- admin
- 7 دی 1400
- 12:36 ق.ظ
شعر در مورد مو
شعر در مورد مو
شعر در مورد مو ، متن کوتاه و شعر در مورد موهای خرمایی و موی بافته شده و گیسو همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
شعر در مورد مو
عشق
مثل رد دست تو روی هواست
نمی توانم به کسی ثابتش کنم
یا نشانش دهم
حالم که خوب است
یعنی دستانت
از شب گیسوانم عبور کرده است
گیسوانم نفس می کشند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد موی فر
به چه مانند کنم
موی پریشان تو را
به دل تیره شب
به یکی هاله دود
یا به یک ابر سیاه
که پریشان شده و ریخته بر چهره ماه
به نوازشگر جان
یا بدان شعله شمعی
که بلرزد ز نسیم
به چه مانند کنم تو بگو
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد خوشبختی ، متن زیبا و جملات کوتاه درباره خوشحالی و خانواده خوشبخت
شعر در مورد مولود شریف
هر سر موی تو را پیوندی از گیسوی تست
حلقهها در حلق من از حلقههای موی تست
پای مقصودم به هر راهی که پوید راه عشق
روی امیدم به هر سویی که باشد سوی تست
خانهپرداز سلامت عشق جانفرسای ماست
فتنهانگیز قیامت قامت دلجوی تست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد موهای خرمایی
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم…
زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم
طره را تاب مده تا ندهی بر بادم…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد موی سفید
اینک کدام باد
بوی تنش را
می آرد از میانه ی انبوه گیسوان پریشانت
که شهر به گونه ی ما
در خون سرخ نشسته است …؟
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد فکر ، شعر کودکانه در مورد تفکر نقاد و ذهن و تعقل و آموختن + فکر یار
شعر در مورد موی بلند
یادم آمد هنـوز
شعــری برای موهای َت
تمــام نـکرده ام
هربار
در پریشــانی اش
خود گـم شــدم ….
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد موی فرفری
چشم خود گفتم به بندم تا ببینم روی دوست
محتسب داند که من آشفتهام چون موی دوست
در جوانی رنج تن من بردهام اکنون دلا
باش تا من هم ببوسم آن لب خوشبوی دوست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد موی فر
هان ای موی سپید
بازگو چه خبر آوردی
خوش خبر نیستی ، می دانم
بهر این خفته راه بانگ جرس آوردی
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد غنچه ، شعر کوتاه در وصف گل سرخ و نرگس و یاس از مولانا و حافظ
شعر در مورد مو فرفری
عشوه های ناز تو غم
می برد از دل من
آسمانی را به دیدن می برد
باز از کنار چشم من
سایهء موی زیبای تورا در باددیدم
در تماشای رخت
پرده به گل های جهانی می کشیدم
و تو را در نظر خویش چنان می دیدم
که از این برتر نیست
شاید این چشم سیاهم
به تماشای چنین ماه سپیدی
لایق نیست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد موهای فر
من دوستدار روی خوش و موی دلکشم
مدهوش چشم مست و می صاف بیغشم
گفتی ز سر عهد ازل یک سخن بگو
آن گه بگویمت که دو پیمانه درکشم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد موهای فرفری
ای ناله، چه شد در دل او تأثیرت؟
کامشب نبود یک سر مو تأثیرت!
با غیر گذشت و سوخت جانم از رشک
ای آه دل شکسته، کو تأثیرت؟
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد قوی بودن ، متن قوی باش و آرامش زندگی + قوی بودن در برابر مشکلات
شعر در مورد مو فرفری ها
عودم چو نبود چوب بید آوردم
روی سیه و موی سپید آوردم
چون خود گفتی که ناامیدی کفرست
فرمان تو بردم و امید آوردم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد مو فرفریا
یادت باشد
حریم موهایت لااقل
به دست باد نرسد
یک تنه باید بجنگم
با تمام جهان
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری در مورد موی فر
زهی زیبا جمالی این چه روی است
زهی مشکین کمندی این چه موی است
ز عشق روی و موی تو به یکبار
همه کون مکان پر گفت و گوی است
از آن بر خاک کویت سر نهادم
که زلفت را سری بر خاک کوی است
چو زلفت گر نشینم بر سر خاک
نمیرم نیز و اینم آرزوی است
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد عطر ، متن و جملات کوتاه در مورد عطر تنت و بوی یار و عطر زدن
شعر در مورد مو فر
من این عهدی که با موی تو بستم
به مویت گر سر مویی شکستم
پس از عمری به زلفت عهد بستم
عجب سر رشتهای آمد به دستم
” alt=”شعر در مورد مو ، متن کوتاه و شعر در مورد موهای خرمایی و موی بافته شده و گیسو” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/3-10.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/3-10.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/3-10-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/3-10-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />
باد
همیشه یکسان خواهد وزید
اما نه برای تو …
آنجا که تو باشی
باد همیشه بی قرار و نابسامان
به فریاد بدل می شود
به سوز دل
و هیاهو
و گم می شود در خرمن بی کرانه گیسوانت
.
هیچ چیزی از تو نمیخواستم
عشق من!
فقط میخواستم
در امتداد نسیم
گذشته را به انبوه گیسوانت ببافم
تار به تار
گره بزنم به اسطورههای نارنجی
که هنگام راه رفتن
ستارههای واژگانم
برایت راه شیری بسازند
.
من خسته ام
می خواهم به عطرِ تشنه
گیسو و گریه نزدیک تر شوم
کاری اگر نداری … برو!
ورنه نزدیکتر بیا
می خواهم ببوسمت
.
گره در گره، دریای زلف یار
به طوفان خورده ست
زورق دلم
.
بیش از این نمیتوانم
در حلقههای زلفِ تو گم شوم
سالهاست که روزنامهها
مرا مفقود خواندهاند
و تا اطلاعِ ثانوی
مفقود خواهم ماند