- admin
- 28 آذر 1400
- 10:35 ب.ظ
شعر در مورد فدک
شعر در مورد فدک
شعر در مورد فدک ، خداحافظ ای ماجرای فدک و غصب باغ فدک همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
دلشوره داری، زخم های پر نمک داری
زخم نهان و بی شماری از فلک داری
مشکات نوری، جنس خاک این زمین ها، نه!
فرقی مگر با حوریه یا با ملک داری؟
وقتی بهشتی زیر پایت هست ای مادر
آیا نیازی بر خراجات فدک داری؟!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد فدک
در بین آن آتش چگونه تاب آوردی؟
با این که پر هایی شبیه شاپرک داری
آیینه ای هستی نصیب کینه ای دیرین
طائف نرفته بر تنت صد ها ترک داری
با اینکه می دانی صباحی پیش ما هستی
ذکر لب «یا لیتنی کنتُ معک» داری
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد ثروت ، اندوزی و عشق و ثروتمند و فقیر + ثروت واقعی
شعر درباره فدک
مادر شما نام رشیده داشتی امّا
آخر چه آمد بر سرت که کم کمک داری…:
از درد می پیچی به خود از بس که بر رویت
مُهر مودّت، نه! رد مشت و کتک داری
یک همسر مأمور صبر و خار در چشم و …
یک یثرب پر حیله و دوز و کلک داری
باید مراعات شما و حالتان را کرد
دلشوره داری، زخم های پر نمک داری
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره ی فدک
چه زود گشت فراموش حکم داورشان
چه زود عهد شکستند با پیمبرشان
چه زود اجر رسالت به مصطفی دادند
چه زود رفت کلام خدا ز خاطرشان
جواب حق نمک، داده شد به غصب فدک
جزای ختم رسل شد شرار آذرشان
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر فدک
دو گوشواره عرش خدای می لرزید
چو گوشواره به گلزار وحی پیکرشان
گهی به همره بابا فتاده اشک فشان
گهی به گریه دویدند دور مادرشان
همینکه مادرشان بر روی زمین افتاد
دو دست کوچک خود را زدند بر سرشان
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد ثانیه ها ، و گذر ثانیه ها و دقیقه های زندگی و انتظار
شعر درباره فدک
ز ضربه ای که به مادر رسید فهمیدند
که شد شهید همان پشت در برادرشان
هزار سال فزون بعد دفن این دو شهید
ندیده کس اثر از تربت مطهرشان
علی به فاطمه می سوخت فاطمه به علی
شراره دلشان بود اشک دخترشان
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر خطبه فدکیه
مغیره فاطمه را می زد و علی می دید
هزار حیف که یک تن نبود یاورشان
خدا گواست که زهرا شهیده رفت به خاک
اگر چه نیست گروهی هنوز باورشان
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر برای فدک
این فدک در آب و خاک و بذر ماست
این توسل در تمام نذر ماست
زین ولایت هر که باغی میخرد
در دل اوّل نام زهرا میبرد
گلی تنها محمد در مثالش
فدک یک گوشه از حق جمالش
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر قباله فدک
طنین آب شبنم ارث زهراست
فدک سهل است عالم ارث زهراست
وای که بر موج خدا سد شکست
کشتی پهلوی محمد شکست
زآنکه در این بوته شک فاطمه ست
عالم غصب و فدک فاطمه ست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد فدک
آه بیا کوچه شک را ببین
سنگ پرانان فدک را ببین
وای چه کس آتش عصیان فروخت؟
باغ فدک را که به ایمان فروخت؟
آن فرقهای که تیشه به نخل فدک زدند
بر زخم قلب ختم رسولان نمک زدند
مهدی بیا ز قاتل زهرا سؤال کن
مادر چه کرده بود که او را کتک زدند
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد ثمین + شعر و آهنگ در مورد اسم ثمین
شعر باغ فدک
نحل سوزان فدک را آب ده
باز شمشیر علی را تاب ده
چشم بر بازوی تو دارد فلک
وارث گلبرگ خونین فدک
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر خطبه فدک
آرزوی من سلام فاطمه است
اذن حق در انتقام فاطمه است
هیزم خصم علی در پیش ماست
انتقام من از او در ابتدا است
من حنین ناله زهرائیم
صاحب آن ناله صحرائیم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره ی فدک
شهر من گشته غم آباد فدک
پیش من باقی است اسناد فدک
پاسدار عفت و پاکی منم
داغدار چادر خاکی منم
قلب من چون آن سند شد ریز ریز
چونکه با خاک آشنا شد آن عزیز
در کف من گوشواره مانده است
مادرم آنجا پسر را خوانده است
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد خودم ، را دوست دارم و خودمراقبتی و تولد و مرگ خودم
شعر مفهومی در مورد فدک
فدک! ای خاطرات خوش برایِ
ریزه خوارانِ بهشت فاطمه
ای رزق هر رنجور و درمانده
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعرهای کودکانه در مورد فدک
فدک! ای هدیهی سبز الهی
ای بهار روزگار مادرم زهرا
فدک! ای مُلکِ طلقِ حضرت طاها
جزای آن همه ایثارِ اُم الفاطمه
شعر خداحافظ ای ماجرای فدک
خــــــداحافظ
ای کوفه ای شهر غم
که در کام من ریختی زهر غم
بیا ای فروغ شهادت بیا
نجات علی ای شهادت بیا
که شام علی گشته دیگر سحر
به شامم کسی آفتابی نداد
سلام علی را جوابی نداد
خدایا زکارم گره وا شده
خدایا دلم تنگ زهرا شده
که امشب روم نزد پیغمبر
خــــــداحافظ
ای کوچه های خموش
نیاید دگر نان و خرما به دوش
خــــــداحافظ
ای سجده گاه علی
که مانده نگاهت به راه علی
خداحافــــــظ
ای ماجـــرای فدک
خداحافـــظ
ای نـــان خشک و نمک
خــــــداحافظ
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد خیانت ، به عشق و وطن و دوست و نامردی یار
ای خشـــــــم لب دوخت
خــــــداحافظ
ای خانه سوخته
خــــــداحافظ
ای کوچــــــه ی پر زدود
خــــــداحافظ
ای باغ یــــــــاس کبود
خــــــداحافظ
ای انتـــــظـــــار عجـــــــل
خــــــداحافظ
ای زانــــــــــــوی در بغل
دگر اشـــــک و آهـــــــــم ندارد سحر
خداحافظ ای پــــــــور من ای حـــــــسن
که سهم تو شدخـــــــــــــون دلهای من
خداحافظـی کرده ام با هــــمه
که چشـــــــم انتظارم بود فاطـــــمه
غم و دردم آخر به پایـــــــان رسید
به زهرا بگــــــــو این مهمان رسید
بیا حـــق ز حق ناسپاســـان بگیر
علـــــــی از علـــــی ناشناسان بگیر
خــــــداحافظ
ای سنـــــگ زن های بام
خــــــداحافظ
ای سرشــــــکن های شـــــام
خــــــداحافظ
ای نخــــــــل ها چاها
دگر نشـــــنوید از علـــــــــی آه ها
که شام علــــــــی گشته دیگر سحــــــر
که امشــــــــب رود نزد پیغمـــــــبر
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خوردیم زمین و آسمان گم کردیم
در عالم خاک، بوی جان گم کردیم
قبر تو نه، میخورم به قرآن سوگند
ما « قدر» تو را در این جهان گم کردیم!