شعر در مورد لبخند یار ، دوبیتی و متن درباره خنده از ته دل و لبخند عاشقانه دختر همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
لبخند بزن قلب من، لبخند بزن!
لبخندت برایم بسیار پر معناست
لبخندت حقیقت درون من را می سازد
لبخندت من را از غوغای جهان رها می کند …
لبخند بزن قلب من، لبخند بزن!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دِل دِل مکن و دِل بده تا دِل بِسِتانم
عاشِق تر از این دل تو مَجو نیست بِجانم
از چشم شرر بار تو من مست شدم باز
با بوسه بزن شعله ، به آتش بکشانم
هر بار که میبینمت عاشق ترم از قبل
با چشمکی از دیده به دامن برسانم
زیبایی تو ساحر و مسحور ، دلِ من
گر نوبتی ام شد تو به نوبت بنشانم
لبخند تو را بر همه عالم نفروشم
ای آنکه ز تو هستی و عمر است و توانم ..
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد دغل بازی ، تظاهر به دینداری و نفاق و دورویی از سعدی و مولانا
لبخند تو
خلاصه ی خوبی هاست
لختی بخند
خنده ی گل زیباست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
یک دم نفهمیدم چه شد
قلب من و آن چشم مست
برقی از آن چشم سیاه
برخواست از عمق نگاه
آرام در قلبم نشست
چون شد عیان لبخند یار
آمد میان این روزگار
در قامتی بد ذات و پست
این روزگار لعنتی
چشمان یارم را ببست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
در میان من و تو فاصله هاست
گاه می اندیشم
می توانی تو به لبخندی
این فاصله را برداری
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد قزوین ، شعر طنز کوتاه قزوین و سنگ پا قزوین از عارف قزوینی
باز کن پنجره را ، قفل دلت باز شود
بگشای درب بهار، زندگی آغاز شود
بگشای آن لب شیرین زاسرار ازل
شعر نابی که خود شهره بازار شود
بگشای راز دلم،تا ره افسانه زنم
قصه عشق همان نوبت مستانه شود
با بهاران عاشقی کن چون عاشقان بی قرار
در بهار زندگی ،یک قطره عشق دریا شود
نوبهار است ،از این خانه مرو بی لبخند یار
یک نفس صبح بهار جان گرانمایه شود
نوبهار است همان فصل گل و عطر بهشت
نر گس و یاس و بنفش راهی میخانه شود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
عشق چیزی است که من هر روز در لبخند تو می بینم
عشق چیزی است که با هر لمس تو احساس می کنم
عشق چیزی است که در هر کلمه ای که می گویی می شنوم
عشق چیزی است که ما هر روز در آن زندگی می کنیم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ببین لبخند یار و شادمان شو
رها کن خاکرا در آسمان شو
گره بگشا ززلف دلبر امشب
جهان شاداب کن زین باده بر لب
صفایی باش و جان را با صفا کن
جفایی نیست این دلبر وفا کن
شب امثال دولت روشنا نیست
بسان شاعران کس بی پنا نیست!
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد خشکسالی ، شعر کوتاه هالو خشکسالی و شعر درباره آب از حافظ
عشقت مرا به کوچه ی احساس می برد
در کوچه ای که خانه ی مهر و وفای ماست
خوشبخت من که با توام آرام جان من
لبخند یار و روضه ی رضوان برای ماست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
عاشق احساسی هستم
که با دیدن لبخند تو
پیدا می کنم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
امشب ز لطف ایزد،لبخند یار دیدم
روی قشنگ او را،پروانه وار دیدم
من چشم به راه بودم،او را به خواب بینم
تا که لبان او را،در جای ناب دیدم
شادی به جای غم شد،اندوه من سر آمد
محبوب خود را من،اندر برم دیدم
مژده دهید یارم،گفتا به مهربانی
من راز دل گویم،چون محرمم دیدم
ترسم ز خوشحالی آنی بمیرم من
بس که محبتها،در چشم یار دیدم
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد رژ لب ، قرمز و متن زیبا و شعر نو راجب رژلب قرمز و سرخ
یک لبخند
نمی تواند جهان را تغییر دهد
اما لبخند تو
جهان من را عوض کرده است!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
من همان تنهای شب های بارانی و سرد
من همان زخمی و مجروح خنجر هر نامرد
من همان دل شسته از چرک کینه ها
من همان سرنهاده بر سیه دل سینه ها
من همان که یافته ام در نوازش نیش مار
من همان که یافته ام زهر در لبخند یار
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بر لب یار شوخ دلبندم
خفته لبخند گرم زیبایی
خنده نه، بر کتاب عشق و امید
هست دیباچه فریبایی
خنده نه دعوتی ست، عقل فریب
بهر آغوش آرزومندی
قصه محرمانهای دارد
ز خوشیهای وصل و پیوندی
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد دهن لقی ، متن و عکس نوشته و جمله در مورد دهن لقی
عشق دارد ، انتظار و انتظار
عشق همچون دو روی سکه هاست
عشق دارد ، ماندن یا نماندن پای عشق
گویم به شما ای عاشقان خوش زبان
عشق دارد ، انتظار و انتظار
انتظار دیدن سیمای یار
انتظار دیدن لبخند یار
عشق واژه ای سخت در احساسات آدمی
عشق واژه ای آشفته در ذهن بشر
عشق دارد خود خواهی و دیوانگی
” alt=”شعر در مورد لبخند یار ، دوبیتی و متن درباره خنده از ته دل و لبخند عاشقانه دختر” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/3.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/3.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/3-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/3-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />
از خنده یار خویش بندیش
آنگاه به یار خویش برخند
بر گردن یار خود منه طوق
گر یار تو خواندت خداوند
گر تیر جفای دشمنان می آید
دلتنگ مشو که دوست می فرماید
بر یار ذلیل هر ملامت کآید
چون یار عزیز می پسندد شاید
گر یار وصال ما نجوید
با عشق وصال یار غارم
خواری که به پیش خلق عار است
آن عار شده ست افتخارم
در غم یار، یار بایستی
یا غمم را کنار بایستی
زانچ کردم کنون پشیمانم
دل امسال پار بایستی
سر دست بر آن قرار بودن
با فصل خزان بهار بودن
با یار رمیده یار بودن
یا معتمدی و یا شفایی