شعر در مورد مهتاب ، متن و شعر عاشقانه برای اسم مهتاب + توصیف مهتاب همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
آئینه ها به دیدن تو خو گرفته اند
پروانه ها دوباره هیاهو گرفته اند
گلبرگ های تازه ی باغ نگاه من
از عطر هر تبسم تو بو گرفته اند
چشمان تو تجلی مهتاب عاشقی ست
موهای تو ، نسیم فرا رو گرفته اند
حرفی بزن که داغ مرا تازه تر کنی
چون شمع ها طلیعه ی سو سو گرفته اند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آسمان دلم اکنون مهتاب
دل تو ماه شبم
کو!کجاست؟
تا ستاره همه شب بیدارم
مهربان ماه شبم هستی باز؟
آمدم بر سر جوی
آهسته…
که تو را بینم باز
تو کجا؟
من کجا؟
ای نگار شب تاریک بیا !!!
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد گربه ، شعر طنز و کوتاه در مورد گربه سیاه برای کودکان و گربه صفتی
هنوز دوستت می دارم
علیرغم هرچه هست،
چون در سواحل تو آموختم
چگونه از میان صدفی مهتاب را بنوشم.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ماهِ روی تو که بر چهره ی مهتــاب نشست
عشق همراهِ غــزل بر دلِ بی تـــاب نشست
عشق چون زد به دلم، آینه و جام شکســت
مشق عشق تو همان لحظه به مضراب نشست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بی تو مهتاب
شبش تیره و تار است هنوز
دست معشوق کجا
گردن یار است هنوز
چونکه مهتاب نماید رخ خود را معلوم
در و الماس به پیشش
همه خار است هنوز
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد زیبایی طبیعت ، زیبا و کوتاه و کودکانه طبیعت از سهراب و فریدون مشیری
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه
جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بهشت بر مژه تصویر می کند مهتاب
پیاله را قدح شیر می کند مهتاب
پیاله نوش و میندیش از حرارت می
که در شراب، طباشیر می کند مهتاب
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
یاد گرفتهام تنهایی را
ماهرانه پشت روزنامهای
پنهان کنم
اما از مهتاب
که بوی شانههای تو میداد
چیزی را نمیتوان پنهان کرد.
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد گذر عمر ، شعر در مورد گذر عمر و جوانی از مولانا و سهراب سپهری
آه مهتابم
مثل شعری بی قلم ماندم
گر چه می گفتم که سر شارم
بی تو اما باز کم ماندم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
از مهتابی خانه من
تا آفتابی خانه تو
یک دست فاصله ست.
دستت را
دراز کن
تا
مهتابی
آفتابی شود.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
پنجره را گشودم
و روی آبی تیره
ستاره ها را یک به یک چیدم
و مهتاب را
آنقدر نزدیک که
از پشت تمام دیوار های سربی
همواره میهمان ناخوانده خانه ام باشی… …
بیشتر بخوانبد : شعر در مورد زیبایی پاییز ، از سعدی مولانا شاملو فریدون فروغی فروغ اخوان ثالث
ستارههایم را باور کن
در شبی نیمه مهتابی
که با یاد تو سحر میشود
من از بیکران آسمان
در این شب تاریک
برای تو ستاره میچینم
ستارههایم را باور کن
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بیقرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه !بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
دردلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شبانگاهان که مه می رقصد آرام
میان آسمان گنگ و خاموش
تو در خوابی و من مست هوس ها
تن مهتاب را گیرم در آغوش
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد گذشت ، زمان و عمر و روزگار و بخشش زندگی و فداکاری
یک شبِ مهتاب
مردمانِ زیادی سازهایشان را بر میدارند
زیباترین آهنگها را مینوازند
تا من عاشقانهترین شعرم را برایت بخوانم
تا تو مستِ عطرِ شب بو ها،
تا تو عاشق یک دسته گلِ یاس شوی
و تو خواهی دید
که تمامِ دنیا بیدار مانده است
تا به آغوشم بیایی
و من دیوانه وار بگویم
“دوستت دارم”
” alt=”شعر در مورد مهتاب ، متن و شعر عاشقانه برای اسم مهتاب + توصیف مهتاب” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/4-5.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/4-5.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/4-5-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/4-5-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />
شب
پیرهنِ مهتاب را
با سیاهی اش می دَرَد
و تو
با چشمانِ سیاهِ نافذت
پیرهنِ مرا
.
خـــــدایـــا . . .
دستـمان را پـرڪن و
دلمان را خالی
دستـمان را از مـهربـانـی
و دلـمان را از ڪینـــه …
شبتون پر از آرامش و مهتابی
.
مهتاب و سرشکی به هم آمیخته بودیم
خوش رویهم آن شب من و مه ریخته بودیم
دور از لب شیرین تو چون شمع سیه روز
خوش آتش و آبی به هم آمیخته بودیم
.
مهتاب هم
در خانه ام باشد
تنها ترینم
وقتی تو را ندارم
.
فانوس آسمانی و من هم ستارهوار
چشمک به سوی زورق مهتاب میزنم
رفت آن شبی که اشک مرا خواب میربود
«امشب به سیل اشک ره خواب میزنم»