه پرستی اهل دین خستم

من از تقابل انسان و سنگ می گویم

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد دست ، متن عاشقانه درباره دستانت و دست در دست یار + دست معشوق

شعر عاشقانه در مورد تفنگ

بی حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست

باور کنید که پاسخ آیینه سنگ نیست

سوگند می خورم به مرام پرندگان

در عرف ما، سزای پریدن تفنگ نیست

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد اسلحه

“کیست باور کند؟

کودکی…

با تفنگ کاغذی!”

آدم بزرگ ها…

این را می گفتند؛

و همگی می خندیدند.

کودک مصمّم…

در نگاهش موج می زد باور.

صدای شلیک گلوله…

بُهت و سکوت…

همه دیدند

و باور کردند

مرگ را…

دیگر کسی را جرأت انکار نبود؛

و دیگر کسی نمی خندید!

اندکی بعد…

کودک دیگر آنجا نبود.

و چند نفر

پچ پچ کنان می گفتند:

“کیست باور کند؟

کودکی…

با تفنگ کاغذی!”

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر عاشقانه در مورد تفنگ بختیاری

بلیط قطار را پاره ‌می‌کنم

و با آخرین گله‌ی گوزن‌ها

به خانه برمی‌گردم

آن‌قدر شاعرم

که شاخ‌هایم شکوفه داده است!

و آوازم

چون مه‌ای بر دریاچه می‌گذرد:

شلیک هر گلوله خشمی است

که از تفنگ کم می‌شود

سینه‌ام را آماده کرده‌ام

تا تو مهربان‌تر شوی…

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد بچه ، متن و شعر درباره معصومیت کودک و کودکی از مولانا و حافظ

شعر درباره تفنگ بختیاری

درخت که می شوم

تو پائیزی

کشتی که می شوم

تو بی نهایت طوفانها

تفنگت را بردار

و راحت حرفت را بزن

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر بختیاری در مورد تفنگ برنو

زبس بکشت حسد خرمن است آفتها

دمیکه تیر نبارد تفنگ میبارد

زدام حادثه (بیدل) رهائی امکان نیست

که قطره تو بکام نهنگ میبارد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره تفنگ برنو

تفنگ که میگذارند روی شقیقه ات

تازه میفهمی حق با آنهاست…

راستی اشکال از کجاست؟

اعتقاد،یا تفنگ؟

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد ستاره ، جمله عاشقانه و متن درباره ستاره چشمک زن و آسمان پر ستاره

شعر لری درباره تفنگ برنو

تو می آیی تفنگت را بیاور

سلاحِ روزِ جنگت را بیاور

برای کشتنم یک تیر کافیست

دو چشمان قشنگت را بیاور

” alt=”شعر در مورد تفنگ ، متن سنگین و شعر در مورد شلیک و تیراندازی و شکارچی” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/36-1.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/36-1.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/36-1-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/36-1-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />

عشق! آن هم وسط نفرت و باروت و تفنگ

دانه انداخت و از شرم ندیدم تله را

و تو خندیدی و از خاطره ها جا ماندم

با تو برگشتم و مجبور شدم قافله را…!

.

امشب افسوس نشد بر سر قولم باشم

نشد از فاصله ها غصه تراشی نکنم

گر تفنگی برسانند به من، نامردم

تا سحر مغز خودم را متلاشی نکنم!

.

این جوانی جزتو خیلی چیزها را هم گرفت

ازدوچرخه تا تفنگ و تیله هایم حیف شد

قدر انگشتان دستم دوستت میداشتم

دیر فهمیدم که کم بود ادعایم حیف شد

.

پرنده باش، دل آسمان برای تو تنگ است

اگرچه آنچه به راه تو دوخته ست، تفنگ است

نترس، اهلی دنیا نشو، به خاک نشستن

برای آن که دلش رنگ آسمان شده، ننگ است

.

زبس بکشت حسد خرمن است آفتها

دمیکه تیر نبارد تفنگ میبارد

زدام حادثه (بیدل) رهائی امکان نیست

که قطره تو بکام نهنگ میبارد

دیدگاه ها 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *