شعر در مورد بافت ، شعر زیبا و کوتاه در مورد شهرستان بافت استان کرمان همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
بافت من نام بلندت ز خدا می خواهم
زادگاه منی و این به دعا می خواهم
شهر فرهیختگان و همه صاحب نظران
در همه ملک و جهان وصل ترا می خواهم
رابر از باغ بهشت گو خبر آورده
خبر را روی زمین پرده سرا می خواهم
سوی گوغر چو شتابم همه شادی بینم
کیسکانت رها از رنج و بلا می خواهم
رو به دشتاب بنهم دست فشان ،خنده کنان
بر سر سایه دهسرد هما می خواهم
چو بزنجان بروم مهرو وفا می بینم
ملک بنگان همه را من به بها می خواهم
تپه یحیی است به سوغان و تمدن پیدا
شهر ارزوییه را همچون طلا می خواهم
شهر من شهر همه مرد و زن نیکوکار
شاعران را همه بی رنگ و ریا می خواهم
تا ابد نام کشاورز تو جاویدان باد
کارگرت را همه از رنج جدا می خواهم
شور دانشگهی و پرورش استادان
این زمان من همه از بافت سرا می خواهم
شهر من روح بلند وهمه سودای منی
همچو برشان همه با سوز و نوا می خواهم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بافت من یادت آید که من از تو چه ها می خواستم
زادگاه منی این به تمنا می خواستم
شهر فرهیختگان و همه صاحب نظران
در همه بافت یکی را به شفا می خواستم
رابر و چشمه عروس،خبرو تزرج
همه را پر زآب و به صفا می خواستم
دوست من برشان،ملک بنگان،کیسکان و بزنجان را
وای خدایا !چه مصفا می خواستم
چه کنم ،شهر منی ،بافت منی
بخدا من تو را همچو پلی رو به سرا می خواستم
شهر من ،زیبای من ،من تو را
با مردمان مهربانش،با ولع می خواستم
من زتو رانده شده ،دور افتاده
من چه رویاها وآمال ها با تو می خواستم
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد یادگاری ، دوستی و همدلی و انگشتر یادگاری + یادگاری نوشتن
ای کاش می آمد کسی از کوچه ی احساس
تا سد کند غم را که در روحم به جریان است
یک بغض کهنه در گلویم مانده از دیروز
این من ، من خسته خدایا شاید انسان است
جایی برای ماندنم دیگر نمی بینم
وقتی حضورم در کنارت مثل مهمان است
می خواهم از دریا بسازم خانه ای اما
دریا برای من همیشه شکل توفان است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ما از دیار ” بافت ” می گوییم
از سرزمین باغهای سبز
از سرزمین دشتهای گل
آنجا که کوه لاله زار آن پر برف و پابرجاست
آنجا که جنگل های بادامش همچون حریر سبز، بس زیباست
از سرزمین گوغر و زیبا بهارانش
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ییلاق خوش آب و هوای دامدارانش
“چشمه عروس” رابر و آن چشمه سارانش
از خبر و از دهسرد و آن شیرین انارانش
ما از دیار بافت می گوییم
از “تپه یحیی” بابل “صوغان”
از مهد استعداد، از دامن “بنگان”
از شهر استعداد، از شهر دانشجو
شهر پزشکان گرامی قدر
شهر شهیدان شقایق رو
شهر دبیران قناعتگر
آموزگاران حقیقت جو
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد وفاداری سگ ، شعر حافظ و مولانا و سعدی در مورد وفای سگ گله
خوشا کرمان خوشا آب و هوایش
خوشا ماهان با لطف و صفایش
بود زآ غاز کرمان، داستان ها
سخن ها گفته اند از باستان ها
که این جا مرکز کار و هنر بود
هنر از جای دیگر بیشتر بود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
از این کرمان بگم از وصف و حالش
به جغرافی نمی باشد مسا لش
چهار فصل را دارد توی استان
بهار دارد سرمای زمستان
که دارد هم تابستان و پائیز
به لاله زار بهارش هست گلریز
ز بم می گویمت از ارگ دیرین
ز نخلستان و از خرمای شیرین
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
از آن جیرفت بگم از ترو بارش
ازآن صیفی ازآن کشت و کارش
اگر سوی زرند گشتی روانه
در آنجا معدن است هم کارخانه
ازآن سو راه دارد تا خراسان
ز سوی دیگرش تا ملک سیرجان
به رفسنجان اگر افتاد گذارت
به گردش می روید یا بهر کارت
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد کوهنوردی ، شعر در وصف استقامت و تنهایی کوه فریدون مشیری
نظر بنداز کبوتر خان و نوقش
که باغ پسته ها داده فروغش
چه گویم هست کرمانش نمونه
کریمان بوده اش از دیرزمانه
به هر شهری که بیک در آ ن صفر کرد
فقط یک لحظه ای در آ ن نظر کرد
” alt=”شعر در مورد بافت ، شعر زیبا و کوتاه در مورد شهرستان بافت استان کرمان” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/2-9.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/2-9.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/2-9-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/2-9-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />
الا ای سرزمین پاک خواجو
تو را فرخ بُوَد این حال نیکو
هماره خرّم و سرزنده باشی
به کوشش، ساعی و پاینده باشی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تو را هر سو گلی نو، بازگردد
دلت آکنده از آواز گردد
تو باغی از بهشتِ بی نظیری
تو مهد مردمی اهل و بصیری
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد لیاقت ، بزرگی و شخصیت و توانمندی انسان از مولانا و حافظ و سعدی
به دنیا نام تو در اهتزاز است
ز حُسنت مطلع، دانای راز است
دیار مردمان باوقاری
بهاری تو، بهاری تو، بهاری!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
کرمون، دیارِونِ مهربونه مردُم
گرچه کهن ساله، ولی قلبش جوونه
پیوسته در تاریخ ایران بوده برپا
این باغِ پرگُل، برکنار از هر خزونه
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
در وصف کرمان هرچه گویم جای دارد
این پهنه براوجِ فضیلت پای دارد
آزادگی در دین و دنیا، پاک جانی
اینجا به قلب مردمش، مأوای دارد
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد قدرشناسی ، قدردانی و تشکر از مولانا و حافظ و سعدی و بزرگان
به کرمان، میهمان، اکرام بیند
زتجلیل آنچه بیند، تام بیند
به لطف ار باربگشاید به جایی
سراسر خانه را اِنعام بیند