- admin
- 27 آذر 1400
- 10:18 ب.ظ
شعر در مورد معلم
شعر در مورد معلم
معلم با تلاش خود به ما می آموزد و برای همه ما احترام زیادی دارد.با مجموعه شعر در مورد معلم ادبیات و ریاضی ، اشعاری زیبا در مورد معلم بازنشسته ، زیباترین شعر در مورد معلم دوم و ششم در سایت جالب فا همراه باشید .
اشعار معلم
سلام بر نام نیکت ای معلم
درود بر عشق پاکت ای معلم
دوش کودکی ام نام تو و یاد تو بود
در دل من خنده استاد بود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آموزگارم ، تو باغبانی
می پرورانی بذروجودم ، با مهربانی
با درسهایت دیو جهالت از من گریزد
اندرزهایت ، بهر وجودم ، شد پاسبانی
من غرقه بودم در بحر غفلت
دستم گرفتی ای ناجی من،
من همچو قایق ، تو بادبانی
بر خوان ِ دانش من میهمانم
تو ای معلم ، خود میزبانی
کار تو باشد، ارشاد انسان
همکار ِ خوب ِ پیغمبرانی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شغل تو شغل تمام انیباست
جای تو در آسمان و در سماست
زاده ء لاهوتی و از نسل خاک
از سخن گفتن نداری هیچ باک
در کتاب دل نویسم با مداد
ای معلم روز تو تبریک باد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
حروف درس الفبا ی ما معلم بود
تمام صحبت ما یک صدا معلم بود
به روی تخته ی چوبی همیشه بی پایان
شروع نام خدابود، تا معلم بود
نگاه روشن دنیای کودکی هایم
به خشم و بوسه ی مادر ؤ یامعلم بود
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد زندگی ، زیباست و سخت و ساده و شاد و روستایی سالم
ای معلم صفای جان تو باد
سر ما خاک آستان تو باد
مست صهبای عشق لمیزلی
دل تو جان تو روان تو باد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ای خدای عشق ، ای ام الکتاب
ای معلم ، ای سراسر آفتاب
تو به ما آموختن آموختی
همچو شمع در بین ما میسوختی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آن معلّم آن مرّبی آن که او
از فنونش عالمی پرداختــــــــه
او عزیز است و مقامش پاس دار
چونکه یزدان نام او بنگاشته
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
در بــزم عشق شمــع فـــروزان معلم است
مـــردم چو پیکرند اگر ، جان معلم است
آن بــاغبــــان گلشن اندیشه هـــای ژرف
پـــــروردگار روح حکیمـــان معلم است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
هر چه می دانست آموخت مرا
غیر یک اصــل که نا گفته نهاد
قدر استــــاد نکو دانستن
حیف استاد به من یاد نداد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گفت استاد مبر درس از یــاد
یاد باد آن چه مرا گفت استاد
یاد باد آن که مرا یاد آموخت
آدمی نان خورد از دولت یـــاد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
معلم ای فروغ جاودانی، معلم مهر پاک آسمانی
معلم ای چراغ راه دانش، معلم آیه های مهربانی
مرا ازجهل ونادانی رها کن، مرا باعلم و ایمان آشنا کن
بیا ای گل تو از گهواره تا گور، مرا باعلم و دانش آشنا کن
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
معلم کیمیای جسم و جان است
مــعلم رهنمای گمرهان است
شـده حک بر فراز قله ی عشق
معلم وارث پیغــــمبران است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آئینه اندیشه نمایی تو معلم
بخشنده ترین بعد خدایی تو معلم
در رهگذر شب زدگان مشعل نوری
بر گمشدگان راهنمایی تو معلم
شعر در مورد معلم
اسم من گم شده است
لا به لای ورق کهنه ی آن لایحه ها
زیر آن بند غریب
پشت انبوهی از آن شرط و شروط…
لای آن تبصره ها
اسم من گم شده است
در تریبون معلق شده سخت سکوت
حق من گم شده است.
زنگ انشاء
کسی انگار نمی خواست معلم بشود
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد عشق ، اول به خدا و یک طرفه و زمستان و واقعی و به فرزند
پس
تا هستم و هست دارمش دوست
نازنینا بدان که شاگردت
تامعلم نشد تو را نشناخت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ای معلم صفای جان تو باد
سر ما خاک آستان تو باد
مست صهبای عشق لمیزلی
دل تو جان تو روان تو باد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
صدایت نغمه ای از باغ فردوس ، معلم ای طنین هستی من
تویی سرچشمه ی آرامش و علم ، معلم ای فروغ دیده ی من
وجودت شمع سوزان زمانه ، معلم اسوه ی آزادی من
ببوسم دست های مهربانت ، معلم خاک پایت سرمه ی من
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
معلم ساربان علم و عشق است
معلم میزبان مهر و عشق است
معلم سایه بان معرفت ها
خریدار دل بیدار عشق است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
در جوهره ی خود کم کم سوخت معلم
تا درس محبت به من آموخت معلم
در مکتب او تاک به افلاک رساندیم
نزدیکتر از هر کس و هر دوست معلم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دانی که عاشق بی ادعا معلم است ؟
شمع همیشه ی دوران معلم است ؟
پروانه سوخت تا که دهد درس عاشقی
آن کس که سوخت بهر من و تو معلم است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
معلم توئی نور امید من
تو چون مادری، هم دل و جان من
تو قلبت چو شیشه زلال و روان
تو چون آینه همچو این آسمان
تو همچون ستاره درخشان به نور
به مثل بلوری و دریای نور
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
حروف درس الفبا ی ما معلم بود
تمام صحبت ما یک صدا معلم بود
به روی تخته ی چوبی همیشه بی پایان
شروع نام خدابود، تا معلم بود
شعر در مورد معلم بازنشسته
خوشا! القاب و نام تو معلم
خوشا! عزو مقام و تو معلم
سخنهایت بود آب حیاتم
خوشا! درس و کلام تو معلم
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد باران ، عاشقانه و پاییزی و دلتنگی و تنهایی از شاعران بزرگ
تو ای باروح وجان من صمیمی
تو ای آموزگارم ، بهترینی
کند در چهره ات گل آشیانه
کلید مشکلات سرزمینی
شکوه دستهایت آسمانی
کلید مخزن گنج الهی
پیمبرگفته من آموزگارم
علی شدبنده ی روح معانی
دوباره دوره کردی کودکی را
دوباره بخش کردی عاشقی را
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ای معلم ای سر و پا جان من
ای طلوع مهتاب تابان من
ای که بی تو کوه علم ریزد زمین
ای هستی ،ای خورشید تابان سفید
اگر بی تو باشد هم جهان
نخواهم زنده ماند ای روح من
ای که در مقابلت
زبانم قاصر است
ای زمین ،ای کهکشان ،ای کوه علم
جان من ،ای هستیم ،ای خون من
ای معلم ،ای سر و پا ،جان من
ای که بی تو بشکند سنگ صبور
ای هستی ،ای خورشید تابان سپید
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
یاد وقت مدرسه
لحظه های پرنشاط کودکی
می نوشت خانم معلم تند تند
از حساب و از علوم و هندسه
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
هر دم که می گویی سخن
جان می دهی ما را به تن
در جان دمیدن در بدن
اعجاز عیسا می کنی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
با دانش خود هر زمان
بخشی حیات جاودان
خضری و آب زندگی
در ساغر ما می کنی
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد برادر ، فوت شده و مسافر و خوب و نامرد و از دست رفته
دستت چو از گچ شد سپید
آید ید بیضا پدید
یعنی به هنگام عمل
اعجاز موسا می کنی
شعر در مورد معلم ادبیات
همه برپا ،
چه برپایی شد آن برپا،
معلم نشئتی دارد ،
معلم علم را در قلب می کارد،
معلم گفته ها دارد،
یکی از بچه های آن کلاس درس گفتا بچه ها برجا .
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
سلام ای معلم بزرگوار
که رهنمای زندگانی منی
رفیق دوره ی عزیز کودکی
چراغ دوره ی جوانی منی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تو با کلام گرم و مهربان خود
به من شجاعت و امید می دهی
مرا هراس از غم سیاه نیست
تو مژده های شادی سپید می دهی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
اشعاری در وصف معلمان
سلام ای که در اتاق تنگ درس
دل مرا چو آسمان گشوده ای
به پرتو سواد دیده ی مرا
به راز های این جهان گشوده ای
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ای نشانه ی پاکی
ای امید بیداری
ای معلم خوبم
ای محبت جاری
من اسیر شب بودم
توچراغ راه من
مثل ماه تابیدی
در شب سیاه من
از تو دیدگان من
چون ستاره روشن شد
نکته های شیرینت
شمع روشن من شد
راه زندگانی را
تو به من نشان دادی
شور و عشق و ایمان را
در دلم تو بنهادی
خانه ی دل من شد
جایگاه مهر تو
من همیشه می مانم
در پناه مهر تو
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد دلتنگی ، یار و کربلا و برای پدر و مادر و دوست و رفیق
به علم افزون و والائی معلم
اگر چه بی تمنایی معلم
فضیلت آنچنان اندر وجودت
که گویا چون معمایی معلم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
کنون سرباز قرآنی معلم
محصل جسم و تو جانی معلم
محصل چون قمر محتاج نور است
توئی خورشید نورانی معلم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آموزگارم، تو باغبانی
می پرورانی بذر وجود، با مهربانی
با درس هایت دیو جهالت از من گریزد
اندرزهایت، بهر وجودم، شد پاسبانی
من غرقه بودم در بحر غفلت
دستم گرفتی ای ناجی من،
من همچو قایق، تو بادبانی
بر خوان دانش من میهمانم
تو ای معلم، خود میزبانی
کار تو باشد، ارشاد انسان
همکار خوب پیغمبرانی