جدید ترین عناوین خبری امروز
جالب فا

توجه: رمز عبور شما به صورت اتوماتیک به ایمیل شما ارسال خواهد شد.

  • admin
  • آذر 29, 1400
  • 8:52 ق.ظ

شعر در مورد شلوار

شعر در مورد شلوار

شعر در مورد شلوار ، کردی و کت و شلوار و شعر طنز درباره شلوار همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

به آیینه که نگاه می کنی هنوز همان دختر شانزده ساله زیبایی را می بینی

که عاشق پوشیدن شلوار پانک و کفش اسپرت سفید است.

موهایت را دم اسبی می بندی، خط ها و چروک های صورتت را زیر کرم پودر می پوشانی

و ناخن هایت را با وسواس بیشتری لاک می زنی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شلوار کردی

می خواهم تو را دوست داشته باشم

با یک پیراهن کهنه

یک شلوار پاره پاره

دست هایی خالی

جیب هایی سوراخ

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد صبا ، شعر عاشقانه در مورد اسم صبا و باد صبا

شعر در مورد کت و شلوار

شالِ من

نمی‌تواند خاطره‌ی شانه‌هایت را از خاطر ببرد،

شلوارم دنبال می‌کند مرا در خانه

و می‌خواهد دوباره

او را به قدم زدن در کنار تو ببرم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره شلوار

پسرک آهسته گفت: « من گاهی شلوارم را خیس می کنم.»

پیرمرد خندید و گفت: «من هم همینطور»

پسرک گفت: «من اغلب گریه می کنم»

پیرمرد سر تکان داد: «من هم همین طور»

پسرک گفت: «از همه بدتر بزرگترها به من توجهی ندارند.»

و گرمای دست چروکیده را احساس کرد:

«می فهمم چی می گی کوچولو، می فهمم.»

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر شلوار تا خورده دارد

خلقیست زین جنون زار عریان بی تمیزی

دستار تا بزانو شلوار تا بگردن

رنج خلاب دنیا مست بهار خوبیست

تا پا نهی که رفتی یکبار تا بگردن

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد کار خیر ، متن و جملات زیبا و شعر درباره کارهای خیر

شعر شلوار کردی

از مکرمت تست که پیوسته نهفته ست

این شخص به دراعه و این پای به شلوار

پس چون تنم آراسته پیرهن تست

این فرق مرا نیز بیارای به دستار

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر طنز شلوار کردی

کله آن گه نهی که در فتدت

سنگ در کفش و کیک در شلوار

علم کز تو ترا بنستاند جهل

از آن علم به بود صدبار

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شلوار کردی

آب جوئی و، سقا را چو سفال است دهان

حله خواهی تو و، شلوار ندارد بزاز

علما را که همی علم فروشند ببین

به ربایش چو عقاب و به حریصی چو گراز

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر شلوار

پاک بشوی از همه آلودگی

پیرهن و چادر و شلوار خویش

داد به الفغدن نیکی بخواه

زین تن منحوس نگونسار خویش

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد سجده ، شکر و زیارت عاشورا و شجده نکردن شیطان

شعر ابر شلوار پوش

دیو که باشد مگر آنکو به جهد

گوید «شلوار ز دستار کن »؟

پشک به تو فروخت به بازار دین

گفت «هلا مشک به انبار کن »

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر شلوار تا خورده

خواب از شب او مرده شلوار گرو کرده

کس نیست در این پرده تو پشت کی می خاری

بردی ز حد ای مکثر بربند دهان آخر

نی عاشق عشقی تو تو عاشق گفتاری

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره شلوار

بالا زدن آستین مانتو ها تا آرنج کم بود

الان که دیگه پاچه های شلوارهاشون را

هم تا زانو بالا میزنن :/

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر ابر شلوارپوش ولادیمیر مایاکوفسکی

یه پسرایی هستن که…

صدای خنده هاشون تو خیابون نمیپیچه…

شلواراشون نه خیلی براشون بزرگه نه خیلی کوچیک…

ابروهاشون فابریک خودشه همونایی

که نه لکسوز دارن نه کمِری اما مـرام دارن

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد فحشا ، شعر هایی در مورد فقر و فحشا و شعر فقر شاملو

شعر کت و شلوار

تو زندگی مهمترین چیز اینه که :

” شلوارتو خوب بکشی بالا ”

چون به هر موفقیتی برسی میگن :

این همونی بود که نمیتونست شلوارشو بکشه بالا

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر باب اسفنجی شلوار مکعبی

گوسفند هر رنــگی باشه

باز هم گوسفنده

اگر عقاید آدمی احمقانه باشه…

با کراوات و کت و شلوار روشنفکر نمیشه….!

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

بر تنت کُت داری و شلوار می خواهی چه کار؟

توی این آلودگی؛ سیگار می خواهی چه کار؟

جیبمان خالی ز پول و وضعِ بابا هم خراب

با چنین وضعی بگو دلدار می خواهی چه کار؟

کله ات بی مو شده؛ مانندِ « زیدان » گشته ای

رنگِ مو و شانه و سشوار می خواهی چه کار؟

هرچه می گیری عزیزم می شود فوری تمام

در درونِ خانه ات انبار می خواهی چه کار؟

با همین سبکِ غلط؛ سیمرغ ها را برده ای

« فجر» داری چند عدد؛ اسکار میخواهی چه کار؟

خرجتان بالا روَد ای زوجِ رؤیایی قرن!!

شامِ رنگین داخلِ تالار می خواهی چه کار؟

در میانِ لشگری از دزدهای خانگی

پاسبانِ تا سحر بیدار می خواهی چه کار؟

پول مردم را گرفتی؛ خانه سازی می کنی

آه ای دکتر! بگو بیمار می خواهی چه کار؟

هیچ کس حرف تو را دیگر نمی فهمد عزیز

بینِ انبوهِ کران؛ گفتار می خواهی چه کار؟

شاعر : امیرحسین خوش حال

دیدگاه ها 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *