جدید ترین عناوین خبری امروز
جالب فا

توجه: رمز عبور شما به صورت اتوماتیک به ایمیل شما ارسال خواهد شد.

  • admin
  • آذر 30, 1400
  • 9:25 ق.ظ

شعر در مورد ریاضی

شعر در مورد ریاضی

شعر در مورد ریاضی ، راهنمایی و ابتدایی و هفتم هشتم نهم پنجم ششم دبیرستان همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

روزگاری عشق من اعداد بود

بازیم تفریق و جمع و عاد بود

زندگی تنها ریاضی بود بس

جز ریاضی کارهایم بود عبس

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد ریاضی

فکر میکردم ریاضی ساده است

جمع و ضرب پیش پا افتاده است

جز ریاضی دان کسی شنگول نیست

بی ریاضی زندگی معقول نیست

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد کردستان ، شعر زیبای فارسی و کوردی در مورد شهدای کردستان

شعر در مورد ریاضی ابتدایی

حال فهمیدم که این دیو سیاه

نیست یک معشوق جز قرص ماه

من ندانستم که انتگرال چیست

حال فهمیدم که جز اشغال نیست

من غلط کردم که گشتم عاشقش

مرده شورش را برند با مشتقش

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد ریاضی هشتم

یاد ایامی که سهمی از ریاضی داشتیم

مغز خود رابا قوانین حساب انباشتیم

یاد ایامی که با یک عالم از سر زندگی

پای خود را در مسیر هندسه بگذاشتیم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد ریاضی

یاد ایامی که مشتق در صدامان زنده بود

دست انتگرال؛ مارا از تنفس کنده بود

جذر ما مجذور دنیا بود و بی اندازه تا

بی نهایت در صداهامان صدا افکنده بود

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد کشمش ، و غوره و اشعاری از شاعران بزرگ درباره کشمش

شعر طنز در مورد ریاضی

یاد ایامی که دستان ریاضی مثل باد

دست ما را در سکوت زندگی مان می فشرد

یاد آن ایام شیرین ای دریغا ای دریغ

غنچه ما از خستگی نشکفته بود

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد درس ریاضی

دیروز در درس ریاضی گفت استاد

مهر و وفا را ضرب در صلح و صفا کن

مجموغه غم را بنه در یک پرانتز

روی لبانت آکلاد خنده وا کن

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر کودکانه در مورد ریاضی

یک نقطه فراز از نون محنت

با نقطه بای محبت آشنا کن

هر نامساوی را مساوی کردن

اولی دلتای قلبت را بری از کینه ها کن

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد شلیک ، متن و جملات و شعر زیبا در مورد شلیک به قلب عاشق

شعر کوتاه در مورد ریاضی

منزل مکن در زیر رادیکال دنیا

یا خویش را با یک توان زآنجا رها کن

از نقطه ای بر روی مختصات ذهنت

خطی برای مهربانی ها جدا کن

منها مکن ما را زخون بی دریغت

بردار لطفت را خدایا سوی ما کن

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

یک شعر در مورد ریاضی

چون نقطه اگر ساکن یک جای شوی

چون دایره گرمحیط پیمای شوی

از قسمت خویش پای بیرون ننهی

گرچون سر پرگار همه پای شوی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد درس ریاضی پنجم

شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید

که تا مساحت رنج مرا حساب کنید

محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید

خطوط منحنی خنده را خراب کنید

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد کچل ، شعرهای طنز در مورد کچل و کچلی و کچل ها و کچلا

شعر درباره ریاضی هفتم

طنین نام مرا موریانه خواهد خورد

مرا به نام دگر غیر من خطاب کنید

دگر به منطق منسوخ مرگ نمی خندم

مگر به شیوه دیگر مرا مجاب کنید

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره ریاضی هشتم

در انجماد و سکون پیش از آنکه سنگ شوم

مرا به هرم نفسهای عشق آب کنید

مگر سماجت پولادی سکوت مرا

درون کوره فریاد خود مذاب کنید

بلاغت غم من انتشار خواهد یافت

اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر ریاضیات

منحنی قامتم، قامت ابروی توست

خط مجانب بر آن، سلسله گیسوی اوست

حد رسیدن به او، مبهم و بی انتهاست

بازه تعریف دل، در حرم کوی دوست

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد زودرنجی ، عکس نوشته و متن زیبا درباره زودرنجی

شعر طنز ریاضی

چون به عدد یک تویی من همه صفرها

آن چه که معنی دهد قامت دلجوی توست

پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تو

گرمی جان بخش او جزئی از آن خوی توست

بی تو وجودم بود یک سری واگرا

ناحیه همگراش دایره روی توست

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

باز هم خواب ریاضی دیده ام

خواب خط های موازی دیده ام

خواب دیدم خوانده ام ایگرگ زگوند

خنجر دیفرانسیل هم گشته کند

از سر هر جایگشتی می پرم

دامن هر اتحادی می درم

دست و پای بازه ها را بسته ام

از کمند منحنی ها رسته ام

شیب هر خط را به تندی می دوم

گوش هر ایگرک وشی را می جوم

گاه در زندان قدر مطلقم

گه اسیر زلف خط و مشتقم

گاه خط ها را موازی می کنم

با توان ها نقطه بازی می کنم

لشکر تمرین دارم بی شمار

تیغی از فرمول دارم در کنار

ناگهان دیدم توابع مرده اند

پاره خط ها نقطه ها پژمرده اند

در ریاضی بحث انتگرال نیست

صحبت از تبدیل و رادیکال نیست

کاروان جذر ها کوچیده است

استخوان کسر ها پوسیده است

از لگ و بسط نیز اثار نیست

ردپایی از خط و بردار نیست

هیچ کس را زین مصیبت غم نبود

صفر صفرم هم دگر مبهم نبود

اری اری خواب افسون می کند

عقده را از سینه بیرون می کند

مردم از این ایکس و وای داد داد

روزهای باریاضی یادباد

دیدگاه ها 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *