شعر در مورد توکل ، دوبیتی و شعر کودکانه در مورد توکل و امیدواری به خدا از حافظ همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
توکل کن اگر بر غم رسیدی
سیاهی را یقین سازد سفیدی
توسل بر خدا کن نی دگر کس
خدایا سجده بر تو مرا بس
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خداوندا غم دل با تو گویم
بجز تو معشوق دیگر نجویم
ندارد غیر تو جز بیوفای
رضای تو است همه عمر آرزویم
زهر ناکس بدو تهمت شنیدم
توکل بر تو کردم ای نیکویم
چه خار ها بر سر راهم که کشتند
تو خار کردی بدل با گل برویم
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد دوست از حافظ ، شعر دوستی و همدلی و رفاقت از شهریار و مولانا
شعر ،
نمایش جمال حق در آینه ی حضور است
چگونه در آینه ی جمال ،
خود را می بینیم ؟
توکل ،
گره زدن زیستن
به حیات جاوید
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
با توکل بر خدا دنیا به کامت می شود
با تعامل با جهان جانها به جانت می شود
ای ظریف با شهامت دست حق یارت بود
با امید و با تدبر ، خصم رامت می شود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
یاد تو آرامش جان من است
ذکر تو همواره درمان است
من بنام تو توکل می کنم
شاهدش چشمان گریان من است
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد ناز و کرشمه ، شعر ناز دختر و ناز خریدن و عشوه و ناز کشیدن معشوق
چون ندارد سیر می راند چون عام
بر توکل می نهد چون کور گام
بر توکل تا چه آید در نبرد
چون توکل کردن اصحاب نرد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
کلید توکل ز دل جویم ایرا
به از دل، توکل سرایی نبینم
دری تنگ بینم توکل سرا را
ولیک از درون جز فضایی نبینم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
صبحگاهان عشق کار و یاد یار
غم برد شادان کــند ایــــل و تبار
شاد برخیزو و تــــوکل کن زدل
بــا درایت کار کـــن شـادی بیـار
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد نابینایان ، متن و دلنوشته و شعر کودکانه در مورد روز جهانی نابینایان
با توکل بر خدا دنیا به کامت می شود
با تعامل با جهان جانها به جانت می شود
ای ظریف با شهامت دست حق یارت بود
با امید و با تدبر ، خصم رامت می شود …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ای گم کرده ساحل و غرقه به دریای غم
گیر دست به تخته پاره ی امید
ساز به شادی پارو و بزن به دریای غم
جهت گیر از ستاره توکل و نشو نا امید
بار ترس از دوش خود افکن به دریای غم
چشم بشور از اندوه و ببین فانوس و گیر امید
شُکر حق کن چو رسیدی به ساحل
و رستی ز دریای غم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گفتم چه چاره گفتا تحمل
گفتم نشاید گفتا توکل
گفتم نگفتی جرم وگناهم
کین سان به هجران گفتا تعلل
گفتم ستم ها بر من روا شد
گفتا رها کن خوی تقابل
گفتم جواب بیهوده گویان ؟
گفتا خموشی به از تجاهل
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد ناامیدی ، شعر ناامیدی از دنیا و زندگی و عشق از حافظ و مولانا
با توکل بر خــــدا عــالم گلستان مــیشود
خرم وسرسبزهم هرباغ وبوستـان می شود
فکر عالی مشورت با اهل علم در هر زمان
راه برتر بهر رفتن باغ کیــــــوان می شود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
نظری به کار من کن
که ز دست رفت کارم
بکسم مکن حواله
که بجز تو کس ندارم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
توکل کن اگر بر غم رسیدی
سیاهی را یقین سازد سفیدی
توسل بر خدا کن نی دگر کس
خدایا سجده بر تو مرا بس
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد ناز کردن ، شعر در وصف دلبر و دلبری و عشوه و ناز خریدن عاشقانه
از توکل شوی ریاضت بین
وز کفایت شوی ریاض نشین
آنکه ز اسباب در غرور افتد
از توکل عظیم دور افتد
توکل کن اگر بر غم رسیدی
سیاهی را یقین سازد سفیدی
توسل بر خدا کن نی دگر کس
خدایا سجده بر تو مرا بس
.
تکلم بهتر است آید ز علم و از دلیل
به جمعی گر سخن گفتی آگاه و قلیل
تبسم کردنت بهتر ز اشک است
تصور مکنی درویشی به رشک است
توهم را ز بینش در تخیل
چنان کو عالم دیدن تحول
.
ترد مایه بازار هستی است
اگر نبود توکل میتوان کرد
.
گفتم چه چاره گفتا تحمل
گفتم نشاید گفتا توکل
گفتم نگفتی جرم وگناهم
کین سان به هجران گفتا تعلل
.
گفتم ستم ها بر من روا شد
گفتا رها کن خوی تقابل
گفتم جواب بیهوده گویان ؟
گفتا خموشی به از تجاهل