شعر در مورد عجب ، و خود پسندی و عجب صبری خدا دارد و قافله عمر همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد
عجب از محبت من که در او اثر ندارد
غلط است اینکه گوید بدلی ره است دلرا
دل من ز غصه خون شد،دل او خبر ندارد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خبرت هست؟ که از خویش خبر نیست مرا
گذری کن که زغم راه گذر نیست مرا
گر سرم در سر سودات رود نیست عجب
سرسودای تو دارم غم سرنیست مرا
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد آفتاب ، پاییزی و زمستان + غروب و طلوع آفتاب
آن عجب نیست که سرگشته بود طالب دوست
عجب اینست که من واصل و سرگردانم
سرو در باغ نشانند و تو را بر سر و چشم
گر اجازت دهی ای سرو روان بنشانم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
من در عجب افتادم از آن قطب یگانه
کز یک نظرش جمله وجودم همه جان کرد
ناگاه یک آهو به دو صد رنگ عیان شد
کز تابش حسنش مه و خورشید فغان کرد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
پیش رویت دگران صورت بر دیوارند
نه چنین صورت و معنی که تو داری دارند
عجب از چشم تو دارم که شبانش تا روز
خواب میگیرد و شهری ز غمت بیدارند
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد آذر ، ماهی ها + متولدین دختر و پسر آذر ماه
من از این هر دو کمانخانه ابروی تو چشم
برنگیرم و گرم چشم بدوزند به تیر
عجب از عقل کسانی که مرا پند دهند
برو ای خواجه که عاشق نبود پندپذیر.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
می خواهم
تمام شهر را باخبر کنم
که بدانند
صبح بخیرهایت
با من چه می کند
عجب آشوبی می شود دلم…!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم
رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
وآنکه جانها به سحر نعره زنانند ازو
وآنکه ما را غمش از جای ببُردهست کجاست؟
جانِ جانست، وگر جای ندارد چه عجب!
این که جا می طلبد در تن ما هست، کجاست؟
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد آرزو ، داشتن بزرگ و خوشبختی و موفقیت و سلامتی از مولانا
باران که ببارد
می روم و در باغچه ی انگشتانم
نبودنت را می کارم
خیلی وقت است توی گلدان چشم هایم
ندیدنت ریشه دوانده
می خواهم نبودنت را پیوند بزنم به ندیدنت
عجب درخت تنومندی خواهد شد!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تو مثل لاله ی پیش از طلوع دامنه ها
که سر به صخره گذارد
غریبی و پاکی
ترا ز وحشت توفان به سینه می فشردم
عجب سعادت غمناکی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
عجب سروی، عجب ماهی، عجب یاقوت و مرجانی
عجب جسمی، عجب عقلی، عجب عشقی، عجب جانی
عجب لطف بهاری تو، عجب میر شکاری تو
دران غمزه چه داری تو؟ به زیر لب چه می خوانی؟
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد انار ، ترک خورده و پاییز و عاشقانه و کودکانه
امروز چون گذشتی برما؟ عجب، عجب!
ماه نوی که گشتی پیدا، عجب، عجب!
خوبت رخست و زیبا، بنشین، نکو، نکو
شاد آمدی و خرم، فرما، عجب، عجب!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
عجب از خلوتیانی عجب از مجلس جانی
عجب از ارمن و رومی عجب از خطه شامی
عجب آن چیست مشعشع رخت از نور مبرقع
که مه و مهر به پیشش کند از عشق غلامی
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد اصفهان ، نصف جهان و زیبا و کودکانه از شاعران معروف
می کشیدم سر زلفش ز قفا جانب روی
تا شب تار به نزدیک سحرگه برسید
خسروا، گر رسد ابله به بهشتی چه عجب؟
عجب این بین که بهشتی سوی ابله برسید
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
نبیند مدعی جز خویشتن را که دارد پرده ی پندار در پیش
گرت چشم خدابینی ببخشند نبینی هیچ کس عاجزتر از خویش