شعر در مورد لب سرخ ، دوبیتی و متن عاشقانه درباره لب و رژ لب قرمز و خال لب یار همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
ای پادشاه فصل پاییزم خداحافظ
با اینکه از عشق تو لبریزم خداحافظ
دیگر به جای گرمی لبهای سرخ تو
بر گونه هایم اشک میریزم خداحافظ
در قلب من ساکن شدی جایت همین جا بود
ای باعث تخریب دهلیزم خداحافظ
در تک تک ابیات من مهمان دردم باش
بگذر اگر درویش و بی چیزم خداخافظ
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
لبهایت که باز میشوند
شکوفههای سیب پخش میشوند در هوا
عطر نفسهایت را دوست دارم
ای تعبیر قشنگ تمام رویاها
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد شمس ، تبریزی و مولانا و منظومه شمسی و شمس العماره
روی لبهای سرخ من غلتید
صورتی رنگِ سردِ لبهایت
و زن بوسه ها ی من افتاد
بین دستــــــان مرد لبهایت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
لبهای سرخ
قلبهای در زنجیر دارند،
به زیر سقف ازادی
چهار دیوار
ماه را
درون روزنه ها
به حبس گرفته اند،
در اینجا
-کسی شبیه حرفش نیست.-
و شب
همیشه
بر یک پاشنه
می چرخد؛
من
خانه ام را
نمی دانم در کدامین روی درب
گم کرده ام
و خانواده ام را
که افتاب را بدست فراموشی داده اند؛
من از این شب میروم
تا
تو
زندگی کنی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بخند محبوبم
دنیا گاه
به شکل تمشک بزرگیست
که هر کس
سهمی از سرخی آن خواهد داشت
گنجشکها
دستهای عابران
لبهای تو
و جای زخمهای من
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد کشتن ، عشق و معشوق و سگ و کشته شدن
نوشــــتم من از طبع شـــــــعر اینــــــچنین
تو جــــــــدی مگیرش که طنــــــز اَس یقین
که شــــــــــاید به لبهای ســـــــــرخ شما
نشـــــــــانَد کمی خنـــــــــده این شعر ما
بیـــــــــا یار غــــــمگین تو با ما نـــــــشین
غـــــــــم و غصـــــــه را بیــــــــخیال،آفرین
و اما چنـــــــین است این شـــــــعر مـــــن
نوشـــــــــتم من این شــــــــعر بی پیرهن
الــــــــهی بخــــــیر باشــــــه این سال ما
که در اولــــــــش برده اند حــــــــــال مـــا
چـــــــــنان ضــــــــد حـــــــالم زدند از قفا
که انـــــــگار رفــــــــــته اس مـــــهر و وفا
نــــــــــدانم که فــــــــــکر تــــــــورم کنم
و یا فـــــــــکر دعـــــــوای مــــــــردم کنم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
کاسه هایِ پر ازمحبت
کابوسِ دستهایِ سیاهِ نفرت است
که لبهایِ سرخ دلتنگی را
خفه می کنند؛
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
همه چیز را که نمیشود نوشت
بعضی دوستت دارمها
فقط لب مرا میخواهد و
گوش تو را
که بی فاصله بگویم:
دوستت دارم
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد طایفه ، بابادی و بیرانوند و بزرگان طایفه گرایی
باز از این کوچه گذر کرده تکانم بدهی
با نگاهی و سلامی هیجانم بدهی
رد شود قند لبان تو و عاجز باشم
با عبورت تب ماه رمضانم بدهی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
لبهایت را
بیشتر از تمامی گلها
دوست میدارم
چرا که لبهایت
لطیفتر و شکنندهتر از تمامی آنهاست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
سلام ای جان شیرینم/
تورا در خواب می بینم/
سلام ای جلوه ی باران/
سلام ای یار دیرینم/
از آن لبهای سرخ تو/
گلی خوش عطر می چینم/
اگر در پیش من باشی/
سراسر غرق آذینم/
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد غوغا ، متن و جملات زیبا و شعر در مورد غوغای عشق
یک شب بیا با بوسههایت مست مستم کن
بگذار تا لبهات من را سر بگرداند
مویت سیاه و چشمهایت قهوهای، لب سرخ
این رنگها در ذهن من جاوید میماند
بوسیدن لبهای معشوق از عبادتهاست
باید خدا این را به دینداران بفهماند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
وقت رفتن پلکهایم را به تو بخشیدم
چشمهایم مثل روژ گونه ی یاسیت ماسیده روی خطوط جاده
از فرط انتظار
بی نهایت شبیه خودت شده ای با پلکهای من
و من دست به گریبان ثانیه هایم
برای دست آویزی که از لحظه ها ساخته ای
محض نیامدنت
تازه یادم آمده است
برایت بلیط برگشت نگرفته ام
به همین سادگی بهانه دستت دادم
تا زیر لبهای سرخ نمناکت زمزمه کنی :
چه حس بدی است بی تو رفتن
وقتی یک بار پیش از خودت رفته باشی.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
به انگشتهایت بگو
لبهای مرا ببوسند
به انگشتهایت بگو
راه بیفتند روی صورتم
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد سبیل ، شعر کوتاه و طنز در مورد ریش و سبیل مرد
قرمز بپوش!
که جهان با لبهات هماهنگ شود
این گونه سرخ
همین گونه سرختر
قرمز بپوش
و با خودت چیز مبهمی زمزمه کن!
من این شعر را
از لبهای تو سروده ام