شعر در مورد اسم پرستو ، جمله و متن ادبی و شعر عاشقانه درباره پرستوها همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
آشیانه ای بی جانم!
بهار را
هر بار
از به آغوش کشیدنت می فهمم
پرستوی من.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تو را به اسم «پرستو»
صدات می کردم
دلم به عشق تو پر زد،
پرنده! یادت نیست؟
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد ورزش ، و سلامتی و تندرستی کودکانه و ورزش صبحگاهی ورزشکاران
همچو شیری
غرشم تا کهکشانها می رسید
آهوی وحشی
چه کردی که خموش بیشه ام؟
شیشه ی قلبم
چو عاشق گشته بر سنگ دلت
بشکن این بال و پرم را
من پرستو پیشه ام
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تو شبیه پرستوها هستی
وقتی با کوچ بیهنگامی بهار را
به خانهام میآوری
وقتی با کوچ بیهنگامی
بهار را از خانهام میبری
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بوسه هایم ابری می شوند
و پشت سرت
آسمان، آسمان فرو می ریزند
و مثل پرستویی
کنار پنجره ی اتاقت می خوابند و
سراغت را می گیرند
هر جا که بوی تو باشد
همان جا فرو می ریزند
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد ذوالفقار ، اشعار زیبا و جدید در وصف ذوالفقار از مولانا و حافظ
مرا ببخش
که پنداشتم
شادی پرواز پرستوها
از شوق حضور توست
آنها بهار را
با تو اشتباه میگیرند
آخر کوچکاند
کوچکم.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
نه آمدن این
شکوفه هاى بادام
و نه عطر تازه هوا،
پرستو ها هم بى خود
شلوغش کرده اند ..!
بهار فقط
عطر تن توست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بیا و بگذار ماجرایمان شنیدنی شود
بگذار پرستوها از ما بیاموزند کوچِ حقیقی را،
بیا تا رویایی بنفش بسازیم
بیا تا آمدن معنا پیدا کند
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد شمع ، و گل و پروانه و شمعدانی و تاریکی از سعدی و حافظ
ستاره گم شد و خورشید سر زد
پرستویی به بام خانه پر زد
در آن صبحم ثفای آرزویی
شب اندیشه را رنگ سحر زد
پرستو باشیم و از دام این خاک
گشایم پر به سوی
بام افلاک
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خبرت هست که باران بهارم شده ای
چون پرستوی مهاجر نگرانت شده ام
خط به خط زنده گی ام پر شده از بودن تو
خبرت نیست و شادم که فدایت شده ام
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تو بینِ خواب هایم
با پرستو کوچ خواهی کرد
و من از صبح تا شب،
یکّه و تنها کلاغان را…!!
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد یزد ، اشعار کوتاه و زیبا و کودکانه و عاشقانه درباره یزد
به باز آمدنت چنان دلخوشم
که طفلی به صبح عید
پرستویی به ظهر بهار
و من به دیدن تو.
چنان در آینهات مشغولم
که جهان از کنارم میگذرد
بی آن که سر برگردانم.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
با تو کشف کردم
که بهار
برای گرامی داشت
تنها یک پرستو میآید
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خوشابحال پرستو
که زیر سقف گلی
به دور از صداهای نا هنجار
به دور از فریب نیرنگ آدمها
برای خلوت خود آشیانه ای دارد
وصبح هنوز سپیده سر نزده
گفتگو با خدا دارد
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد تبریز ، اشعار زیبا و کوتاه و ترکی در مورد تبریز از شهریار
آخه دل ساده ی من
باور کن
که پرستو های قلب تنهایت
دارن میرن … بی تو!!!
فصل کوچ پرستو هاست
میرن و تو میمانی و دلتنگی های غریب
به انتظار بازگشت آنها بمان …
پرستو ها بازمی گردند
تو آشیان عاشقانه ی آنهایی …
” alt=”شعر در مورد اسم پرستو ، جمله و متن ادبی و شعر عاشقانه درباره پرستوها” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/6-5.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/6-5.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/6-5-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/6-5-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />
اگه تو از پیشم بری دل رو به دریا می زنم
غرور خورشید و با برف آرزوها می شکنم
اگه تو از پیشم بری کار من آوارگیه
خلاصه شو واست بگم که آخر زندگیه
اگه بری شکایت تو رو به دریا میکنم
شقایقای عالم و من بی تو رسوا میکنم
اگه تو از پیشم بری زندگی خاکستریه
فرداش یکی خبر می ده دلت پیش دیگریه
اگه تو از پیشم بری شمعدونیا دق میکنن
شکایت چشم تو رو به مررغ عاشق میکنن
اگه بری پرستوها از زندگیشون سیر میشن
آهوا توی دام صیادای پیر اسیر می شن
اگه بری دریا پر از اشک و نیاز ماهیاس
شبای شهرمون مثه چشمای عاشقت سیاس
اگه بری یه شب تو خواب دریا رو آتیش می زنم
نردبون آسمون و با هر چی نوره می شکنم
اگه بری پروانه ها شمعا رو خاموشن میکنن
قنریای قفسی دل و فراموش میکنن
اگه بری پلک گلا از غم عشق تو تره
یکی مثه من دلش از چشمای تو بی خبره