جدید ترین عناوین خبری امروز
جالب فا

توجه: رمز عبور شما به صورت اتوماتیک به ایمیل شما ارسال خواهد شد.

  • admin
  • آذر 30, 1400
  • 12:38 ب.ظ

شعر در مورد فاصله

شعر در مورد فاصله

شعر در مورد فاصله ، طبقاتی و فاصله گرفتن و دلتنگی و دوری عشق همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد فاصله

بارون میشم می بارم

توو این شب کویری

تا ابرا پنهون نشن

بیای بگی که میری

نگاهتو می دزدم

از آسمون چشمات

آسمون ابری میشه

این بار میریزه اشکات

آتیش زدی خونمو

خونت آتیش بگیره

الهی سقف دلت

روی سرت بریزه

دلم داره می سوزه

همش بغضش می گیره

کاری بکن خدایا

نیفته و بمیره

بین ماها فاصله اس

با یک در آهنی

من کلیدی ندارم

پس چرا در می زنی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد فاصله طبقاتی

ما را چه دور می کند از ما که

از عشق که می گوییم

صدای ما بیرون از ما می افتد در خالی

و ما نمی رسیم به گوش هم تا به شانه های هم برسیم

و فرو بریزیم در پاهای هم

پاهای ما بیرون ما می ماند و

ما می مانیم در دو سکون به فاصله ی یک سکوت دور از هم

و عشق از سمت چپ ما بیرون می رود

تا برود به تالاری که در آن پاها

به جای چهره ها و دهان ها

چالاک و گرم عرق می ریزند و حاشا می کنند

منوچهر آتشی

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد نجف آباد ، شعر کوتاه و زیبا در وصف نجف آباد اصفهان

شعر در مورد فاصله گرفتن

بین ما فاصله ها حرفی برای گفتن نداره

چون دلمون با هم دیگس طاقت رفتن نداره

من و تو حتی اگه میونمون فاصله زیاد باشه

عشقمون ، دینمون ، سادگیمون همیشه مثل هم باشه

فکر من ، حس من ، چشم من دنبال دیدن شماست

شایدم یه روز بیاد که اومدم یا اومدی با روی باز..

درسته که وقتی شبا ماه رو نگاه میکنی

من دارم زیر خورشید یادت میکنم

اما بدون که تا ابد همیشه دل گرم میمونم.

فاصله ها رو از یاد میبرم

حتی اگه فرسنگها بینمون باشه

میدونم یه روز میاد که جونمون با هم میشه.

اما کجاست وطنم ؟؟

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد فاصله و دلتنگی

گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست

بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست

گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن

گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست

پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف

تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست

گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت

جز عشق تو در خاطر من مشغلهای نیست

فتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت

بگذار بسوزند دل من مساله ای نیست

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد فاصله و دوری

اینجا هزار فاصله اشک است تا خدا

صدها هزار فاصله اشک است تا خدا

هی گریه گریه در غزلم غرق می شود

گویا هزار فاصله اشک است تا خدا

معلول گریه های شب آویز.چشم توست

آیا هزار فاصله اشک است تا خدا؟

بی فایده ترین غم دنیا غم من است !!!

اما هزار فاصله اشک است تا خدا

فردا اگر که مرگ بی خبر آید سراغ من

دل با هزار فاصله اشک است تا خدا

می بینم آن شبی که تو را سیر دیده ام

تنها هزار فاصله اشک است تا خدا

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد گریه ، نکن مرد و گریه بر امام حسین و معشوق و خنده و اشک

شعر در مورد فاصله عشق

اینــجا کــه مـن هستــم

هــر چنــد ســال کــه ســاعــت را جــلو بکشــم..

بــاز هــم قــرن هــا از تــو فــاصــله دارم… !

تــو کِــی از مــن گــذشتــی … !؟

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر نو در مورد فاصله

گذشته هایم می ریزد در راه

کسی جمع نمی کند مرا

حتی

دستهایم که دوستی اش را ثابت کرد

می خواهم در فاصله ای که دوست ندارم

خود را زندانی کنم،

وتو

که مثل جوابها یت سر به هوایی.

