جدید ترین عناوین خبری امروز
جالب فا

توجه: رمز عبور شما به صورت اتوماتیک به ایمیل شما ارسال خواهد شد.

  • admin
  • آذر 14, 1400
  • 8:37 ق.ظ

مقاله مبانی اصول و روش های اخلاقی و تربیت از دیدگاه امام حسن

توضیحات

در نيمه رمضان سال سوم هجرت در مدينه از پدري به نام علي(ع) ومادري همچون فاطمه(ص) فرزندي که بيشترين شباهت را به حضرت رسول اکرم (ص)داشت متولد شد.اسم شريفش حسن مشهورترين القابش زکي ومجتبي وکنيه شريفش ابومحمد،در سال 50 هجرت درحالي که 47 سال از عمر شريفش مي گذشت در آخر ماه صفر به دست همسرش جعده ملعونه مسموم وبه شهادت رسيد وبعد از آنکه بدن مبارکش را تير باران کردند در قبرستان بقيع به خاک سپرده شد.

مقدمه

امام حسن (ع) فرمود :

از اخلاق مومن اين است که در دين(ودينداري، بانشاط)توامند در نرمخويي ،بزرگوار ودر علم(وشناخت امور)دوراندبش،در بردباري (در برابر نامردان) دانا ودر انفاق (وکمک به نيازمندان)فزون بخشودر عبادت ميانه رو ودر طمع پرهيزگار ودر پايداري نيکوکار است.

بر کسي که دشمن دارد ستم نمي کند ودر راه کسي که دوست دارد گناه نمي کند وآنچه راکه براي او نيست ادعا نمي کند وحقي که به زيان اوست انکار نمي کند

بدگويي وعيب جويي وغرض ورزي ندارد،درنماز خاشع است ودر زکات فزون بخش ،در فراخ روزي (آسودگي)سپاس گذار است ودر بلا(گرفتاري)بردبار ،به آنچه که دارد قانع ،خشم اورا (باخود)نبردوآزمندي اورا سرکش نکند،با مردم مي آميزد تا بداند وخاموش مي ماند تا در امان باشد

اگر کسي به او ستم کند صبرمي کند تاخداي پاداش دهنده انتقام کشد.

 

مقاله مبانی اصول و روش های اخلاقی و تربیت از دیدگاه امام حسن

تعريف تربيت :

تربيت کلمه اي عربي ومعادل انگليسي آن ميباشد که در فارسي به آموزش وپرورش ترجمه مي شود واژ ه تربيت از ربو اخذ شده است در المنجد ربو گاه به معني غذا دادن و(ربيه الوالد: اي غذاه وجعله يرابو) وگاه به معني تهذيب وپاک ساختن اخلاق فرد از آلودگيهابه کار رفته است.

راغب اصفهاني در مفردات ذيل کلمه((رب)) تربيت را حرکت تدريجي چيزي به سوي کمال تعريف مي کند ودر جايي ديگر مي نويسد رب در اصل به معني تربيت وپرورش است يعني ايجاد کردن حالتي پس از حالت ديگر در چيزي تا به حد نهايي وکمال خود

مرحوم دهخدا در لغتنامه تربيت را به معني زير آورده است :

پروردن- پرورانيدن – پروردن کودک تا بالغ شود – پروردن وآموختن

ويژگيهاي تربيت آن است که هر سه حوزه جسم وعقل وقلب آدمي را در برگرفته

معني لغوي تربيت :

تربيت مصدر باب تفعيل از ماده (ربي،يربو)به معني رشد است تربيت به معني رشد دادن.

 

 

معناي اصطلاحي تربيت :

عبارت است از رشد دادن يا فراهم کردن زمينه رشد يا شکوفايي استعدادها وبه رساندن قواي نهفته يک موجود فعليت

تربيت به انسان اختصاص ندارد ودر مورد هر موجودي که قابليت رشد داشته باشد

به کار مي رودواگر در مورد انسان به کاررود کليه ابعاد وجودي وي راشامل ميشود.

در قرآن واژه<تزکيه>فراگير ترين واژهاي است که قرآن درمورد تربيت اخلاقي به کاربرده است.

تعريفي ديگر ازتربيت عبارت است از رفع موانع وايجاد مقتضيات براي آنکه

استعدادهاي انسان درجهت کما ل مطلق شکوفاشود

انسان موجودي است با استعدادهاي شگرف وگرانقدر چنانکه از رسول اکرم (ص) روايت شده که فرمودند:

الناس معادن لمعادن الذهب والفضه”مردم چون معادن طلا ونقره اند با اين تعبير بايد آنچه راکه مانع شکوفايي استعدادهاي انسان است را رفع کرد و زمينه هاي مساعدرا فراهم کرد تا استعدادهاي انسان به فعليت رسدوانسان متصف به صفات وکمالات الهي شود.

سيري در تربيت اسلامي استاد تهراني

معنوي لغوي اخلاق: جمع خُلق وخُلُق است تعريف خَلق عبارت است از سيماي باطني وهيات نفساني که به موجب آن افعال نيک وبد اختياري بدون تکلف وتاّ مل از انسان صادر مي شود.

ومعناي ديگر اخلاق سرشت وسجيه به کار ميرود اعم از سجاياي نيکو وپسنديده )آئين زندگي ص5(

معناي اصطلاحي اخلاق از نظر دانشمندان علم اخلاق: عبارت است از صفات وويژگيهاي پايداردر نفس که موجب مي شود کارهاي متناسب با آن صفات بطور خود جوش وبدون نياز به تفکر وتامل از انسان صادر شود.

علم اخلاق:

براي علم اخلاق تعاريف مختلفي ذکر کرده اند که مي توان آنهارا در دودسته کلي جاي داد:

1- تعريف علم اخلاق با تکيه بر علم وشناخت

2- تعريف علم اخلاق بر تاکيد عمل ورفتار اخلاقي

خواجه نصير الدين طوسي در خود از علم اخلاق ))نقش شناخت را))برجسته کرده وميگويند

علم اخلاق علمي است که نفس انسان چگونه خلقي اکتساب تواند کرد که جملگي احوال وافعال که به ارده او از او صادر مي شود جميل ومحمود بود.

اخلاق ناصري ص 14

امابرخي ديگر از انديشمندان در تعريف علم اخلاق بيشتر برجنبه عملي ورفتاري آن تاکيد کرده اند(علم اخلاق عبارت است ازتحقيق در رفتار آدمي بدان گونه که بايد باشد.

علم اخلاق بدين مهم توجه دارد که عمل ادمي براي آنکه کامل باشدوخير را تحقق بخشد چگونه بايد باشد (محمد تقي مصباح يزدي _ فلسفه اخلاق ص 18(

به حر حال در تعريف علم اخلاق مي توان گفت علمي است که ضمن معرفي وشناساندن انواع خوبيها وبديها ،راهاي کسب خوبيها ورفع ودفع بديها را به ما تعليم مي دهد يعني هم بعد شناختي ومعرفتي دارد هم بعد عملي ورفتاري.

علم اخلاق مثل فلسفه وعلوم عقلي محض نيست که صرفا بعد عقلاني ونظري انسان را تقويت کند بلکه هدف اصلي اين علم آموزش شيوه رفتار است. (امع (السعادات ج1 _ص9-15وفلسفه اخلاق ص7)

علم اخلاق يا به طور کلي حکمت عملي چه فرقي با حکمت نظري دارد وموضوع آن چيست؟آيا اخلاق امري است فردي ونسبي وموقت در اعداد کارها عادي يا کلي وعام ومطلق وجاويد ومقدس ومتعالي است.

حکمت نظري عبارت است شناسائي وعلم به احوال اشياءوموجودات آنچنانکه هستند وحکمت عملي عبارت است از علم به اينکه رفتار وکردار آدمي يعني افعال اختياري او چگونه بايد باشد يعني خوب است که آنچنان باشد وچگونه نبايد باشد .

در حکمت نظري از هست ها واست ها سخن مي رود ودر حکمت عملي از بايدها ونبايدها (ارزشها)بحث مي شود.

حکمت عملي اولا محدود به انسان است وثانيا مربوط به افعال اختياري انسان است وثالثا با بايدها ونبايدها ي افعال اختياري انسان سروکار دارد رابعا از بايدها ئي که نوعي(انساني)وکلي ومطلق ودائم است بحث مي کند ونه بايد ونبايدهاي فردي نسبي وموقت.

ملاک ومعيار اخلاق:

از مسائل مهم در علم اخلاقاين است که اثبات مسائل اخلاقي از چه راهي ممکن است وچگونه مي توان براي صحت وسقم اخلاق ونظريه هاي اخلاق برهان اقامه کرد.

در حکمت نظري دوگونه استدلال مي توان ارائه کرد يکي استدلال قياسي مطابق قواعد منطق صوري مانند استدلالات درمابعد الطبيعه وديگري استدلالهاي تجربي.

اما در حکمت عملي هيچ يک از اين دو نوع استدلال به کار نمي رود زيرا موارد استدلال قياسي از بديهيات يا محسوسات يا وجدانيات يا مجرمات است.

حال آنکه متعلق حکمت عملي مفهوم(خوب)و(بد) است ومفهوم خوب وبد از بايدها ونبايدها حاصل مي شود وبايدها ونبايدها اموري است اعتباري ،اعتباري يعني معاني ومفاهيمي که آدمي برحسب هدفها وغاياتي که ر زندگي ودر عمل دارد وبا توجه به آنچه براي او ارزش دارد ايجاد مي کند ممکن است فردي باشد يا اجتماعي

(فردي يعني ميلها خواسته هاي فردي وجمعي مانند مالکيت ورياست )وممکن است عام ومتعلق به نوع انسان با شد مانند اخلاق.

فعل اخلاقي:

معيار تشخيص فعل اخلاقي از فعل عادي وفعل طبيعي چيست ويا فعل اخلاقي چه فرقي با فعل غير اخلاقي دارد؟

فعل طبيعي ناشي از جذب نفع ودفع ضرر است مانند غذا خوردن وفعاليتهاي زندگي عادي.اين کارها نه قابل ستايش است نه نکوهش _صفات وميلها وانديشها ئي که به اين کارها مربوط است طبيعي است وقابل ستايش

ونکوهش نيست در اين کارها انسان با حيوانات مشترک است. فعل اخلاقي مفهوم ارزش رادر خود نهفته دارد وصفت ويا انديشه اي که به آن مربوط است قابل ستايش است مانند راستي_درستي وعدالت وحق خواهي ،ايثار وهمدردي با ديگران وغيره.اينها از حدود کارهاي طبيعي خارج وقابل ستايش است بعلاوه در مفهوم فعل اخلاقي نوعي قداست وتعالي نسبت به افعال طبيعي وعادي وجود دارد واز اين رو در باره حيوانات کلمه اخلاق به کار نمي رود.

قدما ومتکلمان اسلامي گفته اند کار هاي اخلاقي حسن ذاتي دارد ومعتقدند که عقل انسان حسن ذاتي کارهاي اخلاقي وقبح ذاتي کارها ي ضد اخلاقي را درک مي کندمثلا عقل هرکس مي فهمد که راستي ذاتا خوب وزيبا است ودروغ ذاتا بد وزشت است.

بعضي ديگر معيار اخلاقي را عقل دانسته اند_فعل اخلاقي_ عقلاني است يعني از مبدع عقل سرچشمه مي گيرد نه از مبدع شهوت وغضب وواهمه.

امام حسن (ع) مي فرمايند :

آن کس که عقل ندارد فرهنگ ندارد وآن کس که همت ندارد ارزش دوستي ندارد.آنرا که شرم نسبت دين نباشد سرامد خرسندي معاشرت نيکو با مردمان است .سعادت دو جهان به وسيله عقل به دست مي آيدوآن کس که عقل ندارد از همه خوشبختيها محروم است.(اعيان الشيعه)

کانت معتقد است که فعل اخلاقي آن است که صرفا به کلمه حسن تکليف انجام شود نه ازروي تمايلات وعادات.تکليف از ناحيه وجدان سرچشمه مي گيرد ووجدان همان است که در فطرت هرکس وجود دارد. اهل ديانت مي گويند فعل اخلاقي آن است که هدف وانگزه اش رضاي خدا باشد متفکران وعلماي اخلاق معيار فعل اخلاقي را برحسب يکي از سه عامل يعني انگيزه يا نسجيه يا خود فعل تعيين کرده اند.

رابطه متقابل تعليم وتربيت واخلاق:

امام حسن مجتبي(ع) مي فرمايند

امام به فرزندش فرمود :دانش بجوئيد که شما امروز کودک هستيد وفردا بزرگ مي شويد واگر نمي توانيد مطلبي را حفظ کتيد آنرا بنويسيدوفرمودند: مردم را دانش بياموز واز ديگران دانش بجوي در اين صورت دانش خويش را نگه داشته ودانش ديگران را اندوخته اي وفرمودند:پرسش نيکو نيمي از دانش است.

تعلم گامي نخستين در پيمودن طريق کمال است وپس از آموختن نوبت به عمل وسازندگي مي رسدوباتکرار ومهارت ملکه اخلاق در نفس انسان شکل مي گيرد واز همين جاست که برخي از فلاسفه چون سقراط وارسطو اخلاق را دقيقا بر علم مبتني دانسته اند.(سير حکمت ص14)

در روايات نيز از رابطه علم وعمل مکرر سخن گفته شده است ونقش عمل در شکوفايي علم مورد تاکيد قرار گرفته است که علم تنها فايده ندارد. تهذيب تنهاي کور کورانه نيز فايده ندارد.علم وتهذيب نفس است که انسان را به مقام انسانيت مي رساند.

امام صادق (ع) مي فرمايد :

علم به فراگيري بسيار نيست بلکه نوري است که خداوند در قلب هرکسي که بخواهد هدايتش کند تجلي مي دهدپس هرگاه خواهان چنين عملي بودي ،نخست حقيقت بندگي را در قلب خويش تحقق ببخش واز خداوند بخواه تا تورا فهم ودانايي بخشد.(بحار الانوار ج 1 ص 225 )

پس علم با بعد والاي که دارد مقدم نيست بلکه غايت تربيت وخواسته شرايع وتکاليف الهي است واين علم جز از طريق تزکيه نفس ميسر نمي گردد.در قرآن تعليم وتربيت(تزکيه)در کنار هم آمده اند وگاه تعليم بر تزکيه مقدم است وگاه برعکس(بقره 129 وجمعه 2 (

موضوع تربيت واخلاق:

هر علمي موضوعي دارد که در آن علم از مسائل مربوط به آن موضوع بحث مي شود.موضوع تربيت واخلاق (انسان ) است انسان از ديدگاه اسلام ومکاتب الهي داراي دو بعد جسماني وروحاني است که هر کدام قابليت تربيت را دارد.

انسان از هنگام انعقاد نطفه تا بزرگسالي در بعد جسماني رشد مي يابد ودر بعد معنوي نيز احساسات عواطف ، فکر ، عقل ، ايمانواخلاق او همواره در حال تربيت است وتربيت بعد معنوي است که شخصيت واقعي انسان را تشکيل مي دهد وحامل ارزشهاي اخلاقي است.

قلمرو تربيت واخلاق

تربيت اسلامي تمام ابعاد وجود انسان را در زمينه هاي مادي ، معنوي، عقلي، عاطفي،اخلاقي ،عرفاني ، فردي، اجتماعي در بر مي گيردواخلاق همان ((ملله نفساني )) است که از ديدگاه اسلام بر ايمان وتعبد وتسليم در برابر آفريدگار جهان متکي است وبدين ترتيب جوهره آن يک حقيقت بيش نيست اما در عينيت وعمل جلوه هاي مختلفي دارد ودر هريک از روابط انسان قابل تصور است.

انسان همانگونه که فلاسفه گفته اند داراي چهار نوع رابطه است : رابطه باخدا_ رابطه با خود_ رابطه با مردم _ رابطه با جهان.

اما حسن (ع) در باره رابطه با خدامي فرمايند :

حق خدايست که انجام فرائض وبرکناري از گناه است.

واخلاق بندگي خضوع خشوع وپرستش ،اخلاص وشکر منعم عنوان مي شود که اساس وپايه همه شرايع وفضايل است.

در رابطه باخود:

آراستگي واتصاف به فضائل نفساني مطرح است غفلت از خويشتن زيانهاي فردي ،اجتماعي را به بار مي آورد از آن جمله عزت وکرامت واعتماد به نفس را از انسان مي گيرد.

امام حسن(ع) فرمودند:

مکارم اخلاق ده تا است:راستگويي،درستکاري، بخشندگي، نيکخويي ، پاداش خير ، پيوند با خيشاوندان، حمايت از همسايگان، حق شناسي،مهمان نوازي،وسر آمد همه آنها حياست.

در رابطه با مردم:

اخلاق اجتماعي چون احسان ، محبت ،عدالت،تواضع،ايثار ونوع دوستي.

امام حسن (ع)مي فرمايند :

بهترين مردم آن کسي است که مردم را در زندگاني خويش شريک سازد وبدترين مردم کسي است که در زنگانيش هيچ فردي را بهره مند نسازد.

نقش تربيت واخلاق در ساختار شخصيت انسان:

نقش تربيت شکوفا سازي شخصيت واقعي انسان وبه فعليت رساندن قوا واستعدادهاي نهفته اوست وبدون تربيت واخلاق، آدمي شخصيت واقعي خود را باز نمي يابد واز حقيقت انسان وهويت مستقل خويش آگاه نمي گرددوآنچه خارج از اين حوزه يافته است خود انساني او نيست وبه قول کانت بشر تنها با تعليم وتربيت آدم تواند شد وآدمي چيزي جز آنچه تربيت از او مي سازد نيست.

تربيت واخلاق انسان است که مي تواند روح ملکوتي انسان را به اوج کمال برساند وچهره واقعي انسان را به نمايش گذارد واز منزل نفس به منزل حق واز خود پرستي به حقيقت پرستي سوق مي دهد.واحياي شخصيت انسانوفلاح ورستگاري او به فضايل اخلاقي است وسقوط ومسخ وتباهي شخصيت او به رذايل اخلاقي پس تربيت اخلاق با مفهوم ديني والهي آن احيا گر شخصيت وهويت واقعي انساني وبه اوج رساننده کمالات معنوي اوست .

حقيقت انسان وحالات اعتباري او:

در علم اخلاق انسان داراي دو جنبه يا دو مرتبه است يکي پنهان(باطن) وديگري آشکاروظاهر(تن) وبراي هريک از اين دوحنبه ملايمات وناملايمات ولذات وآلام ومهلکات ومنجسات هست.

 

مباني اخلاق تربيتي از ديگاهامام حسن (ع( :

1- مباني تعليم وتربيت: روشها:

1/1 اصل آموختن 1- حفظ کردن

2/1اصل آموزش دادن 2- ياداشت برداري

3/1  اصل پرسش وسئوال کردن 3- عمل وسازندگي

4- تکرار ومهارت

1/ امام حسن مجتبي (ع) مي فرمايد :

دانش بجوييد که شما امروز کودک هستيد وفردا بزرگ مي شويد واگر نمي توانيد مطلبي را حفظ کنيد آنرا بنويسد. 2/1 اصل آموزش دادن: امام حسن (ع) مي فرمايند: مردم را دانش بيا موزيد واز ديگران دانش بجوئيد در اين صورت دانش خويش را نگه داشته ودانش ديگران را اندوخته اي.

3/1 اصل پرسش وسوال کردن:

امام حسن (ع) مي فرمايند پرسش نيکو نيمي از دانش است.

کتاب زندگي امام حسن(ع(

 

 

تعليم:

نخستين گام درپيمودن طريق کمال است وپس از اموختن نوبت به عمل وسازندگي مي رسد وبا تکرار .ممارست ملکه اخلاقي در نفس انسان شکل مي گيرد واز همين جاست که بعضي از فلاسفه چون سقراط وارسطو اخلاق را دقيقا بر علم مبتني دانسته اند.(سيره حکمت ص 14)

در روايات نيز از رابطه علم وعمل مکرر سخن گفته شده است ونقش عمل در شکوفايي علم مورد تاکيد قرار گرفته است

پيامبر اکرم(ص) مي فرمايند(مَن عَملَ بما علم ورته الله علم مالم يعلم)

(جامع السادات ج1 ص 12)

وحضرت امام (ره) در توصيه هاي خود چنين مي فرمايند((هم در علم کوشا باشيد هم در عمل وهم در تهذيب اخلاق.همانطوري که تنها علم فايده نداردتهذيب تنها ي کورکورانه نيزفايده ندارد علم وتهذيب نفس است که انسان را به نقام انسانيت مي رساند )(صحيفه نور ج 18 ص 265)

-2مبناي عقلانيت:

1/2 اصل خرد ورزي روشها :تفکر،آزادي تفکر

2/2 اصل يقين روش: مبارزه با جهل

فرموده امام حسن (ع) در مورد عقل:

آن کس که عقل ندارد فرهنگ ندارد وآن کس که همت ندارد ارزش دوستي ندارد.آنرا که شرم نسبت دين نباشد سرامد خرسندي معاشرت نيکو با مردمان است .سعادت دو جهان به وسيله عقل به دست مي آيدوآن کس که عقل ندارد از همه خوشبختيها محروم است.(اعيان الشيعه) وديگر اينکه فرمودند :عقل نگهداري رازهاي دل است.

1/2 اصل خرد ورزي:

حسن ابن علي (ع) فرمودند: اگر حاجتي خواهيداز اهلش بخواهيد .عرض شد يابن رسول الله اهلش کيست؟ فرمودند: آتنها که خدا در کتابش بيان کرده وياد نموده وفرمودنند آنان خردمندانند.

1/1/2 روش تفکر:

تفکر به معناي فعاليت اصلي عقل داراي گسترده ترين ميدان درميان ساير قواي انسان است ودر منابع اسلامي تفکر بهترين عبادت است وبا اختلاف درجات ثواب يک تا هفتاد سال عبادت براي آن ذکر شده است .

امام حسن (ع) فرمودند:

شگفت از کسي که در[سلامت] خوراک خود مي انديشد،چگونه در [سلامت ] افکار وانيشه هاي خود نمي انديشد؟ پس شکم خود را از آنچه که آزارش دهد باز مي دارد ودر سينه[جان] خود افکاري مي سپارد که نابودش کنند.

آزادي تفکر:

لازم است انسان در انديشيدن نيز آزاد باشد تا بتواند حقايق را کشف کند .تعاليم اسلامي به تفکر آزاد توصيه مي کنند وعقل را به استقلال در انديشه فرا مي خواند

قرآن مي فرمايد :

فبشر الذين نستمعون القول فيتمعون آ حسنه

( سوره زمر آيه 18 )

2/2اصل يقين:

امام حسن (ع) در اين زمينه مي فرمايند:

يقين پناه سلامت است.

ضد جهل مرکب وحيرت وشک “يقين” است ونخستين مرتبه يقين اعتقاد ثابت وجازم ومطابق با واقع است که هيچ شباهه اي هرچند قوي زايل نشود ويقين نيرومندترين اسباب سعادت وشريفترين فضائل اخلاقي وافضل کمالات نفساني است .

مراتب يقين:

علم اليقين _ عين اليقين _ حق اليقين

علم اليقين:

مشاهده مطلوب با چشم مطلوب با چشم بصيرت وديده دروني است

حق اليقين: حصول وحدت معنوي وارتباط حقيقي ميان عاقل و معقول است.

1/2/2 مبارزه با جهل:

جهل عبارت است از تهي بودن نفس از علم ودر عين حال ادعاي داشتن علم .اين صفت از بدترين رذائل وبرطرف کردن آن در نهايت دشواري است وطبيبان نفس به عجز وناتواني خود از معالجه آن اعتراف کرده اند .

حضرت عيسي (ع) مي فرمايد :

من از معالجه کور مادر زاد و برص زده نتوان نيستم ولي از معالجه احمق ناتوانم .

اگر علت جهل وجود مانعي از قبيل تعصب وتقليد ومانند اينها است بايد انسان بکوشد تا اين موانع را برطرف کند واگر منشع جهل کج انديشي است سودمندترين علاج تشويق خود به فراگرفتن علوم رياضي است که موجب مستقيم شدن ذهن مي شود.

سخن گهر بار امام حسن (ع) در مورد جهل وناداني

امام (ع)فرمودند:

ناداني عبارت است از پيروي از پست فطرتان وهم نشيني با گمراهان

درجايي ديگر مي فرمايند :آنکسي که مالش را به بيهودگي تلف کند وآبروي خود را ببرد نادان است.

وباز در اين مورد مي فرمايند:

جهل عبارت است از بيش از دست يابي به فرصت شتاب ورزيدن واز پاسخ خوداري کردن ودر بسياري جاها خاموشي چه خوب است هرچند سخنور باشي.

3 – مبناي کرامات انساني:

يکي از مباني تربيت اخلاقي (( کرامات انساني )) است کرامت يعني والايي وبرتري وپژه انسان که از عنصر روحاني وفطرت خداجوي وفضيلت خواه بشر مايه مي گيرد.

کرامت داري دومرتبه است:

الف :ذاتي ب : اکتسابي

انسان داراي کرامات ذاتي وطبيعي است که نوع انسان را شامل مي شود وبدان جهت بر بسياري از موجودت جهان برتري دارد همان گونه که قرآن تصريح مي کند

((ولقد کرمنا بني آدم وجعلنا هم في البر والبحر ورزقنا هم من الطيبات فضلنا هم علي اکثر ممن خلقنا تفضيلا)) (سوره مبارکه اسراء آيه 7(

واز سوي ديگر داراي کرامات اکتسابي است که از طريق تقوا وپرهيزگاري براي او قابل دسترسي است .همانگونه که قرآن مي فرمايد(( ان اکرمکم عندالله اتقاکم)) (سوره مبارکه حجرات آيه( 13

بديهي است که اين نوع کرامت ذاتي واز استعدادهاي ويژه انسان ناشي مي شود که در پرتو تربيت ومجاهده به فعليت مي رسد به طوري که بدون کرامت اکتسابي انسان به مقام انسانيت ارتقاء نمي يابد وزمينه کرامت ذاتي را نيز از دست مي دهد ، گوهر اصلي خود را تفييع مي کند و با خسران جبران ناپذيري مواجه مي شود.

اصول کرامت انساني :

1/3 اصل شکيبايي يا کظم غليظ:

روش : فرو بردن خشم

نيروي خشم موجب صدور افعال درندگان از قبيل کينه ودشمني وآزار رساندن به مردم است .

از امام حسن (ع) سوال کردند شکيبايي چيست؟

امام فرموند:

فروبردن خشم وزمام نفس در دست داشتن.

2/3 اصل شجاعت ورزي:

روش ها:

تامل وتفکر

ازبين بردن ترس

همنبردي با نيرومندان

شجاعت: ضد اتهوروجبن ((شجاعت ))است .

شجاعت از برترين کمالات نفساني است وفاقد آن از مردانگي بي بهره است .

خداوند در وصف نيکان اصحاب پيامبر)ص) مي فرمايد:

اشداد علي اکفار با کفار سخت وشديدند (ايه مباره فتح سوره 29(

زيرا اين شدت وسخت گيري از لوازم وآثار شجاعت است.

1/2/3- تامل وتفکر:

انسان نبايد دست به کاري بزندوخودرا در مهلکه اي که عقل وشرع منع شده است

بيا ندازدبلکه بايد هر کاري که مي خواهد انجام دهد ابتدا در مورد آن تامل وتفکر کند واگر عقل وشرع آن را تجويز نمايند بدان دست يا زند يا از آن اجتناب نمايد.

2/2/3- از بين بردن ترس:

ازمام حسن مجتبي (ع) سئوال شد ترس چيست:

آن بزرگوار فرمودند :

ترس , دليري بر دوست وفرار از دشمن است.

آدمي به سبب ترس دچار صفات مذمومي مانند خواري نفس وذلت وناگواري زندگي مي شود وازهمه سعادت ها باز مي ماند وستمکاران دست تجاوز بر او مي گشايند واو نسبت به آنچه که موجب ننگ ورسوايي است بي مبالات مي شود.

3/2/3- همنبردي با نيرومندان:

امام حسن (ع) فرمودند:

دليري وشجاعت عبارت است از همنبردي با نيرومندان.

3/3-اصل عزت نفس وبزرگ منشي:

روشها:

قناعت

افتادگي براي خدا (خشوع براي خدا(

ياد آوري شرافت

در مقابل کوچکي وضعف نفس بزرگي وعزت وصلابت نفس استونشانه بزرگي وصلابت نفس اين است که آنچه بر او وارد مي شود تحمل کند .

امام باقر (ع) فرمودند:

المومن اصلب من الجمل مومن از کوه استوار تر است وخداوند به مومن سه خصلت کرامت فرموده :عزت در دنيا وآخرت – رستگاري در دنيا وآخرت – ومهابت در دل ستمکاران.

ضعف نفس وخود بيني صفتي است که موجب عجز وناتواني از تحمل حوادث مي شود وملازم است با ذلت وخواري وکناره جستن از کارهاي بزرگ وعالي.

خداوند متعال بنده مومن را در هرکاري اختيار دادولي به او اختيار نداد خويشتن را ذليل وبيقدر کند ومي فرمايد:عزت براي خدا وپيغمبر او ومومنان است.

1/3/3- قناعت:

امام حسن (ع) در اين زمينه فرمودند:

هرکس کوچکي [خود کم بيني] کند خوار شود وبهترين بي نيازي قناعت است.

2/3/3- خشوع براي خداوند:

از اما م حسن مجتبي (ع) بدترين نيازمندي چيست؟فرمودند:

بدترين نيازمندي افتادگي [براي غير خدا]است.

3/3/3- :   يادآوري شرافت :

يکي از طرق تحصيل عزت نفس يادآوري شرافت ومواظبت بر آثارولوازم آن واجتناب از امور منافي واين صفت ازنتايج بزرگي وشجاعت نفس است وازبزرگترين فضائل نفس

منبع :

bahonar-tt.ir/avantgo-print-1.html

دیدگاه ها 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *