شعر در مورد حرف مردم ، و حرف مفت و حرف بیهوده زدن و امان از حرف مردم همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
پیش ما لاف حقیـــقت نیست حرف مُفــــت کس
بین نامـــــردی و مـــردی راه صـــــد فرسنگ بُود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
در عشق تو گاه بت پرستم گویند گه رند و خراباتی و مستم گویند
اینها همه از بهر شکستم گویند من شاد به اینکه هر چه هستم گویند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بیهده گفتار به یک سو فگن
حجت بر تو سخن حجت است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مرا گوید یکی مشفق بدت گویند بدگویان
نکوگو را و بدگو را نمیدانم نمیدانم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خلق میگویند: زهد و عشق با هم راست نیست ما به ترک زهد گفتیم، این حکایت بر کجاست؟
ای که گفتی: از سر و سامان بیندیش و منوش باده، بادست این سخن، سامان چه باشد؟ سر کجاست؟
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد دلتنگی ، یار و کربلا و برای پدر و مادر و دوست و رفیق
طفلی است سخن گفتن مردی است خمش کردن
تو رستم چالاکی نی کودک چالیکی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
طالبان عشق را دیوانه میگویند خلق
و آنکه در وی نیست عشقی، من نگویم: عاقلست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دگر من خسته ام از حرف مردم شدم در کوچه عشق تو من گم
مگر مهمان چشمانت نبودم چرا فرقی ندارد جو و گندم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
غافلاند این خلق از خود ای پدر
لاجرم گویند عیب همدگر
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بد خلقم و بد عهد، زبان بازم و مغرور
پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
پشتمان طرح نقشه هایی هست پشت هر نقشه حرف بسیار است
تا دهان مفت و گوش ها مفتند پشتمان حرف مفت بسیار است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
من اگر کافر و بی دین و خرابم به تو چه؟
من اگر مست می و شرب و شرابم به تو چه؟
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
سعدی از سرزنش خلق نترسد هیهات
غرقه در نیل چه اندیشه کند باران را
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گویند نظر به روی خوبان
نهیست نه این نظر که ما راست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
باش تا دیوانه گویندم همه فرزانگان
ترک جان نتوان گرفتن تا تو گویی عاقلست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مفت است اگر سنگدلیهای معلم
دلجویی اطفال به آدینه گذارد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آن که میگوید نظر در صورت خوبان خطاست
او همین صورت همیبیند ز معنی غافلست
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد برف ، باران و زمستان + برف باریدن پاییزی و زمستانی از شاملو
گویند رمز عشق مگویید و مشنوید
مشکل حکایتیست که تقریر میکنند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
پیش از این گویند کز عشقت پریشانست حال
گر بگفتندی که مجموعم پریشان گفتهاند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
پرده بر عیبم نپوشیدند و دامن بر گناه
جرم درویشی چه باشد تا به سلطان گفتهاند
افسوس خلق میشنوم در قفای خویش
کاین پخته بین که در سر سودای خام شد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گویند شاه عشق ندارد وفا دروغ
گویند صبح نبود شام تو را دروغ
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
حرف مردم باد است باورش بیهوده
تو چرا میشنوی؟ این همیشه بوده
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گویند بهر عشق تو خود را چه میکشی
بعد از فنای جسم نباشد بقا دروغ
گویند اشک چشم تو در عشق بیهدهست
چون چشم بسته گشت نباشد لقا دروغ
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گویند چون ز دور زمانه برون شدیم
زان سو روان نباشد این جان ما دروغ
گویند آن کسان که نرستند از خیال
جمله خیال بد قصص انبیا دروغ
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گویند آن کسان که نرفتند راه راست
ره نیست بنده را به جناب خدا دروغ
گویند رازدان دل اسرار و راز غیب
بیواسطه نگوید مر بنده را دروغ
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گویند بنده را نگشایند راز دل
وز لطف بنده را نبرد بر سما دروغ
گویند آن کسی که بود در سرشت خاک
با اهل آسمان نشود آشنا دروغ
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گویند جان پاک از این آشیان خاک
با پر عشق برنپرد بر هوا دروغ
گویند ذره ذره بد و نیک خلق را
آن آفتاب حق نرساند جزا دروغ
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خاموش کن ز گفت وگر گویدت کسی
جز حرف و صوت نیست سخن را ادا دروغ
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مردم میتوانند در مورد شما هر فکری بکنند یا هرچیزی بگویند،
اما شما حق ندارید آن چیزی بشوید که آنها فکر میکنند یا میگویند.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دلم گرفته از روزگار….
که آدمهایش همچون هوایش ناپایدارند….
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
عیب جویانم حکایت پیش جانان گفتهاند
من خود این پیدا همیگویم که پنهان گفتهاند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مر مرا گویی که پیران را نزیبد عاشقی
پیر گشتیم در هوای تو جوانی چون کنم
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد مادر , اشعار کوتاه ، زیبا و عاشقانه در مورد مادر فوت شده
هر کو به خرابات مرا راه نماید
زنگ غم و تیمار ز جانم بزداید
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
چند گویند به وحشی که نهان کن غم خویش
از که پوشد غم خود چون همه کس را خبر است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن
روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد
خوش آن روزی که چون گویند پیشت حرف مشتاقان
حدیث درد من هم از کناری در میان افتد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مردم هنوز پشت سرم حرف میزنند
از اینکه سخت در به درم حرف میزنند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
این فصل، فصل آخر است ببخش، عاشقانه نیست
صدبار گفتهام که میروم، ببخش صادقانه نیست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
در ملک عشق هر که شفا یابد از مرض
رسوای خلق گردد و گویند سال ها
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
نقل هر جور که از خلق کریمت کردند
قول صاحب غرضان است تو آنها نکنی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گویند به هم مردم عالم گله خویش
پیش که روم من که ز عالم گله دارم؟
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گفتند عینک سیاهت را بردار … دنیا پر از زیباییست !!! عینکم را برداشتم …
وحشت کردم از هیاهوی رنگها آدمها هزار رنگ میشوند …
عینکم را بدهید میخواهم به دنیای یک رنگم پناه ببرم!! …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
اگر بدانید مردم چقدر به ندرت فکر می کنند،
هیچگاه از اینکه دربارهی شما چه فکر میکنند، نگران نمیشوید!!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
انسانهای بزرگ قیـافهای بزرگ ندارند انسانهای بزرگ روحـی بزرگ دارند
بـزرگ باشیــــد…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
چایــــــــت را بنوش و نگران فردا نباش
از گنــــــدم زار من و تو مشتی کاه میماند برای بادها…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
حرف مفت جفنگ بی سر و ته
مثل حرف حساب می بینم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
کلی گویی آفت شعر است
حرف مفت آفت ذهن است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ول کن عزیزم حرف مفت این و آن را
شاید در دروازه را… …..اما دهان را…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تو با منی من با توام پس فکر ما باش
ول کن عزیزم حرف مفت این و آن را
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد پاییز ، اشعار زیبا در مورد پاییز و باران و انار و عشق و عاشقی
حرف مفت زن» معمولا سعی میکند
در سایه باشد و کمتر وارد گود میشود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
حرف مفت زن» سعی میکند
خود را به صورت یک منتقد معرفی کند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آنها که ز ما خبر ندارند
گویند دعا اثر ندارد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
نگویند عاجز ز نظم است هاتف
گروهی که خود گاه نظمند مضطر
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گویند مرا که دوزخی باشد مست
قولیست خلاف دل در آن نتوان بست
گر عاشق و میخواره بدوزخ باشند
فردا بینی بهشت همچون کف دست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گویند رقیبان که ندارد سر تو یار
سلطان چه عجب گر سر درویش ندارد؟
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
حرف مفت جفنگ بی سر و ته
مثل حرف حساب می بینم
این همه دود و دم که در شهر است
بوی عطر و گلاب می بینم
آب جوهای شهر تهران را
چون طلای مذاب می بینم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
کلی گویی آفت شعر است
حرف مفت آفت ذهن است
ذهن الکن ستاره بشمارد
ذهن یاغی ستاره می چیند
ول کن عزیزم حرف مفت این و آن را
شاید در دروازه را… …..اما دهان را…
آرایشت نظم سپاهی را به هم ریخت
بر صورتت پاشیده ای رنگین کمان را
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تو با منی من با توام پس فکر ما باش
ول کن عزیزم حرف مفت این و آن را
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
حرف مفت زن» معمولا سعی میکند
در سایه باشد و کمتر وارد گود میشود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
حرف مفت زن» سعی میکند
خود را به صورت یک منتقد معرفی کند
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد افغانستان ، جنگ و وطن دوستی و شعر کوتاه در مورد کابل
حرف مفت زن» همیشه از وضع موجود
ناراضی است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
حرف مفت زن»
معمولا کم حافظه است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
حرف مفت زن»ها به خودشان هم
رحم نمیکنند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
پیش ما لاف حقیـــقت نیست حرف مُفــــت کس
بین نامـــــردی و مـــردی راه صـــــد فرسنگ بُود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مفت است اگر سنگدلیهای معلم
دلجویی اطفال به آدینه گذارد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
سرکه مفت از عسل با آن که شیرین تر بود
این نبات مفت بود از زهر قاتل تلخ تر
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
فرصت هستی ندارد دستگاه انتظار
مفت امروزیم پس ای وعده فردا بیا
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
عشرت از رنگست هر جا گل بساط آرا شود
مفت جام ما که میگردد بدوران شما