جدید ترین عناوین خبری امروز
جالب فا

توجه: رمز عبور شما به صورت اتوماتیک به ایمیل شما ارسال خواهد شد.

  • admin
  • دی 6, 1400
  • 1:25 ب.ظ

شعر در مورد بغل

شعر در مورد بغل

شعر در مورد بغل ، متن زیبا و عاشقانه بوسه و آغوش + آغوش یار و عشق و نوازش همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد بغل

یک نفر هست

که خود نیست

ولی خاطره‌اش

صبح ِ هر روز

مرا سخت بغل می‌گیرد.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد بغل کردن

می شود بغلم کنی؟؟

محکم،

از آنهایی که سرم چفت شود روی قلبت و

حتی هوا هم بینمان نباشد!

می شود بغلم کنی؟؟

دلم تنگ است

برای بوی تنت،

برای دستانت که دورم گره شود

و برای حس امنیتی که آغوشت دارد

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد استان فارس ، شعر کوتاه و زیبا سعدی و حافظ در مورد شیراز

شعر در مورد بغل یار

حرفی از آسمان نیست،

حرفی ازینکه آغوشت را بغل کنم

و اوج بگیرم نیست

این پرنده همان شب رفتنت،

بالهایش را زیر باران جا گذاشت

و خانه نشین شد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد بغلان

بغلم کردن و هی ناز کشیدن، ممنوع!

دست دور کمرم حلقه، اکیدن ممنوع!

روی زانو بنشینی و به صدها ترفند

از لبم مزه ی گیلاس چشیدن، ممنوع!

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر عاشقانه در مورد بغل

الان

فقط نیاز دارم

بغلم کنی،

حرکتی به قدمتِ خودِ بشریت

که معنایش خیلی فراتر از تماس دو بدن است…

در آغــــوش گرفتن

یعنی

از حضورِ تو اِحساس تهدید نمی کنم،

نمی ترسم این قدر نزدیک باشم،

می توانم آرام بگیرم،

در خانه یِ خودمم،

اِحساسِ امنیت می کنم

و کنارِ کسی هستم که درکم می کند…

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد آمل ، شعر زیبا و کوتاه مازندرانی در مورد شهر آمل و استان مازندران

شعر درباره بغل

تو را با یک بوسه

تو را با یک بغل انتظار

تو را با تمام دوست داشتن های زنانه ام

به سپیده دم خورشید می سپارم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره بغل یار

سردم شده بدجور عزیزم بغلم کن

یخ کردم از این سوز دمادم بغلم کن

تا باد مرا با خود از این کوچه نبرده

بی دغدغه با دغدغه محکم بغلم کن

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد بغل

درختان کوچه

نمی‌توانند یکدیگر را بغل کنند

دست‌های آنها را همیشه قطع می‌کنند

مثل دست‌های من

که بیهوده کشیده شده است در فاصله

و در این سکوت

که هیزم‌شکن بین من و توست!

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد آباده ، شعر در مورد شهر آباده استان فارس

شعر کوتاه در مورد بغل

غمگینم

خودم را بغل گرفته ام

و شانه هایم

چون گهواره ی کودکی گریان

تکان تکان می خورد!

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد زیر بغل

حتی بشود محشر عظمی همه دنیا

ای رهبر دل های معظم بغلم کن

انکحت و زوجت دلم عاقد و شاهد

ای عشق شدم من به تو محرم بغلم کن…!

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد بغل یار

دوست داشتنت را

بغل گرفتم وُ دویدم!

کاشکی آدم‌ها

با دور شدن‌شان دوست داشتن‌شان را

هم می‌بردند

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد خرم آباد ، شعر لری و فارسی زیبا فردوسی در مورد خرم آباد

شعر درباره بغلم کن

بغلت می کنم

سینه ات، بازوانت، شانه هات…

این همه زیبایی که در تو جمع شده

در آغوشم پخش می شود

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره ی بغل

کاش میشد من پتوی تو بودم، کاش میشد توی تخت تو بودم

آرزو داشتم که بالش تو باشم، زیر سرت باشم

میخوام همیشه اطراف تو باشم، میخوام تورو محکم در آغوش بگیرم،

دلم میخواد من همون شخص خوش شانسی باشم

که میبوستت و بهت شب بخیر میگه

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد بغلم کن

دل فریبت میدهد

مخموری و مستی کجاست

در بغل تا چند خواهی داشت

مبنائی که نیست

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد لرستان ، شعر فارسی و لری زیبا در مورد سیل استان لرستان

شعر در مورد بغل

ندارد داغ عشق گلعذاران

حاصلی صائب

برون ریز از بغل

زنهار این گلهای بی بو را

” alt=”شعر در مورد بغل ، متن زیبا و عاشقانه بوسه و آغوش + آغوش یار و عشق و نوازش” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/28-7.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/28-7.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/28-7-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/28-7-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />

کیست تا آراید او را،

کز حجاب عارضش

در بغل مشاطه پنهان می کند

آیینه را

.

خاکساران غافل

از احوال عالم نیستند

در بغل آیینه ها دارند

این دیوارها

.

ندارد داغ عشق

گلعذاران حاصلی صائب

برون ریز از بغل زنهار

این گلهای بی بو را

.

دلت ای غنچه محال است

سبکبار شود

تا نریزی ز بغل

این زر اندوخته را

.

بحمدالله نمردیم

آنقدر کز گردش دوران

قدح در دست و مینا در بغل دیدیم

تقوی را!

دیدگاه ها 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *