شعر در مورد ثواب ، شعر درباره ثواب و شعر با کلمه ثواب در سایت جالب فا.با ما با خواندن این مطلب جالب و خواندنی همراه باشید.
باید میان این خاک ، در کوه و دشت و جنگل
عمری ثواب کرد و برگشت جای اول … !
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد خانه ، کاهگلی و قدیمی پدری و مادربزرگ و دوست
ازبس که چو مشروب،گلم،لعل تو ناب است
دل در تب و تاب است
لب،الکل صددرصد و یاقوت مذاب است
لب ده که ثواب است
ای آنکه زکات لب او حدنصاب است
آ وقت حساب است
گفتی که سخن از لب و ابرو نه صواب است
ایام شباب است
آن لهجه ی شیرازی تو به ز شراب است
شاعر به عذاب است
خود،نزد رقیبان همه در رقص،خراب است
با ما به حجابست
گفتم که وصال من و تو گفت:سراب است
با ما شکر آب است
با دیگری ازبوسه و لب گفت و خطاب است
با ما به عتاب است
امید،نگاهی کند از دور مجاب
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
وقتی ((گناه عشق)) برایم مقدر است
دیگر چـــه حاجتیست بجویـــم ثواب را
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مانده ام در دل یک شهر خراب
روز من قصه کابوس و سراب
شب من نغمه تاریکیهاست
میزنم چنگ به زلفان رباب
صید من از قفس ازاد شده
نقشه عشق بیفتاده بر اب
مانده ام در بر میخانه دمی
میزنم بوسه به لبهای شراب
تو و یک عشق دگر با دل خود
من و یک عمر غم و رنج و عذاب
تو و یک زمزمه کور شده
من و صد قصه و صد شعر و کتاب
تو و غوغای جوانی بر پا
من و پایان رسیدست شباب
قصه عشق تو طی کرد مرا
رفت از زندگیم مثل شهاب
کاش محشر به تو عادت می کرد
تا نیارند به پای تو حساب
من دل خسته به پایت ماندم
لحظه ای بر غم دل باش جواب
چه شدست ان دل پر مهرت را
که دل از غصه نمودی کباب
نه تحمل به صبوری دارم
نه امید ذره ای از تو ثواب
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
یه دل دارم سفر داره
خنده براش ضرر داره
گوش ندادن به تپشش
خیلی جاها خطر داره
یه دل دارم ، اگر داره
رو همه چی اثر داره
خودم تعجب می کنم
از همه چی خبر داره
یه دل دارم حباب داره
تشنه که می شم ، آب داره
گاهی یه چیزایی می گه
می گه بکن ، ثواب داره
یه دل دارم پری داره
ونوس و مشتری
داره
زیر پاهای اسم اون
فراشای مرمری داره
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ثواب من همه شد عین رو سیاهی من
که خواجه در غضب آمد ز بی گناهی من
فغان که دور فتادم ز کوی ماهوشی
که در گدایی او بود پادشاهی من
به جرم بیگنهی کشتیام خوشا روزی
که غمزهی تو درآید به عذرخواهی من
توان شناخت که من دردمند عشق توام
نه اشک سرخ و رخ زرد و رنگ کاهی من
ز کشتگان غمت چون گواه میطلبند
گواه من نبود غیر بیگواهی من
به غیر تیغ پناهم نماند و میپرسم
که رحم در دلت آید ز بیپناهی من
سحر به کشتنم از در درآمدی سرمست
مگو نداشت اثر آه صبحگاهی من
نریخت تا به زمین خون پاک بازان را
به خون دلیر نشد دلبر سپاهی من
سزد فروغی اگر کج کلاه من گوید
که فتنه راست شد از فر کج کلاهی من
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
من در بهشت حتم گناهم مرا چه کار
با وعده ی ثواب و بهشتان محتمل ؟
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ما امید از طاعت و چشم از ثواب افکندهایم
سایهی سیمرغ همت بر خراب افکندهایم
گر به طوفان میسپارد یا به ساحل میبرد
دل به دریا و سپر بر روی آب افکندهایم
محتسب گر فاسقان را نهی منکر میکند
گو بیا کز روی مستوری نقاب افکندهایم
عارف اندر چرخ و صوفی در سماع آوردهایم
شاهد اندر رقص و افیون در شراب افکندهایم
هیچکس بیدامنی تر نیست لیکن پیش خلق
باز میپوشند و ما بر آفتاب افکندهایم
سعدیا پرهیزگاران خودپرستی میکنند
ما دهل در گردن و خر در خلاف افکندهایم
رستمی باید که پیشانی کند با دیو نفس
گر برو غالب شویم افراسیاب افکندهایم
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد خانواده ، خوب و شاد و سالم + خانواده شوهر و زن
این چشمھا که روزنه آفتاب را
بگشوده در برابر شام سیاه تو
خون ثواب را
کرده روانه در رگ روح تباه تو
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ساقیا برخیز با غم بانگ خوش
رقص جویان باده و بربط به پشت
دستم من گیر وببر با صد بلا
می بده پیمانه صاف کن تا خدا
زخم دل را تو بشوی با می گلاب
زخمی دیگر،نو بزن با صد ثواب
آتشی بنداز از می در رخام
کار من بگشای از غم، والسلام .
خیآل
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
من از نیامدنت در انتهای شب خسته ام
از دمادم صبح
از این همه آفتابی که
انتهای خواب را اعلام می دارد
از انتظار خوابی دیگر
شبی دیگر
از این همه دعا برای آمدن ات
برای یک لحظه آمدن ات خسته ام
از آرامش نداشته
از باران نباریده
از ابرهای تیره خسته ام
از این همه گفتار ناثواب
از این همه پندار نادرست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
چه لطف بود رقیبا که رفتی از کویش ؟
بدین ثواب که کردی بهشت جای تو باد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شبی که آتشم خاکسترم شد
سر شوریده خاک بسترم شد
تن من در سرای تنگ و تاریک
اسیر خاطرات دفترم شد
همان مرغ دل شیدا و مفتون
ترنم زای ملک دیگرم شد
بدون توشه در راه پر آشوب
یقیناا خاک عالم بر سرم شد
که مامور خدا از عرش بالا
میان خلوت خودباورم شد
نکیر و منکر از پرونده ی من
به اعماق کلام ازبرم شد
نماز وحشت آن رهسپاران
چراغ محفل بد منظرم شد
دعایی از دعای خیر بابا
گوارا همچو شیر مادرم شد
من تنها در آغوش طبیعت
مزارم خاک پاک کشورم شد
چو *درویش*حزین در خلوت خود
نماز شب ثواب اکبرم شد
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد خواب ، و رویای شیرین دیدن معشوق و یار و خواب غفلت
تو بده تا ترا ثواب بود
گر دلت را ثواب می باید
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
روزی که دست او به شفاعت علم شود
خجلت کشد ز دامن پاک گنه ثواب
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بر قدر محنت است اگر پله ثواب
ما را ثواب کعبه ز سنگ ملامت است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شکسته بالی عصیان کلید فردوس است
ز نامه عمل خود ثواب می شویم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بقدر خدمت باشد ثواب شکر و مرا
فزون ز خدمت من دادی ای امیر ثواب
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خواهد ثواب بت شکنان یافت روز حشر
هر کس که در شکست من امداد می کند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گر به تیغم نزند محض گناه است، گناه
ور به خونم بکشد عین ثواب است، ثواب
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مقبول نیست طاعت هر کس شکسته نیست
استاده را ثواب نماز نشسته نیست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بیهوده دل مشوش ما
در فکر گناه یا ثواب است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خواهد ثواب بت شکنان یافت روز حشر
سنگین دلی که توبه ما را شکسته است!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
طومار گناه عاشقان را
سر دفتر هر ثواب دیدم
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد حسادت ، زنانه و آدم و انسان حسود از مولانا
گاهم آن گفتی سنایی نیستی ار هستیی
دلت مشغول ثنایستی نه مشغول ثواب
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آنکه بی خدمتی ثواب دهیش
دید بایدش بی گناه عقاب
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ثنا و ثواب جزیل و جمیل
برو بیش ازیرا که او مقتداست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گرم شد این جهانی عمرضایع
نشد ضایع ثواب آن جهانی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
از چنین انصافها چون غازیان بادت ثواب
وز چنان کردارها چون حاجیان بادت جزا
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دارم ز خدا خواهش جنات نعیم
زاهد به ثواب و من به امید عظیم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ای بر عقاب کرده تقدم ثواب را
وی بر خطا گزیده طریق صواب را
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بر جان ما ز غمزه مزن تیر دمبدم
بر بی گناه ظلم پیاپی ثواب نیست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
در موقف جزای مطیعان و عاصیان
از لطف و قهر خویش ثواب و عقاب خواه
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
برات من چه بود، گر بر آن لب شیرین
به مشک سوده ز بهر ثواب بنویسند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
محرم من تویی مرا هم تو
بسر آن رسان ز بهر ثواب
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بقصر خلد رسانم طناب خیمه عصیان
چو ریش زاهد اگر یکدو گز ثواب گزینم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
جهان به دست تو دادند، تا ثواب کنی
خطا ز سر بنهی، روی در صواب کنی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک میکده عشق را زیارت کرد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
برات من چه بود، گر بر آن لب شیرین
به مشک سوده ز بهر ثواب بنویسند
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد چای ، داغ روضه نوشیدن و چای آتیشی و ذغالی قند پهلو
ور بگوید مرده خور کفتار، کز بهر ثواب
خادم اهل قبورم بشنو و باور مکن
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بر جان ما ز غمزه مزن تیر دمبدم
بر بی گناه ظلم پیاپی ثواب نیست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
نظر به جانب ما گر چه منتست و ثواب
غلام خویش همی پروری و چاکر خویش
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
چون ز روی خویش برگیرد حجاب
او حساب است او ثواب است او عذاب
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دو چیز حاصل عمرست نام نیک و ثواب
وزین دو درگذری کل من علیها فان
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بگیر از من که بر من بار دوش است
ثواب این نماز بی حضوری
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خواهد ثواب بت شکنان یافت روز حشر
سنگین دلی که توبه ما را شکسته است!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
کاروانهای ثواب و روزه و حج و زکات
کرده پیش از خود روان در دار ملک جاودان
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مقبول نیست طاعت هر کس شکسته نیست
استاده را ثواب نماز نشسته نیست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
قول را نیست ثوابی چو عمل نیست برو
ایزد از بهر عمل کرد تو را وعده ثواب
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خواهد ثواب بت شکنان یافت روز حشر
هر کس که در شکست من امداد می کند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
اگر چه روح جهانست و روح سوی ندارد
ثواب کن سوی او رو اگر چه غرق ثوابی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شکسته بالی عصیان کلید فردوس است
ز نامه عمل خود ثواب می شویم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
چون مست و خراب آمد سجده گهش آب آمد
فارغ ز ثواب آمد فرد از ره و بیراهی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خوی تو خشم و عفو جهاندار گشت از آنک
دوزخ شد و بهشت ثواب و عقاب تو
” alt=”شعر در مورد ثواب ، مجموعه اشعار درباره ثواب و شعر با کلمه ثواب” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2019/11/2.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2019/11/2.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2019/11/2-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2019/11/2-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />
بر قدر محنت است اگر پله ثواب
ما را ثواب کعبه ز سنگ ملامت است
ما را امید کام دل از زلف یار نیست
گر می دهد به ما دل ما را، کرامت است
گر به تیغم نزند محض گناه است، گناه
ور به خونم بکشد عین ثواب است، ثواب
رسم عشاق جگر خسته نیاز است ، نیاز
خون خوبان ستم پیشه عتاب است ، عتاب
دارم ز خدا خواهش جنات نعیم
زاهد به ثواب و من به امید عظیم
من دست تهی میروم او تحفه به دست
تا زین دو کدام خوش کند طبع کریم
بر جان ما ز غمزه مزن تیر دمبدم
بر بی گناه ظلم پیاپی ثواب نیست
دل خواست بوسه ای ز لبت، بر دهان زدی
در روزگار مثل تو حاضر جواب نیست
برات من چه بود، گر بر آن لب شیرین
به مشک سوده ز بهر ثواب بنویسند
سزد که بر رخ خسرو قلم زنان سرشک
دعای خسرو عالیجناب بنویسند