شعر در مورد غنچه ، شعر کوتاه در وصف گل سرخ و نرگس و یاس از مولانا و حافظ همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
بلبلان از بوی گل مستند و
ما از روی دوست
دیگران از ساغر و
ساقی و ما از یاد دوست.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بوی باران بوی سبزه بوی خاک
شاخه های شسته باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس رقص باد
نغمه
شوق پرستو های شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به خال روزگارا
خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد آبان ، ماه و ماهی و شعر عاشقانه دختر و پسر آبان و متولدین آبان ماه
زندگی باید کرد گاه با گلی سرخ
گاه با یک دل بی قرار
گاه باید رویید در پس یک باران
گاه باید خندید با غمی بی پایان
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تا به بر گیرم گلی را چون نسیم
غنچه ها را باغبانی می کنم
غم اگر از در در آید باک نیست
در کنارش شادمانی می کنم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
کوچه مدهوش گل یاس و گل نسترن است
مخمل سبز در اندام و بساط چمن است
هر کجا بنگری از کاکل و سنبل اثری
از طراوت به عروس گل عجب پیرهن است
جشن شادیست در این کنگره ی سبز بهار
قمری و فاخته هم عضو چنین انجمن است
هر ورق پاره که بینی چو کتابی باز است
غنچه لب بسته اگر،باز در او صد دهن است
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد گناه ، نکرده و غیبت و زبان و گناه عشق و توبه و امام زمان از حافظ
شعری در مورد غنچه
گل قشنگم !
اگر کنارت نباشم
بوی گل و طعم بوسه هات
یادم می رود
بودن یا نبودن
پلک زندگی ماست
در یکی تاب می خوریم
در یکی بی تاب می شویم
و من
در هر پلکی
یکبار دیدنت را می بازم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
غنچه دهان برگشود، در چمن و باغ و راغ
باغ دلم بی گُل است ، غنچه خندان بیا
خنده زنان میروی ، بیخ و بنم میکَنی
مقصد و مقصود من ، قبله جانان بیا
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خداوندا دراین عالم چه می بینم
زمین را پر گل و پر غنچه می بینم
گل وبلبل شقایقهای زیبا را
گلستان را میان باغچه می بینم
چودلتنگم برای آن سفر کرده
رخ دلبر به قاب طاقچه می بینم
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد وفای به عهد ، و پیمان کودکانه کلاس دوم طرح کرامت از حافظ
جوانه زده
گلدان کوچکم
دلم کمی بهار می خواهد
نمی آیی؟
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
لباتو غنچه نکن،
چشام خجالت می کشه
موهاتو شونه نکن،
دلم برات پر می کشه
تو چشام نگاه نکن،
بند دلم پاره می شه
دستا حلقه نکن،
خونه دلم خراب می شه
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
چو غنچه ای شکفته ام
که شور این شکفتنم
در ازدحام لحظه ها
چنین تباه می شود
چو غنچه ای که دست خار
گرفته است دامنش
چه تنگ می فشاردش،ولی
ز بیم جان خویشتن ره سفر نمی کند
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد گربه ، شعر طنز و کوتاه در مورد گربه سیاه برای کودکان و گربه صفتی
زان غنچهدهان دلم به تنگ آمد
وز دیده سرشک لاله رنگ آمد
هر گوشه که گوش دادم از عشقش
آواز نی و نوای چنگ آمد
بس چنگ زدم به دامن پاکان
تا دامن پاک او به چنگ آمد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
غنچه شعری دیوانه مست
خواست بشکفد ز غرور
مست شادانه بریزد عشوه
بکند جهان غرق شادی وسرور
ولی از راه رسید بزغاله ای
غنچه زترس شعررا فریاد کرد
انچه از او ماند فقط ساقه ای
هوس بزغاله ارزو رابرباد کرد
از گل نمانده نشانه ای
اسمش از قصه ها خط خورد
شعر کوچکی از او ماند
انهم بزغاله ای دیگر برد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
غنچه ی نرگس من پرپر مجنون شده است
شرح حال توِ و توصیف تو دلخون شده است
شوق دیدار تو هر لحظه مرا امیدست
رخ ماهت که نهان است مصون شده است
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد زیبایی طبیعت ، زیبا و کوتاه و کودکانه طبیعت از سهراب و فریدون مشیری
تنها در خلوت اتاق
با هر چیزی می شود حرف زد
با میز
با دفتر تلفن
با گل های شمعدانی
با هر چه که هست…
اما من دیوانه ام
میان این همه هست
با تو حرف می زنم که نیستی …
” alt=”شعر در مورد غنچه ، شعر کوتاه در وصف گل سرخ و نرگس و یاس از مولانا و حافظ” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/9.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/9.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/9-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/9-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />
پیرهن گل دار بپوش
اینگونه بهار با آغوش تو هماهنگ می شود
اینگونه بوسه هایم در آغوش ات گل می دهند
اینگونه آغوش تو بهاری می شود …
نیینى باغبان چون گل بکارد
چه مایه غم خورد تا گل بر آرد
به روز و شب بود بى صبر و بى خواب
گهى پیراید او را گه دهد آب
پس ِ پشت ِمردمکان ات
فریاد کدام زندانی ست
که آزادی را
به لبان برآماسیده
گل سرخی پرتاب می کند؟
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم
با عقل آب عشق به یک جو نمی رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
خوش آنکه نشینیم میان گل و لاله
ماه و تو به کف شیشه و در دست پیاله
در طرف چمن ساقی دوران می عشرت
در ساغر گل کرده و پیمانه لاله