گذشته ها را جا گذارم

تا حرفها یت را

با خود ببرم.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر کوتاه در مورد فاصله و دوری

به شیشه باران خورده بنگر

تو از پنجره بیرون را میبینی

و من قطره های روی شیشه، میبینی…

بین نگاه من و تو هم فاصله ی زیادی هست

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد گذشته ، ها و آینده خوب و تلخ و بد و خاطرات و حسرت ایام گذشته

شعری زیبا در مورد فاصله ها

من خودم این سوی دنیا

دلم آنسوی دیگر

و بدنبال تهی منظوری سخت تلاش میکند

آری فاصله ها بسیارند

دل به دل راه دارد

اما نه دلی که خودش گمراه است

کاش می شد دیوارها را برداشت

جاده بی معنا بود

و زمان می ایستاد

و کم کمک حسرت حرکت به دلش جا می ماند

کاش می شد که به یک پلک زدن تو کنارم باشی

دست در دست هم و خیره بسوی فردا

فردایی روشن , فردایی زیبا

ولی افسوس که این فاصله ها

بین ما دیوارند

دیواری از جنس عذاب

آجرش سوهان روح

و ملاتش اندوه

ولی این دیوارها نخواهد شکند

مگر از خنده ی تو

پس تو لبخند بزون و فاصله را کوتاه کن

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره فاصله

گرچه از فاصله ی ماه به من دورتری

ولی انگار همین جا و همین دورو بری

ماه میتابد و انگار تویی میخندی

باد می آید و انگار تویی میگذری

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد اختلاف طبقاتی

من سایه ترا نه ای زخم خورده ام

با یادتوام مدام در خلوت سینه ام

در فصل شکفتن غر بت تنهایی ام

چون موج بر ساحل غم ارمیده ام

باران بلا باریده بر دشت سینه ام

من زخم فاصله را به جان خریده ام

همراه سکوت وهمدم شعر و ترانه ام

با رقص نسیم و برگ سبز هم خاطره ام

دانه شنی اوارهای سبک در باد

من قاصدکی دیوانه و دل شکسته ام

دل بر اسمان نگاهت سپرده ام

من بی بال و پر بسویت پر کشیده ام

از سردی نگاهت به باور خزان رسیده ام

من صا دقانه ز هجرت تو گریسته ام

شلاق باد خزان شکسته دل و دیده ام

در سوز فاصله بی صدا شکسته ام

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد قضاوت ، عجولانه و اشتباه و نادرست و نابجا دیگران و قضاوت نکردن

شعری در مورد اختلاف طبقاتی

فرقی نمی کند فاصله چقدر است

یک کوچه یا یک کشور

وقتی دوستش داری و به یادش می افتی

ناخداگاه دلتنگ می شوی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره فاصله طبقاتی

بین اسم من و تو هزار تا دیوار فاصله

تویی که گفتی به من؛عشق یه خیال باطله

می دونم دیگه برات مسافری غریبه ام

کاش این و می فهمیدی؛من برای تو کیم

اونی که سوخته منم

با دلت ساخته منم

اونی که به پای تو

زندگیش و باخته منم

می دونم اسم منم همین روزا یادت می ره

کاش دلم رسم بد و از دل تو یاد بگیره

کاش می شد تو چشم من؛ گذشته ها یادت بیاد

کاش می شد فصل بهار عشقمون به سر نیاد

اونی که سوخته منم

با دلت ساخته منم

اونی که به پای تو

زندگیش و باخته منم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره اختلاف طبقاتی

وقتی چشمانم را روی هم میگذارم

خواب مرا نمیبرد ، تو را می آورد ،

از میان فرسنگها فاصله

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد کافه ، و قهوه و کافه گردی تنهایی عشق و دوست و شعر کافه نادری

شعر درباره فاصله گرفتن

اسیرم هر چه که در ذهن

دیدی ، زمین

مجال سپیدی نیست

یا کوکبی خمیده بر ورم ماهور

هر سو که پلک می کشدم

کومه تهی ست

استاده در بلم

از پهنه ی ردای بلندش

بر آب میچکد

آن صخره ی شکسته

که مأوای ماهیان

از گوشه ی جنوبی آن

می خورد خراش

کوتاه ست حوصله ی هستی

پیدای بادبانش اگر آسمان تهی

پارو که پا نهاد به گل

از هر چه درد و دمانه رو

گردان

لنگر کشید باد

ترسی تپنده می خزد اکنون

در خون و راه

که گم می شود مدام

در زیر پای موج

خم می شود زمان و

بر سفال کهنه تو را نقش می زند

ایران

همیشه رازیانه ی رویاست

هفتاد گور بعد

ماه وطن نددیه

از فراز فاصله

یا کمتر

گور تو را که زورق خردی ست

با هفت شاخه قوس و قزح

می دهد عبور

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره فاصله و دوری

گاهی وقتا فقط باید بشینی و اونی که دوسش داری خودشو خالی کنه

مشکلش با تو نیست با فاصله هاست

دیدگاه ها 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *