جدید ترین عناوین خبری امروز
جالب فا

توجه: رمز عبور شما به صورت اتوماتیک به ایمیل شما ارسال خواهد شد.

  • admin
  • 5 دی 1400
  • 11:07 ق.ظ

شعر در مورد رنگ صورتی

شعر در مورد رنگ صورتی

شعر در مورد رنگ صورتی ، جملات زیبا و متن در مورد رنگ ها و رنگ سفید و قرمز همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد رنگ صورتی

شکوفه های هلو رستــه روی پیرهنت

دوباره صورتـــی ِ صورتی است باغ تنت

دوباره خواب مــرا مــی برد کــــه تا ببرد

به روز صورتی ات – رنگ مهربان شدنت

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره رنگ صورتی

صورتت دفترِ طراحیِ نقاشی هاست

صورتی های معّطر شده ی کاشی هاست

در مسیری که تو هر روز به عادت گذری

از درختانِ اقاقی ، شبِ گل پاشی هاست

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد گیلان ، گیلانی و رشت و شهر و استان گیلان و دختر گیلکی

شعر درباره ی رنگ صورتی

اگر بکوشیم نامِ کوچک پروانه ها را به یاد آوریم

شاید دندان هایمان سفید شوند.

شاید گنجشک های کوچه ی تابستان بیاید

و در پوست ما – این دریاچه ی صورتی –

آرام شنا کند.

شاید باز من از چشمانِ تو بفهمم

که آسمان آبی است.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد رنگ صورتی

این بار بیا ببوس و قانون بشکن

با تبصره ی پیرهنم بوسم کن

من مرد غزل هات شدم، ها یا نه؟

معشوقه ی صورتی – زنم! بوسم کن

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد رنگ صورتی

من فهمیده ام 

وقتی چشمانت را می بندی 

به عطر کدام درخت فکر می کنی 

فهمیده ام

همه چیز از لحظه ای شروع می شود 

که باور کنی بهار 

همه ی آوازهای توست! 

بهار 

هدیه ی صورتی تو 

به گلبرگ کوچکی ست 

که از رنگ پیراهنش خسته می شود 

و نمی داند چکار کند.

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد ریاکاری ، ریاکار و شعر طنز و کوتاه حافظ در مورد ریاکاران

شعر درباره رنگ صورتی

پشت ساعت هوا کمی ابری ست

جاده های زمان مه آلودند

عقربک های خسته ، ساعت ها

فکر یک خواب صورتی بودند

خوابهایی که می شد از پشت ش

ماه را خورد مثل نان … چایی

فقر را ریخت توی یک گودال

درد را کشت زیر دمپایی

خواب هایی برای تکرار ِ

دوستت دارم یکی در من

مثل تکرار بال سنجاقک

لای گلهای خیس پیراهن

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره ی رنگ صورتی

مرا روی زانوهایت نشاندی

موهایم را بوسیدی  و گفتی:

«در آن ساحل باران خورده پاییزی

که موهایت روی شانه هایت می لرزید

چقدر زیبا بودی.»

گفتی:

«یادت می آید

جای لب های صورتی خوش رنگت

روی گونه ام  پاک نمی شد

و یک نفر از آن دور دست ها

از بوسه هایمان شماره بر می داشت.»

… بلند شدم

و تکه تکه های خودم را

از روی زانوهایت جمع کردم

اما در میان تکه پاره ها

دهانم را پیدا نمی کردم

تا بگویم

من هرگز

ساحل باران خورده به چشم ندیده ام

هرگز لب هایم را صورتی خوش رنگ  نکرده ام

و هیچ وقت موهایم تا روی شانه هایم نبود!

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد رنگ صورتی

امروز

آسمانم صورتی ست

و رژ روی لبهای ام دریا !

دلم می خواهد

روی گونه هایم آفتابگردان بکارم

و به پلک هایم سایه ی مهتاب بزنم.

دنیا را سنجاق کنم گوشه ی موهایم

و خلاف همه ی عقربه ها دور خودم چرخ بزنم.

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد همسایه ، حق همسایه و همسایه خوب و بد

شعر درباره رنگ صورتی

هر صبح

از خواب می پرم

عجله می کنم

دلفین های آبی را بـه موهایم می زنـم

جای ِ لب هایت را بـر لب هایم صـورتی می کنـم

مـیـز را می چینم

صدایـت می زنـم

بعـد بـه یـاد می آورم

از پـاییز بـه بعد

دیگر نبوده ای و من

هر صبح از خواب پریده ام

عجله کرده ام

دلفین هـای ِ آبی را بـه مـوهایم زده ام

جای ِ لب هایت را بـر لـب هایـم صورتی کـرده ام

میز را چیده ام و بعد

صدایت زده ام…

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره ی رنگ صورتی

چند روبان صورتی

بسته ام به انگشتم

بیا و یکی از آنها را باز کن

شاید حاجتمان برآورده شد

و بهم رسیدیم…

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد رنگ صورتی

هر چقدر بیشتر آینه را پاک می کنم

چشمانم غمگین تر می شود

خوشبختی

چیزهای کوچکی بود که در دستانت گذاشتم

بوسه های صورتی

که پروانه می شدند

از لبهایم می پریدند

شمع های کوچک رنگارنگ

که می رقصیدند در تاریکی

و مدادرنگی های بی قرار

که قول داده بودند

برای جهان

درخت‌های تازه‌تری بکشند

هرچقدر بیشتر در آینه نگاه می کنم

بی تابی ام بیشتر می شود

می دانی؟

من دیگر خودم نیستم

حتی حالا

که تنهایی باران شده است

روی تنم.

