جدید ترین عناوین خبری امروز
جالب فا

توجه: رمز عبور شما به صورت اتوماتیک به ایمیل شما ارسال خواهد شد.

  • admin
  • دی 2, 1400
  • 10:23 ب.ظ

شعر در مورد چشم حسود کور

شعر در مورد چشم حسود کور

شعر در مورد چشم حسود کور ؛ مجموعه ای از زیباترین اشعار در مورد حسد همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد چشم حسود کور

از رفیقِ حسود می ترسم
با تمامِ وجود می ترسم
پای کوهی که حاسدان هستند
از مسیرِ صعود می ترسم
در مکانی که هست آسانسور
من زمانِ ورود می ترسم!
توی پرواز داخلی هربار
در زمان فرود می ترسم
کافه ی سنتی نرفتم چون
از ضررهای دود می ترسم!
کلّه ی ظهر می شوم بیدار
بس که از صبحِ زود می ترسم!

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر کودکانه در مورد حسود

در بزم تو ای شوخ منم زار و اسیر
وز کشتن من هیچ نداری تقصیر
با غیر سخن گویی کز رشک بسوز
سویم نکنی نگه که از غصه بمیر

حتما بخوانید: متن حسادت زنانه ، متن عاشقانه و پروفایل حسادت ورزیدن و حسادت فامیل 

شعر در مورد چشم حسود کور

مردم ز رشک چند ببینم که جام می‌
لب بر لبت گذارد و قالب تهی کند؟

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر طنز درباره حسادت

چون موی شدم ز رشک پیراهن تو
وز رشک گریبان تو و دامن تو
کاین بوسه همی دهد قدم‌ های تو را
وآن را شب و روز دست در گردن تو

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد چشم حسود کور

از رشک سوختم به رقیبان سخن مکن
گر می‌کنی برای خدا پیش من مکن

 حتما بخوانید: پروفایل درباره آدم حسود ، پروفایل حسود هرگز نیاسود و حسود کش و آدمهای عقده ای

شعر در مورد چشم حسود کور

من که بر دیده خود رشک برم چون بینم
که ببیند رخ تو دیده کوته‌ نظری؟

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد چشم حسود کور

خبر او ز کسی جستم و گفتا دیدم
سوخت از رشک دلم کاش نمی‌پرسیدم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

دکلمه درباره حسادت

رشک می‌ بردند شهری بر من و احوال من
کرد ضایع کار من این بخت بی اقبال من
طایری بودم من و غوغای بال افشانیی
چشم زخمی آمد و بشکست بر هم بال من

 حتما بخوانید: متن در مورد حسادت ، متن و جملات بزرگان درباره حسادت ورزیدن زنانه و آدم حسود

شعر در مورد چشم حسود کور

خود را بکش‌ای بلبل از این رشک که گل را
با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد بخیل و حسود

من حسادت می‌کنم حتی به تنها بودنت

من به فرد رو به رویی، لحظه خندیدنت

من به بارانی که با لذت نگاهش می‌کنی

یا نسیمی که رها می‌چرخد اطراف تنت

من حسادت می‌کنم حتی به دست گرم آن

شال خوشرنگی که می‌پیچد به دور گردنت

وقتی انگشتان تو در گیسوانت می‌دود

من به رد مانده از این جور سامان دادنت

اینکه چیزی نیست، گاهی دل حسادت کرده به

عطر پاشیده از آغوش تو بر پیراهنت

هیچکس ای کاش در دنیا به تو حسی نداشت

من حسادت می‌کنم حتی به قلب دشمنت

کاش هرکس غیر من، ای کاش حتی آینه

پلک‌هایش روی هم می‌رفت وقت دیدنت

 حتما بخوانید: شعر در مورد حسادت ، زنانه و آدم و انسان حسود از مولانا

شعر در مورد چشم حسود کور

رشکم از پیرهن آید که در آغوش تو خسبد
زهرم از غالیه آید که بر اندام تو ساید

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد حسادت دیگران

رشک می‌بردند شهری بر من و احوال من

کرد ضایع کار من این بخت بی اقبال من

طایری بودم من و غوغای بال افشانیی

چشم زخمی آمد و بشکست بر هم بال من

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد چشم حسود کور

آمد ز پی پرسش و از رشک بمردم
کآیا که خبر داده ز بیماری‌ام او را؟

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر نو در مورد حسادت

رشک آیدم از شانه و سنگ ای دلجو

تا با تو چرا رود به گرمابه فرو

آن در سر زلف تو چرا آویزد

وین بر کف پای تو چرا مالد رو

 حتما بخوانید: متن در مورد آدمهای حسود ، شعر و پروفایل درباره آدم حسود + متن حسادت زنانه 

شعر حسودی نکن

میان عاشقان رشک آیدم بر عزّت بلبل
که شاخ گل دهد جا بر سرخود آشیانش را

هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
الاّ بر آنکه دارد با دلبری وصالی

دیدگاه ها 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *