شعر در مورد چشم زخم ، شعر در مورد چشم بد ، شعر در مورد چشم زخم از حافظ و سعدی و مولانا و شهریار در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب مورد توجه شما سروران گرامی قرار گیرد.
تو آن شعری که من جایی نمیخوانم، که میترسم
به جانت چشم زخم آید چو میگویند تحسینم
محمدعلی بهمنی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
عارض رخسار او چون عارض لشکر شدست
زخم چشم و چشم زخم عاشقان را گوش دار
آفتابا شرم دار از روی او در ابر رو
ماه تابان از چنان رخ الحذار و الحذار
بیبشتر بخوانید : شعر در مورد چای ، داغ روضه نوشیدن و چای آتیشی و ذغالی قند پهلو
آرزومندم از چشم زخم روزگار به تو آسیبی نرسد،
زیرا در دلربایی به نهایت کمال رسیدهای.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گرچه از زخم نمایان شاخ گل گردیده ام
همچنان از چشم زخم خار غافل نیستم
در بیابان طلب چون لشکر ریگ روان
می کنم قطع ره و در فکر منزل نیستم
اگر بی زخم هستم جایگاهی
نباشد چشم زخم از تو گناهی
چو نیست از پای تا سر بی جراحت
بده چیزی که یابم از تو راحت
حیف باشد زخم تیر او بچشم دشمنان
چشم زخم دوستان بادا نصیب دشمنش!
نعل بر شکل هلالی پای اسبش بوسه زد
کاشکی بودی هلالی نیز نعل توسنش!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ای دوست دست حافظ تعویذ چشم زخم است
یا رب ببینم آن را در گردنت حمایل
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
در کنج خلوتیکه بلند است دست فقر
پیچیده ایم پای بدامان بوریا
(بیدل) بسرکشان جهان چشم عبرت است
سرتابپای زخم نمایان بوریا
آدمی با گنه شکسته ترست
پای طاوس چشم زخم پرست
کانکه گوید منم شده معصوم
اوست بر نفس خویش میشوم
کشتن شیر شرزه تبت
چشم زخم تو شاه بود سبب
تا بود سیستان برابر بست
تابود کش برابر نخشب
مگر از چشم زخم چشم اغیار
بدرد چشم ایاز آمد گرفتار
ز درد چشم چشمش همچو خون شد
دو نرگش دان چشمش لاله گون شد
جواب داد یکی کای فروغ چشم جهان
ز چشم زخم سپهرش دو چشم دیده خطر
دو چشم حق نگر خویش بسته از عالم
که هیچ کس به جز از حق نبایدش به نظر
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد حرف مفت + حرف مفت و بیهوده زدن مردم
ای خداوند فرمانروای آسمان
آرزوهایش را برآور
و او را از آسیب چشم زخم محافظت فرما.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
یک چشم زد نباشد کز بهر چشم زخم
قرب هزار جان که تو قربان نمی کنی
چون زور آزما شده دست جنون تو
خاقانیا تو فکر گریبان نمی کنی
دی همی گفتم آه کز ره چشم
دل من نیم کشته عبر است
مرگ یاران شنیدم از ره گوش
دلم امروز کشته فکر است
سینه صافان را ز چشم بد حصاری لازم است
چشم زخم روست، پشت زرنگار آیینه را
رفته رفته حسن پرکار ترا تسخیر کرد
ساده لوحی عاقبت آمد به کار آیینه را
تا درد رسید چشم خونخوار ترا
خواهم که کشد جان من آزار ترا
یا رب که ز چشم زخم دوران هرگز
دردی نرسد نرگس بیمار ترا
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خدایا، این گل تازه شکفته شاداب را که به من سپردی
از چشم زخم حسود چمن به تو بازمیسپارم.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
چندین چه می کند آن زلف بر جمالت؟
یعنی که چشم زخم جهان را نمی شناسد!
نرگس به زیر پات چرا دیده را نمالد؟
یا کور شد که سرو روان را نمی شناسد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خوش دولتیست خرم و خوش خسروی کریم
یا رب ز چشم زخم زمانش نگاه دار
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
چشم بد را ناتمامیهاست نیل چشم زخم
روی در نقصان گذارد ماه چون گردد تمام
از طوع پیش خسان مگشا لب خواهش که نیست
تا لب گور این جراحت را امید التیام
جستحو کنید در سایت : شعر عاشقانه ، زیبا و نو و کوتاه و عاشقانه انگلیسی دلتنگی
در محفل خودمانی که غریبه راه ندارد
ملاقات صورت گرفته و دوستان همگی گرد هم آمدهاند
آیه چشم زخم «و اِن یکاد» را بخوانید و در را از پشت ببندید.
” alt=”شعر در مورد چشم زخم ، چشم بد از حافظ و سعدی و مولانا و شهریار” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2019/11/41.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2019/11/41.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2019/11/41-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2019/11/41-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />
اگر بی زخم هستم جایگاهی
نباشد چشم زخم از تو گناهی
چو نیست از پای تا سر بی جراحت
بده چیزی که یابم از تو راحت
حیف باشد زخم تیر او بچشم دشمنان
چشم زخم دوستان بادا نصیب دشمنش!
نعل بر شکل هلالی پای اسبش بوسه زد
کاشکی بودی هلالی نیز نعل توسنش!
در کنج خلوتیکه بلند است دست فقر
پیچیده ایم پای بدامان بوریا
(بیدل) بسرکشان جهان چشم عبرت است
سرتابپای زخم نمایان بوریا
آدمی با گنه شکسته ترست
پای طاوس چشم زخم پرست
کانکه گوید منم شده معصوم
اوست بر نفس خویش میشوم
کشتن شیر شرزه تبت
چشم زخم تو شاه بود سبب
تا بود سیستان برابر بست
تابود کش برابر نخشب