- admin
- 30 آذر 1400
- 12:08 ق.ظ
شعر در مورد بندرعباس
شعر در مورد بندرعباس
شعر در مورد بندرعباس ، شعر کوتاه و محلی و قدیمی بندرعباس و بندری همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
شعر در مورد بندرعباس
زنی خواهم زناف شهر تهرون// بُوَد او ساکن دروازه شمرون
نخواهد ذرّه ای مهریه از من// جهازاو ولی فت و فراوون
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر کوتاه در مورد بندرعباس
روزی که با تو آشنا بودُم
مِه عاشق تو بی فا بودُم
بی مه ول اِتکـِه و رفتی دُمبال چوک تاجرون
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد تابستان ، برای کودکان و زمستان از حافظ و شاملو و فروغ فرخزاد
شعر درباره بندرعباس
اون روز که شعر عاشقی تَخوند
هر روز پسینون تو سایه گـزُن
یادت بیار ای بی وفا سر راه تو مَهُند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری در مورد بندرعباس
زنی خواهم زاهل بندرعباس// که باشد بی خیال وضد وسواس
کمی شنگول و شاد اما نه اینکه// بُوَد او مطرب و یا فرد رقـاّص
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد شهر بندرعباس
اون روز که مثل دو تا کفتر
مانِها دست نَ دست مارفتـَه از در
تـَگو بی تو مَوا ای بی وفا تا روز محشر
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد تشکر از استاد ؛ شعر در وصف و درباره استاد و معلم
شعر کوتاه در مورد هرمزگان
زنی خواهم جهازش جور باشد// اگرچه هردوچشمش کور باشد
اگر گاهی زند نیشم ولیکن// لبش چون کندوی زنبور باشد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر کوتاه درباره بندرعباس
خاتونم، اهل بندرعباس هستم
نسبت به آب و خاک خود من وسواس هستم
نسبت به عنوان خلیج تا ابد فارس
من هم شبیه دیگران حساس هستم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر کوتاه در مورد استان هرمزگان
در یاد تو آتش مرا افتاده در دل
شاید شبیه لنج افتاده در گل
در یاد دستان توام دریا به دریا
دنبال چشمان توام ساحل به ساحل
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد گرگ ، درون و گرگ صفتان و گرگ و میش و انسان
شعری درباره بندرعباس
خم کن علی قلاب ماهیگیری ات را
این بیمه تلخ زمان پیری ات را
عمری است دریا می روی هرصبح اما
یکبار در عمرم ندیدم سیریت را
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره ی بندرعباس
سکان بچرخان لنج را جاشوی خاتون
امروز یا فردا سفر کن سوی خاتون
بنگر که در شعرم چه تصویر شگرفی است
تصویری از چشم تو با ابروی خاتون
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره شهر بندرعباس
من دختر بندر، علی جاشوی دریاست
من واضحم اما علی مثل معماست
فکر عروسی کردن با او برایم
بالاتر از یه خواب شیرین است، رویاست
جستحو کنید در سایت : متن زیبا و جمله و شعر در مورد تولد دوست قدیمی و بهترین دوست
شعر در مورد بندرعباس
ناگه خبرآمد علی طوفان گرفته
در غرب چشم کودکان باران گرفته
در تنگه هرمز اگر طوفان به پاخواست
در تنگه مرصاد هم جریان گرفته
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر بندری درباره بندرعباس
سرمست ها بوی سبو را می شناسند
باآبرویان آبرو را می شناسند
هرچند در شهر شما شکل غریبه است
اینجا همه در بندر او را می شناسند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر های کوتاه بندری
جریان گرفت از غرب باد ناموافق
قناسه را پرکن علی در این دقایق
باید که یکسر کرد کار کافران را
پس بدتر از کفراست کردار منافق
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد ثنا ، شعر و متن و عکس نوشته عاشقانه در مورد اسم ثنا
چند بیت شعر بندری
با لنج خود از تنگه هرمز گذر کن
از بندرعباس تا عمان سفر کن
دشداشه پوشان را ببین تردید دارند
با نان و خرما و هوور و عشق سرکن
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد بستک
از بندر عباس می روی؛ چرا مرا نمی بری؟
ببین چگونه عاشقم؟ دختر خوب بندری!
اینجا قدم به ماسه ها ؛مرور با تو بودن است
من ؛خسته رو به موجها؛ وباز لمس روسری
این روسری که عطر تو ؛هنوز می زند به خود
این روسری که می شود؛ پرچم عشق آخری
هر لحظه بی حضور تو هوا دم است و می چکد
شرجی تر از هوا شده ؛دو چشم مرد پادری
در شهر من بدون تو غمی همیشه می وزد
از هر چه دیده ام ولی؛ یگانه ام! تو بهتری
از پشت سر نگاه کن؛ به من به شهر بندرم
که بی تو در درونشان غمی نهاده لنگری
بانو! قسم به چشم تو؛ که شعله می کشد دلم
بیا که من بپا کنم ؛قیامتی و محشری
” alt=”شعر در مورد بندرعباس ، شعر کوتاه و محلی و قدیمی بندرعباس و بندری” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2019/12/23.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2019/12/23.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2019/12/23-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2019/12/23-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />
پشت باغ مولُوی
پهلو لوله هُوی
نشون خونت شُدادِن
مه هُندم تو نَخُوی
.
یارم هُندِن از سفر
مه که اُمنینِن خبر
هوای بندر که گرمِن
مه رفتم بالای کـَپـَر
.
دلبر مِه مکن ناز
با گرم بندر بساز
اگه ناتونی بسازی
تَفِـرِستُـم وا شیراز
.
مه نارَم وا خیابُون
اَرَم توی بیابُون
اَنینُم وا سَرِ چشمه
غم اُمهَستن فراوُن
.
مَرگ اَتات
اما نِتان از خونه دَر
پا بَشِن شاید ببینن
عُمر ِما خیلی کَمِن