- admin
- 6 دی 1400
- 8:57 ق.ظ
شعر در مورد خستگی
شعر در مورد خستگی
شعر در مورد خستگی ، شعر و متن درباره خستگی روح و خسته دل از حافظ و مولانا همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
شعر در مورد خستگی از روزگار
من خسته ام
و خستگی همیشه
از پاها رسوخ می کند
وقتی که ایستاده ای
و از پشت سر
برای رفتن آدم ها
دست تکان می دهی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره خستگی از روزگار
شب است و ره گم کرده ام، در کولاک زمستانی
مرا به خود دلالت کن ،ای خانه ی چراغانی!
مرا ببین کز خستگی، وز شکوه شکستگی
آینه ای گرفته ام، پیش رویت از پیشانی
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد لایق بودن ، شخصیت انسان و ذات بد و شایستگی از حافظ و مولانا
متن شعر در مورد خستگی از روزگار
خستگی یعنی همین که
بیتو رویایی ندارم
یعنی دلبستن مهاله
بیتو دنیایی ندارم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر کوتاه در مورد خستگی از روزگار
چرا به قافیه ی چشم تو نمی آیم؟
ردیف می شود هر چند قلب تنهایم
برای خستگی شانه های پردردت
چقدر خط زده ام روزهای فردایم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد خستگی روزگار
تو خستگی را لای انگشتانت دود می کنی
من زندگی ام را پای چشمانت!
عاشقی را که جار نمی زنند
بعد از تو
از تمام آینه ها بی زارم!
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد لبخند یار ، دوبیتی و متن درباره خنده از ته دل و لبخند عاشقانه دختر
شعر در مورد خستگی
راضی به زحمت نیستم
خستگی ام را می نوشم
اگر نگاهت
دیر دم می کشد.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد خستگی از زندگی
تمام راه با توام
با تو پرندگان را تماشا می کنم
با تو زیر سایه ی درخت می نشینم
با تو تمام خستگی هایم را از تن بیرون می کنم
حتی بر زانوان تو به خواب می روم
راه که تمام می شود
باز هم دلتنگ توام
دلتنگ تمام آسمان و درخت
دلتنگ تمام پرنده های جهان
دلتنگ بال های خیالی
که تو را به من
که مرا به تو می رساند…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد خستگی روح
همه ی خواب های عمیقم را بر می دارم
– حتی کودکانه ترینشان را از دورترین سالهای زندگی ام –
به بال نسیم می بندم
به ایوان بیا
و همه ی خواب های مرا نفس بکش
عزیز بی نیاز من!
این همه ی بضاعت من است
برای خستگی چشم های تو
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد وفاداری در عشق ، عشق یک طرفه و وفاداری دوست از سعدی و مولانا
شعر در مورد خستگی کار
ببار بارون که من تنها ترین تنهای این دنیام
ببار بارون که پاک شه غصه از روزام
ببار بارون که من خسته ترین خسته ی این دنیام
ببار بارون تا در شه خستگی از پام
ببار بارون که من شیدا ترین شیدای این دنیام
ببار بارون تا مجنون کم بیاره از دردام
ببار بارون که من عاشق ترین عاشق این دنیام
ببار بارون،چیو کم داری جز اشکام؟
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد خستگی از دنیا
در خستگی های زندگی
به بوی سجاده مادر پناه می برم.
خوابم می برد و
در کودکی خود بیدار می شوم.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد خستگی ناپذیری
بهار تویی
که می آیی و دستهایم
شکوفه می دهند ناغافل!
تویی که با تمامِ خستگی
باز هم آرامشی!
باز هزار ستاره ی بی افول
هزار پروانه ی بیقرار
هزار شوق بی دلیل را
در خلوتِ آغوشِ من میریزی انگار
بهار تویی…
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد ظاهربینی ، خوش ظاهر بد باطن و لیاقت + شعر درباره صورت و سیرت
شعر در مورد خستگی از کار
بانو،
خستگی هایم را بگیر
ببر و آویزان کن بر بند رخت …
شاید مثل جوراب هایم
آنها را هم باد برد ….
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری در مورد خستگی
فصلها
جادههای خستگیاند؛
بی نگاهت رسیدهام به خزان؛
برسانم به دور برگردان..!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری در مورد خستگی از زندگی
مثل خستگی بعد از ظهر
بعد از غروب یک پیاده روی
بر جای مانده ای!….
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد ماه رمضان ، شعر و دکلمه ماه رمضان و روزه برای کودکان
شعر در مورد خسته از زندگی
سالهای خستگی ام را
روی شانه های
هیزم شکن
ترجمه می شود
باچه زبانی
خجالتم را بنویسم
وقتیکه
هر صبح درختها
به من سلام می کنند.
” alt=”شعر در مورد خستگی ، شعر و متن درباره خستگی روح و خسته دل از حافظ و مولانا” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/7-9.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/7-9.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/7-9-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/7-9-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />
خسته ام از این کویر ،
این کویر کور و پیر
این هبوط بی دلیل ،
این سقوط ناگزیر
.
آسمان بی هدف ،
بادهای بی طرف
ابرهای سر به راه ،
بیدهای سر به زیر
.
ای نظاره ی شگفت ، ای نگاه ناگهان
ای هماره در نظر ، ای هنوز بی نظیر !
آیه آیه ات صریح ، سوره سوره ات فصیح
مثل خطی از هبوط ، مثل سطری از کویر
.
مثل شعر ناگهان ، مثل گریه بی امان
مثل لحظه های وحی ، اجتناب ناپذیر
ای مسافر غریب ، در دیار خویشتن
با تو آشنا شدم ، با تو در همین مسیر
.
از کویر سوت و کور،
تا مرا صدا زدی
دیدمت ولی چه دور !
دیدمت ولی چه دیر