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد شنا ، اشعار کودکانه در مورد شنا و دریا و کشتی و ساحل

شعر درباره رنگ صورتی

کجایی؟

اینجا پاییز است

و ابرها شتابی در باریدن ندارند

و ساعت دیواری

عقربه هایش را روی گذشته جا گذاشته

اینجا هنوز یک رز صورتی

گوشه ی باغچه هست 

که می خواهد

از مسیر دست های تو 

به موهای من برسد

اینجا دلتنگی شانه های سرماست

که هی فراخ تر می شود

و مرا تنگ تر به سینه اش می فشارد

آنقدر تنگ که نفسم می گیرد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره ی رنگ صورتی

تو مرا معنا کن

من که در خلوت ترد تو مجسم شده ام

من که در هر نفست شیفته

در تو تکرار مکرر شده ام

تو مرا معنا کن

بگذرانم ز گل صورتی ی حوصله ها

بگذرانم ز پل همهمه ی تنهایی

بنشانم به سکوت سرخ تجربه ها

نفسم می گیرد

تو مرا معنا کن.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد رنگ صورتی

در خواب تو

بیدار بودم

سرگردان و بیدار

حتا همان لباس صورتی هم تنت نبود

موهات دور صورتت

دیده‌ای ماه خرمن می‌زند؟

آسمان مثل پرده‌های سیاه

از دور صورتش فرومی‌ریزد

دیده‌ای؟

نفس می‌زدی

و من

سرگردان بودم

گفتی کجایی؟

گفتم سرگردانی قید زمان است

نه مکان

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد کلبه ، چوبی و تنهایی و عشق و جنگلی+اشعار کوتاه و عاشقانه

شعر درباره رنگ صورتی

شبیه روح سبز درختان در تن افکار عاشقانه ام می پیچی

و باغ احساس مرا به آبی عمیق آسمان می بری.

مثل ابری که چون پرنده هرگز نمی خوابد،

در من پدیدار می شوی

و مثل آسمان پائیزی قلبم را

از هوائی به هوائی دیگر روانه می کنی.

دلم می خواهد یکی از آن ابرهای صورتی را بگیرم،

تو را درآن بپیچم وُ به دست نسیم بسپارم

تا برای گل های تشنه ام باران های تازه بیاوری

و از دریاها سایه های خیس وُ خنک بچینی

برای واژه های تب دارم.

” alt=”شعر در مورد رنگ صورتی ، جملات زیبا و متن در مورد رنگ ها و رنگ سفید و قرمز” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/14-3.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/14-3.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/14-3-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/14-3-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />

شکوفه های هلو رستــه روی پیرهنت

دوباره صورتـــی ِ صورتی است باغ تنت

دوباره خواب مــرا مــی برد کــــه تا ببرد

به روز صورتی ات – رنگ مهربان شدنت

شعر درباره رنگ صورتی

چه روزی ، آه چه روزی! که هر نسیم وزید

گلـــی سپرد بــــه من پیش رنگ پیــرهنت

چه روزی ، آه چه روزی! که هر پرنده رسید

نُکــی بــــه پنـــــــجره زد پیش بـــاز در زدنت

شعر رنگ صورتی

تـــــو آمدی و بهار آمد و درخت هلو

شکوفه کرد دوباره به شوق آمدنت

درخت شکل تو بـود و تو مثل آینه اش

شکوفه های هلو رسته روی پیرهنت

شعر برای رنگ صورتی

و از بهشت ترین شاخه روی گونه ی چپ

شکوفــــه ای زده بودی به موی پرشکنت

پرنده ای کــه پرید از دهان بوسه ی من

نشست زمزمه گر روی بوسه ی دهنت

شکفتــه بودی و بــی اختیار گفتـم :آه !

چه قدر صورتی ِ صورتی است باغ تنت !

شعر درباره ی رنگ صورتی

دنـیــای رنــگ صـورتــی سـاخته میشـــه بـه راحتــی

از قـرمـز و رنـگ سـفـیـد درسـت میشـــه رنگی جدید

بـریـز ، بـپـاش به انـدازه تا بســـازی رنـگــــی تـازه

حــالا بـا رنــگ صــورتــی نقــــاشی کن ، به راحتـــی

یـک بـاغـچـه ی پـر از گل مـیـخـک کـنـــار ســنـبـل

رز ، گــلایــول ، ارکــیـده بــــهـــار بــیــاد گل می ده

یـک دامــن پــر از چـیـن بــــا پـولــک هــای رنگین

حــالا بــکــش رو کــاغـذ یــــک دایــــره با مـــرکــز

یـک کـیـک و یـک تـولـد کــه شــادی بـــا خــود آورد

یک شمع بگذار به رویش بــــه بــــه به رنگ و بوی

دیدگاه ها 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *