شعر در مورد دفاع مقدس ، کوتاه برای کودکان و محرم و شهیدان و هفته دفاع مقدس همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
الهی به آنان که پرپر شدند
پر از زخم های مکرر شدند
به آنان که چون پرده بالا زدند
قدم در حریم تماشا زدند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
موشک کاغذی بلند شد و پدرم را به اشتباه انداخت
پدرم داد زد: هواپیما… بمب روی قرارگاه انداخت
پدر از روی صندلی افتاد، پا شد و گفت: “یاعلی”… افتاد
سقف با بمب اولی افتاد او به بالاسرش نگاه انداخت
تانک از روی صندلی رد شد شیشهی عینکم ترک برداشت
یک نفر اسلحه به دستم داد طرفم چفیه و کلاه انداخت
خاکریز از اتاق خواب گذشت و من و او سینهخیز میرفتیم
او به جز عکس خانوادگیاش هرچه برداشت بین راه انداخت…
به خودم تا که آمدم دیدم پدرم روی دستهایم بود
یک نفر دوربین به دست آمد آخرین عکس را سیاه انداخت
موشک آرام روی تخت افتاد زنی از بین چند دست لباس
یونیفرم پلنگی او را روی ایوان جلوی ماه انداخت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
عشق یعنی یک استخوان و یک پلاک
سالهای سال تنهای تنها زیر خاک . . .
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
زجری که تو می کشی برادر ، کم نیست
تا روز شهادتت ، نجات از غم نیست
از چشم تو قطره قطره غربت ریزد
مظلوم تر از تو هست در عالم ؟ نیست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
سلام ای جنگجویان دلاور
نهنگانی به خاک و خون شناور
سلام، ای صخرههای صفکشیده
به پیش تانکهای کوهپیکر
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
زخمهایت شکفته، رنگارنگ
رختخوابت همیشه شرمنده!
چشمهایت چه خیس میخندند
دردهایت کمی پراکنده
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد شروع دوباره ، زندگی و عشق و آغاز دوباره و متن شروع دوباره
به آنان که کارون خروش آمدند
چنان خون کارون به جوش آمدند
به آنان که زخمی ترین بوده اند
شهیدان میدان مین بوده اند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
جاری است در زلالی این دشت آسمان
با این حساب سهم زمین هشت آسمان
این جا پرنده های زیادی رها شدند
باید خطاب کرد به این دشت آسمان
دشتی که در قدم قدم خاک روشنش
دنبال رد پای خدا گشت آسمان
در پیشواز آن همه پرواز، بارها
تا این دیار آمد و برگشت آسمان
ای دشت بر غروب تو سوگند لحظه ای
از خون کشتگان تو نگذشت آسمان
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
چشم پاک دختری از جملهای تر مانده است
چشمهای پاکش اما خیره بر در مانده است
روی دیوار اتاق کوچک تنهاییاش
عکس بابایش کنار شعر مادر مانده است . . .
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
چقدر از منش این شهدا دور شدیم
آنقدر خیره به دنیا شده و کور شدیم
معذرت از همه خوبان و همه همرزمان
ما برای شهدا وصله ی ناجور شدیم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
صف جنگ و جهاد صدر اسلام
صف عمار یاسر، یا که اشتر
به قرآن وصف او: بنیان مرصوص
صف مولا علی، سردار صفدر
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تا کی دل من چشم به در داشته باشد
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
آن باد که آغشته به بوی نفس توست
از کوچه ما کاش گذر داشته باشد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
همانان که از مهر فرزند خویش
بریدند یکباره پیوند خویش
بریدند تا وصل آسان شود
نیستانه درد درمان شود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
باز هم در دل جنون آغاز شد
زخم میدانهای مین ابراز شد
باز هم مجنون لیلایی شدیم
بعد عمری باز شیدایی شدیم . . .
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شهدا در همه جا فاتح اصلی بودن
عجب اینجاست که ما این همه مغرور شدیم
شکر ، با سابقه ی دوستیِ با شهدا
ما عزیز دل مردم شده مشهور شدیم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
در آن عرصه که نه چشم است و نه گوش
نبیند چشم دل جز روی دلبر
شما را با لقاءالله، پیوست
سر دست ست و هر آنی میسر
شهادت برترین معراج عشق است
گهش پروازی از جبریل، برتر
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد گدا ، صفت و گدازاده و گدایی عشق و محبت
هر هفته سر خاک تو می آیم ، اما
این خاک اگر قرص قمر داشته باشد
این کیست که خوابیده به جای تو در این خاک
از تو خبری چند، مگر داشته باشد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
همانان که روح روان داشتند
سفرنامه آسمان داشتند
همانان که دلداده او شدند
کبوتر کبوتر پرستو شدند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ما گرد مداری از خطر میگردیم
تا صبح به دنبال سحر میگردیم
سوگند به لالهها، که همچون خورشید
زرد آمدهایم و سرخ برمیگردیم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
باید بهشتی وار در راه خدا رفت
اینگونه در راه حسین سر جدا رفت
باید چو چمران رفت تا اوج رهایی
در باغ آتش سوختن همچون رجایی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آنان که در حریم و لا پا گذاشتند
دل را کنار برکهى خون جا گذاشتند
در سینه نقش عشق و محبت رقم زدند
و آن را براى ما به تماشا گذاشتند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
روییده زتربت شهیدان، گل سرخ
پیغام شهید است به دوران، گل سرخ
تا جان دگر فدا کند رهبر را
روییده هزار باغ و بستان، گل سرخ
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
سلام ای خاندانهای شهیدان
پدر، مادر، برادر، یا که خواهر
به صد داغ ستم ننشسته از پای
که بنشانی به جای خود ستمگر
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بی گمان، نیل و لبنان تو را می شناسند
ابرها، باد و باران تو را می شناسند
سجده در سجده، هر نیمه شب در سجودی
سروهای خرامان تو را می شناسند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
پرستو پرستو فراز آمدند
و بی سر سرافراز باز آمدند
که این خطه خاک سرافرازی است
همه همت و شور جانبازی است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
پیراهنی از ستاره بر تن کردند
دل را به امید کوچ روشن کردند
آنجا که شب از رود خروشان تر بود
محدوده ی صبح را معیّن کردند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ای روشنای خانه امید، ای شهید
ای معنی حماسه جاوید، ای شهید
چشم ستارگان فلک از تو روشن است
ای برتر از سراچه خورشید ای شهید
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آنان رها ز پیچ و خم آرزو شدند
ما را به غربت دل خود واگذاشتند
آنان که رفتهاند به معراج عاشقی
پا از ثرى به بام ثریا گذاشتند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
سلام ای پیرمـردان مجاهد
دل از جان کنده، همپای پیمبر
به جبهه، خود حبیب بن مظاهـر
به پشت جبهه، سلمان و اباذر
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد صفر ، عاشقی و شعر در مورد عدد صفر
به تکبیر آن دم که دم می زدند
سکوت زمان را به هم می زدند
شب عاشقی را رقم می زدند
همانان که بر مین قدم می زدند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گفتم که : چرا دشمنت افکند به مرگ؟
گفتا که : چو دوست بود خرسند به مرگ
گفتم که : وصیّتی نداری؟ خندید
یعنی که همین بس است: لبخند به مرگ
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ای شهیدان ، عشق مدیون شماست
هرچه ما داریم از خون شماست
ای شقایق ها و ای آلاله ها
دیدگانم دشت مفتون شماست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دل نیت وصال تو را داشت روز و شب
یغماگران دیدهاش آیا گذاشتند؟
او را میان وسوسه هاى حقیر خویش
نامردمان شهر چه تنها گذاشتند!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
به جبهه، سنگرت گر خاکریز است
به پشت جبهه، مسجدهاست سنگر
سلام ای ملت دایم به صحنه
خروشان سیل با طوفان صرصر
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آفتاب تغزل، تو شعر سپیدی
بیت های زمستان تو را می شناسند
یک سحر آسمانی برایت دعا کرد
دست های جماران تو را می شناسند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
از آنان که تنها پلاکی به جاست
کمی استخوان، مشت خاکی به جاست
الهی به آوازه این حریم
به هورالهویزه به هورالعظیم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
در خواب و خیال هم نرفتیم به جنگ
بی رنج و ملال هم نرفتیم به جنگ
ما نسل سپیدبخت سوم بودیم
از راه شمال هم نرفتیم به جنگ
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دید در معرض تهدید دل و دنیش را
رفت با مرگ خود احیا کند آیینش را
رفت و حتی کسی از جبهه نیاورد به شهر
چفیه و قمقمه اش کوله و پوتینش را
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گل شد ، بر آمد پیکرم ، آهسته آهسته
انگار دارم میپرم آهسته آهسته
انگشترم ، مهرم ، پلاکم ، چفیهام ، عطرم
پیدا شد از دور و برم آهسته آهسته
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
رفتن به جهاد نفس راهی است بزرگ
از جبهه گریختن گناهی است بزرگ
ما بر سر پست انقلابیم اکنون
خفتن سر پست اشتباهی است بزرگ
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
چون باد سر به سینهى صحرا گذاشتند
با عشق، سرنوشت زمین را رقم زدند
با خون به پاى عهد خود امضا گذاشتند
اى دل بیا و راه حسین (ع) انتخاب کن
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
سلام ای پاسدار کعبه عشق
حریم عشق را چون حلقه بر در
به جان پروانه شمع جماران
به دل گرم طواف حج اکبر
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
به دشتی که پیوسته عباس داشت
که بی دست هم خیمه را پاس داشت
به رمزی که چون نام خیبر گرفت
غریبانه از ما برادر گرفت
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد غارت ، و دزدی و شعر طنز غارت اموال عمومی
آهسته آهسته سرم از خاک میروید
از خاک میروید سرم آهسته آهسته
جز نیمه ای از من نمییابید ، روزی سوخت
در شعله نیم دیگرم آهسته آهسته
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
کبوتر و دو پلاک و دو ساک خالی تو
دلم دوباره گرفته زبیخیالی تو
تو التماس نگاه کدام پنجرهای
که نقش بسته نگاهم به طرح قالی تو
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
سلام ای ارتش جانباز اسلام
به سر، با هر صف سرباز، افسر
خط رهبر صراط المستقیم است
نه راه باختر پویی، نه خاور
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
سیاست دل خسته کناره گیری بود
هوای قلب شکسته سیاه وابری بود
فضای عشق کبود و ترانه اش غمگین
دلیل این همه غصه نبود مهدی بود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خبر بود و تکرار خمپاره ها
جگرگوشه ها، پاره پاره رها
خطر، رمل، توفان شن، ماسه ها
زمین، مین، کمین، رد قناسه ها
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
سلام ای لشکر اسلام پیروز
تو را هر دو جهان باید مسخر
خدایت وعدۀ فـتح و ظفر داد
تو هم مستضعفین خواهی مظفر
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
امروز بعد از سال ها زاییده خواهد شد
ققنوس از خاکسترم آهسته آهسته
خوابیدهام بر شانهها و میبرندم … نه
تابوت را من میبرم آهسته آهسته
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ای دوست به حنجر شهیدان صلوات
بر قامت بی سر شهیدان صلوات
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شکر لله شیعه ای نامی شدیم
اهل جمهوری اسلامی شدیم
از خمـینی درس عشق آموختیم
در تنور جنگ و جبهه سوختیم
بیعتی کردیم با سید علی
راه حق در قول و فـعلش منجلی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
اى شهر خرم ، شهر خون ، شهر شهادت
وى مهد مردان دلیر و باشجاعت
صدها دلاور مرد با ایمان در اینجا
داده است بر جانانهى خود جان در اینجا
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
موسیقی شهر بانگ رودارود است
خنیاگری آتش و رقص دود است
بر خاک خرابهها بخوان قصّه جنگ
از چشم عروسکی که خونآلود است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست
یک مادر گریان که به دختر می گفت:
بابای تو زنده است ، هرچند که نیست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خطر پشت هر لحظه پا می گرفت
زیاران ما دست و پا می گرفت
و آن لحظه هایی که خمپاره شصت
میان نماز عزیزان نشست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آنسان که نسیم برگ را میبوسد
یا حادثه زین و برگ را میبوسد
وقتی لبِ پلکِ خستهاش را میبست
گفتی که لبان مرگ را میبوسد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
چفیهی من بوی شبنم میدهد
عطر شبهای محرم میدهد
چفیهی من، سفرهی دل میشود
جمعه، با مهدی، مقابل میشود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تا کی دل من چشم به در داشته باشد؟
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
آن باد که آغشته به بوی نفس توست
از کوچه ما کاش گذر داشته باشد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
برادر! بی تو داغم تازه تر شد
تو رفتی، سوز اشکم بیشتر شد
به دنبال سرت سنگر به سنگر
دل من نیز مفقودالاثر شد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
اینجا به خون عاشقان گردیده گلگون
صد لاله خفته بىصدا در بستر خون
در شهر خرم ، شهر پاکان ، شهر عشاق
بودم ز جان و دل به دیدار تو مشتاق
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مردان غیور قصه ها برگردید
یکبار دگر به شهر ما برگردید
دیروز به خاطر خدا می رفتید
امروز به خاطر خدا برگردید
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
هنوز ماتم زن های خون جگر شده را
هنوز داغ پدرهای بی پسر شده را
کسی نبرده ز خاطر کسی نخواهد برد
ز یاد، خاطره ی باغ شعله ور شده را
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
نمازی که یک رکعتش پاره شد
تشهد پر از موج خمپاره شد
کجایند مردان والفجر هشت
که از خونشان دشت گلپوش گشت
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد زرشک ، جملات و شعر نو زیبا و جدید در مورد زرشک
کسی نبرده ز خاطر ، نه صبح رفتن را
نه عصرهای به دلواپسی به سر شده را
نه آهِ مانده بر آیینه های کهنه ی شهر
نه داغ های هر آیینه تازه تر شده را
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
جنازه ها که می آمد هنوز یادم هست
جنازه های جوان ، کوچه های تر شده را..
نه ، این درخت پر از زخم ، خم نخواهد شد
خبر برید دو سه شاخه تبر شده را
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
کجایند مردان فتح المبین
کجایند اسطوره های یقین
کجایند آنان که بالی رها داشتند
گذرنامه کربلا داشتند
کجایند آنان که فردایی اند
همانان که فردا تماشایی اند…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بوى جنان مىآید از هر سو به سویم
اى عزت و شأن و شرف ، اى آبرویم
من دیدهام در خون آتش بودنت را
من دیدهام صد زخم خونین تنت را
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بسان برکهى آرام گرچه خاموشند
گمان مدار که از یادها فراموشند
کجا غروب کند آفتاب باورشان
که در حریم سحر با سپیده همدوشند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
این پلاک و استخوان از من به صف جا مانده است
نقطه پرواز سرخى بود، آنجا مانده است
من خودم از شوق مىرفتم تنم افتاده بود
در مقام وصل فهمیدم که سرجا مانده است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
یا علی، امروز تنها مانده ایم
در هجوم اهرمن ها مانده ایم
یا علی، شام غریبان را ببین
مردم سر در گریبان را ببین
گردش گردونه را بر هم بزن
زخمهای کهنه را مرهم بزن
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بمب وقتی که خوشه چین افتاد دست های تو بر زمین افتاد
دست های گره گشای تو تا که بالا زد آستین، افتاد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
یاد مردان خطر کرده بخیر یاد یاران سفر کرده بخیر
یاد مردانی که چون شیران روز حمله فتح و ظفر کرده بخیر
یاد آن شورآفرینان نبرد یاد حمله ها در آن شبهای سرد
یاد کردستان و یاد کاوه ها که ز ما دفع خطر کرده بخیر
یاد آن عشاق و خونین جامه ها یاد آن سوز و گداز و ناله ها
یاد یارانی که در پیکارها ترک پا و ترک سر کرده بخیر
یاد نصر و کربلای چهار و پنج یاد شبهای عملیات و رنج
یاد فاو و بدر و خیبرها بخیر یاد آن ا… اکبرها بخیر