شعر در مورد تنفر ، شعر کوتاه درباره تنفر و جدایی و کینه + شعر تنفر از دیگران همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
کاش ما آدم ها هم مثل گربه ها
با چند لحظه بو کشیدن میفهمیدیم که:
هر ”آشغالی” ارزش وقت گذاشتن نــــــداره!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آنقَدَراز تو و اسم تو تنفر دارم
در سراییدن نفرت چه تبحر دارم !
می زنم گردن قلبی که زتو یاد کند
در قصاص دل خود نیز تحجُّر دارم
مهربانی ِ مرا دیده ای و خام شدی !
قدرت ِ بدشـدنی فوق ِ تصور دارم!
گفته بودی که حجابم دلتان را برده…
از لج ات واهمه از واژهء “چادر” دارم
زجرکش کرده مرا, خواسته ای گریه کنم
من ولی خنده کنان قصد تمسخر دارم
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد دورود ، شعر زیبا و کوتاه و لری در مورد شهرستان دورود استان لرستان
دلم برایت تنگ شده،
آنقدر که دیگر جایی برای ذره ای تنفر باقی نمانده،
حالا همه چیز خوب است،
هر چه باقی مانده عشق است
و البته کمی هم صبر،
کاش صبر از تک پنجره ی کوچک قلب کوچکم سر ریز نشود،
زود تر بیا…!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
چشمانم را می بندم
نقابت را بردار
بگذار صورتت هوایی بخورد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مثل قلک پُرم از خرد شدنهای دلم
خردتر گشته غرورم…. وَ دلی پُر دارم
وقت ِتکخوانی ِ تمرینی ِمن رفت ،کنون
روزِ اجرا ست … ببین ؛ سمفونی و کُر دارم
ای که امید به درمانگری ات بی عقلی ست
در مداوای دلم مدرک دکتر دارم!
هرکسی شعر مرا خوانده از اوممنونم
برساند به شما … باز تشکر دارم !
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد میناب ، شعر به زبان بندری و شعر کوتاه مینابی درباره شهرستان میناب
از گناه تنفر داشته باش نه از گناهکار
اگر روزی دشمن پیدا کردی،
بدان که در رسیدن به هدفت موفق بوده ای.
اگر روزی تهدیدت نمودند،
بدان که در برابرت ناتوانند.
اگر روزی خیانت دیدی،
بدان قیمتت بالاست.
اگر روزی ترکت کردند،
بدان با تو بودن لیاقت میخواهد.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
به وحشی ترین حیوون محبت کنی
جوابتو با محبت میده
اما بعضی از آدما
محبت میبینن وحشی میشن !
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
کی اشکاتو پاک میکنه،
شبا که غصه داری
بهش بگو ذوق نکنه،
اونم تنها میذاری!
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد نیشابور ، شعر شهریار و عطار در مورد نیشابور با لهجه نیشابوری
سرشارم از
تنفر و عشق
تنفرِ از صدای جیرجیرکِ روی ایوان
سیاهی شب
و
باران
کارهای بی پایان
و انتظار
در ایستگاه اتوبوس/
عاشقم
عاشق شعرِ غمناک
و یک فنجانِ چای گرم
در زمستان
رویش گیاهان
در بهار
و سایه خنک یک درخت
در تابسستان
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
براى مدت طولانى
از کسى متنفر نباشید،
چون تنفر به نقطه ضعف تان
تبدیل مى شود،
یاد بگیرید فرد مورد نظر را
کلأ از دایره توجه تان
خارج کنید !
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
از هر نفس خسته به آن عطر پیامی
که مرا یاد تو انداخت تنفر دارم
ازهردم و آن بازدم وهرچه مرا زنده دراین
خویشتنم ساخت تنفر دارم
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد جدایی از دوست ، شعر سوزناک جدایی شهریار و حافظ و مولانا و رفیق
از هر چه عشق و عاشقی تنفر دارم
در گفتن این حرفها کمی تبحر دارم
دیروز یکی را دوست می داشتم
اکنون از او هم تنفر دارم
خود را عاشقی ساده و بی ریا می دیدم
اکنون از سادگی ام هم تنفر دارم …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
از واژه نرگس، سرچشمه آن برق نگاهی
که مرا خانه برانداخت تنفردارم
از خامی یک لحظه دلم بر رخ زیبات
آن پرده اول که دلم بر دل تو باخت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
وقتی تو نیستی
در خانه و دل
در کوه وصحرا
در باد وباران
آرامشی هست
برقلب مجروح
زیرا تنفر
می بارد از حس دروغین
از بدگمانی, از ناتوانی
از هرچه پستی وپلیدی
ازهر چه نادانی مفرط
اندر دل توست. …
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد ضحاک ، شعر فریدون و ضحاک در شاهنامه فردوسی و شعر کاوه آهنگر
نه تنها من تنفر دارم از افعال ماضی ها
که بی شک می دهد دق هم تمامِ تک نوازی ها
بخوان در گوش هرکس عشق بازی می کند هر شب
که فرجامِ بدی دارد تمامِ عشق بازی ها
” alt=”شعر در مورد تنفر ، شعر کوتاه درباره تنفر و جدایی و کینه + شعر تنفر از دیگران” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/9-1.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/9-1.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/9-1-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/9-1-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />
یه قانون نانوشته هست
که میگه
هر چی اکثر متنفر شی
اکثر عاشق طرف میشی
ازم متنفر نباش
من بهت خیانت نکردم
وقتی خواستم بیام
تو بغلت تو جاخالی دادی
و اونوقت یکی دیگه بغلم کرد
لک لکی خوشگل آمدم
اماحیف لالایی شب هایم را
جغدها خواندند
برای عشق آمدم اما حیف تنفر را
پیش از هر چیز آموختم
پدرم هرگز مرا نوازش نکرد
و من متنفر از او،
بی آنکه بفهمم پدرم
نمی خواست
دست های پینه بسته اش مرا آزاردهد…
پدرم رفت، اما گریه های من بند نمیآید
گر با ذره ذره وجودت
از من متنفر باشی،
با تمام قطره قطره خونم
دوستت دارم