شعر در مورد گل محمدی ، شعر کوتاه در وصف گل سرخ و گلاب از حافظ و مولانا همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
کار ما نیست
شناسایی “راز” گل سرخ،
کار ما شاید این است
که در افسون گل سرخ
شناور باشیم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم
با عقل، آب عشق به یک جو نمی رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم.
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد تولد دختر ، عکس و متن و جمله زیبا در مورد تولد دخترم
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد
آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر
کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تا روزی که بود
دستهایش بوی گل سرخ میداد
از روزی که رفت
گلهای سرخ
بوی دستهای او را میدهند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
نبود چنگ و رباب و نبید و عود که بود
گل وجود من آغشته گلاب و نبید
بیا که با تو بگویم غم ملالت دل
فکر بلبل همه آن است
که گل شد یارش
گل در اندیشه
که چون عشوه کند در کارش…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بلبلان از بوی گل مستند و
ما از روی دوست
دیگران از ساغر و
ساقی و ما از یاد دوست.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
عروس بخت در آن حجله با هزاران ناز
شکسته کسمه و بر برگ گل گلاب زده
گرفته ساغر عشرت فرشته رحمت
تو را دارم ای گل، جهان با من است
تو تا با منی، جان جان با من است
چو میتابد از دور پیشانیات
کران تا کران آسمان با من است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
می خواهم
شبیه گل سرخی باشم
که تو از عمق قلبت
می بوئی ام …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب
که باغ ها همه بیدار و بارور گردند
بخوان، دوباره بخوان، تا کبوتران سپید
به آشیانه خونین دوباره برگردند
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد ثواب ، مجموعه اشعار درباره ثواب و شعر با کلمه ثواب
خبری ده به من ای باد که جانان چون است؟
آن گل تازه و آن غنچهٔ خندان چون است؟
روزها شد که دلم رفت و دران زلف بماند
یارب آن یوسف گمگشته بزندان چون است؟
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
هر شب که میخواهم بخوابم
میگویم
صبح که آمدی با شاخهای گل سرخ
وانمود میکنم
هیچ دل تنگ نبودهام
صبح که بیدار میشوم
میگویم
شب، با چمدانی بزرگ میآید
و دیگر نمیرود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
باغبان همچو نسیمم ز در خویش مران
کآب گلزار تو از اشک چو گلنار من است
شربت قند و گلاب از لب یارم فرمود
نرگس او که طبیب دل بیمار من است
آن که در طرز غزل نکته به حافظ آموخت
هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیند
بر آتش تو به جز جان او سپند مباد
شفا ز گفته شکرفشان حافظ جوی
که حاجتت به علاج گلاب و قند مباد
” alt=”شعر در مورد گل محمدی ، شعر کوتاه در وصف گل سرخ و گلاب از حافظ و مولانا” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/7-5.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/7-5.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/7-5-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/7-5-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />
اگر گل را خبر بودی
همیشه سرخ و تر بودی
ازیرا آفتی ناید
حیات هوشیاری را
هست تهی خارها
نیست در او بوی گل
کور بجوید ز خار
لطف گل و بویها
چنین پروراند
همی روزگار
فزون آمد
از رنگ گل رنج خار
فکر بلبل همه آن است
که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون
عشوه کند در کارش
چندان چو صبا
بر تو گمارم دم همت
کز غنچه چو گل خرم
و خندان به درآیی