جدید ترین عناوین خبری امروز
جالب فا

توجه: رمز عبور شما به صورت اتوماتیک به ایمیل شما ارسال خواهد شد.

  • admin
  • آذر 30, 1400
  • 10:32 ق.ظ

شعر در مورد کدخدا

شعر در مورد کدخدا

شعر در مورد کدخدا ، شعر بختیاری درباره کدخدا و کدخدامنشی و شعبون کدخدا همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد کدخدا

شنیدم که بیوه زنی دردمند

همی گفت و رخ بر زمین می نهاد

هر آن کدخدا را که بر بیوه زن

ترحم نباشد زنش بیوه باد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد کدخدا

دگرگون است کوی اهل تمییز

که آن جا رسم طاعاتست و زلات

در این کو کدخدا شاهی است باقی

فرو روبیده این کو را ز آفات

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد فوت پدر ، اشعاری در مورد مرگ و درگذشت پدر مهربان

شعر درباره کدخدا

کدخدامان به خرابات همان ساقی و بس

کدخدا اوست و خدا اوست همو را دانیم

مست را با غم و اندیشه و تدبیر چه کار

که سزای سر صدریم و یا دربانیم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر کدخدای ده ما از کیست

نشنوده ستی که خاک زر گردد

از ساخته کدخدا و کدبانو؟

وان خوار و درشت خار بی معنی

مشک تبتی همی کندش آهو

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد کدخدا جدید

سرای و باغ، چو بی کدخدا بخواهد ماند

گل و بنفشه مرست و سر او باغ مرست

مشو زحادثه ایمن که از فلک تا حشر روان

به ساحل گیتی قوافل حشر است

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد تبریز ، اشعار زیبا و کوتاه و ترکی در مورد تبریز از شهریار

شعر کدخدای ده که مرغابی بود

کدخدا باقی است، گرخانه شود ویران چه باک

جان به جانان زنده است، گر تن رود جان را چه غم

خم می درجوش و ساقی و رندان درحضور جام

اگر بشکست گو بشکن حریفان را چه غم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر کدخدا همای

خریدی خانه دل را دل آن توست می دانی

هر آنچ هست در خانه از آن کدخدا باشد

قماشی کان تو نبود برون انداز از خانه

درون مسجد اقصی سگ مرده چرا باشد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر کدخدای ده ما همای

بس اکدش و بس کدخدا کز شور می های خدا

کرده ست اندر شهر ما دکان و خان و مان گرو

آن شاه ابراهیم بین کادهم به دستش معرفت

مر تخت را و تاج را کرده ست آن سلطان گرو

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد یزد ، اشعار کوتاه و زیبا و کودکانه و عاشقانه درباره یزد

شعر شعبون کدخدا

در یک موزه دو پا که دیده ست

یک خانه دو کدخدا که دیده ست

زن کیست فسون سحر و نیرنگ

از راستیش نه بوی نی رنگ

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

متن شعر کدخدا همای

داشت دور زمانه طالع ثور

صاحبش زهره زهره صاحب دور

در چنان دور غم کجا باشد

که درو زهره کدخدا باشد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

متن شعر کدخدای ده ما

سپهر بلندش به پا آورید

جهان را جزو کدخدا آورید

یکی تاج پرگوهر شاهوار

دو تا یاره و طوق با گوشوار

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد شمع ، و گل و پروانه و شمعدانی و تاریکی از سعدی و حافظ

شعر در مورد کدخدا

ای برادر نصیحتم بشنو

به خدا و به کدخدا بگرو

جز به تدبیر پیر کار مکن

پیر دانش نه پیر چرخ کهن

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد کدخدا

هوش خود را به هر ترانه مده

جز ره کدخدا به خانه مده

آنچه در دور ما امیرانند

صید این جمع گول گیرانند

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد کدخدا شعبون

چون در آواز آمد آن بر بط سرای

کدخدا را گفتم از بهر خدای

زیبقم در گوش کن تا نشنوم

یا درم بگشای تا بیرون روم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر کدخدای همای

جهان رضا را شده کدخدا

سریر سران را زده پشت پا

به یکدم دو عالم برانداخته

به بیش و کم از هیچ در ساخته

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد ذوالفقار ، اشعار زیبا و جدید در وصف ذوالفقار از مولانا و حافظ

متن شعر باریکلا شعبون کدخدا باریکلا

باریکلا ریکا مازنی باریکلا

باریکلا کیجا مازنی باریکلا

باریکلا حامد پهلان باریکلا

باریکلا مرد با خدا باریکلا

باریکلا ریکا مازنی باریکلا

باریکلا کیجا مازنی باریکلا

شعر خومه شعر محلی باریکلا

هم شهری و هم دهاتی باریکلا

انه بوردمه شهر ساری باریکلا

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

بنده شیطان، اطاعت، مطلق از او می‌کند

کی شود از چنگ اربابش رها قوم بزک

سامری گوساله ای را ساخت تا عبدش شوند

کدخدا را رنگ زد جای خدا قوم بزک

“دست خود برداشت دیگر از ستیز اهرمن”

جای آنها زد سر ما دادها قوم بزک

نیست اصلا در امان، حتی خودش از دشمنی

غافل و خوابند اما زین فضا قوم بزک

بارها از پشت خنجر خوردنش عبرت نشد

دل به شیطان داده بی چون و چرا قوم بزک

تکیه ی بی تکیه گاهی هست شیطان بزرگ

درس آموزید از آن کودتا قوم بزک

صحنه گردان است آمریکا و بازیگر تویی

دلقک بی مغز پر از ادعا؛ قوم بزک

هرچه فریاد است پس باید سر شیطان کشید

اصل دشمن اوست، فرع ماجرا قوم بزک

از غرض یا سادگی گشته است دشمن شاد کن

با دیانت شد خیانت را لوا قوم بزک

گفته در نامه به شیطان با همه پستی خویش

از فشار بیشتر در حق ما قوم بزک

جنس دکان نفاق اصلاح نیست افساد هست

دین و کشور میفروشد بی بها قوم بزک

کوفه را از خط و خال شامیان ترسانده اند

زهر خود را ریخت قبل از کربلا قوم بزک

بعد هم در کربلا تنها تماشاچی شدند

بلکه همراهی نموده از قضا قوم بزک

بعدها هم بر اسیران حرم خنده زدند

در مسیر کوفه تا شام بلا قوم بزک

***

از خمین تا خامنه ذلت نخواهی دید هیچ

مبدا ذلت ز داعش انتها قوم بزک

مسعود فریدونی

دیدگاه ها 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *