شعر در مورد وفاداری در عشق ، عشق یک طرفه و وفاداری دوست از سعدی و مولانا همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
قسم بر جان شیرینم
وفاداری نمی دانی
دلِ من اصفهان است
و تو هم محمود افغانی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تنهایی ام را دوست دارم
نه اینکه چون بی وفا نیست
نه اینکه چون خدا هم تنهاست
و یا در دلش دروغی نیست
نه …
تنهایی را دوست دارم
وقتی تو را به من می رساند
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد زبان فارسی ، شعر کوتاه و زیبا در مورد زبان فارسی از فردوسی
آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند
اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی
وان گه به یک پیمانه می با من وفاداری کند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دلم را کبو ترانه به پرواز در می اورم
تا بر روی شاخه های پر مهر دلت
اشیانه ای ابدی سازم
و با مصالح؛عشق؛صداقت؛مهر و وفاداری
اشیانه خویش را استوار و محکم سازم
و با گلهای زیبای معرفت تزیین
تا در طوفان جدایی وگرد باد تنفر در امان باشد
و در زیر باران غم؛ سر پناه و چتر
از چشمه محبت دلت سیراب
و از دانه های صداقت و وفاداری سیر
و هر گاه بالهایش زخمی تیر روزگار گشت
التیام بخشش بوسه های گرم دلت باشد …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
در زمانی که وفا
قصه ی برف به تابستان است
و صداقت گل نایابی ست
به چه کس باید گفت….
با تو انسانم و خوشبخت ترین
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد زلف ، سیاه و پریشان یار و آشفته یار من و موی فر و گیسو
تو جفاکن که از اینسوی وفاداری هست
طاقت و صبر مرا حوصلهی خواری هست
با دلم هر چه توان کرد بکن تا بکشد
کز من و جان منش نیز مددکاری هست
میخرم مایه هر شکوه به سد شکر ز تو
من خریدار، گرت جنس دل آزاری هست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دامن بلند بپوش و سندل به پای کن
که در گذرگه متروک
تمشکهای وحشی گسترانیدهاند
از بانگ سگها آشفته مشو
دیریست که بوی تو را میجویند
این وفاداران
حضور دوست را بر من مژده میدهند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
در غم عشق نبودیّ و محبت کردی
این هم از لطف شما بود و نمیدانستیم
من نکردم گله از عهد و وفاداری تو
عهد ما عهد جفا بود و نمیدانستیم
رنج بیعشقی و تنهایی و بیمهری یار
همه تقدیر خدا بود و نمیدانستیم
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد زمان ، حال و کودکی و از دست رفته و وقت و قدیم و ساعت از مولانا
پیمانی را که در طوفان
با خدایت بستی ،
در آرامش فراموش مکن !!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ای که هر دم میزنی دم
از وفاداری در این دم
با زبان ثابت نگردد
با زمان گردد در آن دم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
در وفای عشق تو
مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان
و رندانم چو شمع
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد روز معلم ، کوتاه و کودکانه کلاس پنجم و ششم به زبان انگلیسی
مرا امشب هلاکم کرده ای یار
مرا در غصه خاکم کرده ای یار
چه کردم جز وفاداری ، چرا از
دل سنگت بلاکم کرده ای یار؟! …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
از همه کس گذر کنم،
از تو گذر نمی شود
مشکل تو وفای من،
مشکل من جفای تو
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
من پای حرفهای آن روزت نشستم
گفتی ببند عهدی زعشق، هیهات بستم
آرام در گوشم ترنم کردی از مهر
آسان ربودی تکه قلبم را ، زدستم
تا سر زدی بر پیله ی تنهایی ام ،وای!
بی آنکه پروانه شَوَم از پیله رَستم
بر دین من آمدکه می خوردن حرام است
می بیگناه است ،من زتو پیوسته مستم
رفتم ز عشقت بارها سوی انابت
افسوس ! صدها مرتبه توبه شکستم
آیا به عهد خود وفاداری هنوزم؟
پیداست از حال نزارم،من که هستم
می آید حتمامژده ای از سویت امشب
این را گواهی می دهد هر لحظه شَستم!
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد قسمت ، و تقدیر و سرنوشت و قسمت نبودن و قضا و قدر از حافظ
دل من سردتر از برف خفته زمستان
با خاطراتت تا ابد بی بهارش کنی تو
دانم دگر نیاید آن روز و شبهای دیرین
که با آن شورِ نخست تکرارش کنی تو
چه سنگها بر شیشه ی احساسم ترک زد
قرار نبود دل را به غصه بیمارش کنی تو
که آسان اشک ببارد از آسمانِ دیدگانم
به عصرِ وفاداری چشم انتظارش کنی تو
” alt=”شعر در مورد وفاداری در عشق ، عشق یک طرفه و وفاداری دوست از سعدی و مولانا” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/2.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/2.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/2-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/2-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />
به دام من در افتادی و حالی
برون جستی و پنداری همین بود
زدی لاف از وفاداری همیشه
چه میگویی؟وفاداری همین بود؟
مرا جان در وفاداری برآمد
هنوز اندر حق من بدگمانی
به قتل خسرو آمد عشق و شادم
که یاری همرهی شد آن جهانی
با وفاداران، سر یاری نداشت
همچو گل، بوی وفاداری نداشت
در رهش شمع وفا افروختم در وفا،
چون شمع محفل سوختم
سگ که
افسانه در وفاداری است
به از آن کس که
از وفا عاری است
به نیشی می زند دوران گیتی
که آن را تا قیامت نیست مرهم
وفاداری مجوی از دهر خونخوار
محالست انگبین در کام ارقم