- admin
- 7 دی 1400
- 12:38 ق.ظ
شعر در مورد عزیز از دست رفته
شعر در مورد عزیز از دست رفته
شعر در مورد عزیز از دست رفته ، شعر و متنهای زیبا برای عزیزان ازدست رفته همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
شعر در مورد عزیز از دست رفته
روزی درست مثل همین روزهای غم
گفتی بیا که دستهای تو تنها نمیشود
حالا بیا و ببین که چه تنها و خستهام
بعد از تو هیچ وقت دلم وا نمیشود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد عزیز از دست رفته
میتوان گفت چه تلخ!
یا چه سنگین و سیاه!
یا که افسوس و فغان و صد آه!
میتوان در پی اندوه و غم رفتن آن یار رحیم!
صبح هر روز، به اندازه صد سال گریست!
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد جشن تکلیف ، جملات قصار و لطیفه و تبریک گفتن جشن تکلیف
شعر در مورد عزیزان از دست رفته
غمگینانه ترین ترانه باران را
زمانی خواهید شنید
که در دل غم
از دست دادن عزیزان را داشته باشید
و این بار را به دوش بکشید،
شبها به خوابتان میآیند
و وقتی بیدار میشوید
توانایی لمس صورتشان را ندارید!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری در مورد عزیز از دست رفته
آن نازنین کجاست
که یادم نمیکند
صد غم به سینه دارم
و شادم نمیکند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری درباره عزیز از دست رفته
تو بودی نوگل گلخانه ما
سفر کردی تو از کاشانه ما
همانند پرستوهای عاشق
خودت رفتی، غمت در خانه ما
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد ضعیف کشی ، شعر حافظ و فردوسی درباره ظالم و مظلوم و عدالت
شعر زیبا در مورد عزیز از دست رفته
چندی است آسمان دلم وا نمیشود
یک غم نشسته روی دلم پا نمیشود
احساس میکنم که دگر خاطرات تو
کنج خیال خستهی من جا نمیشود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر نو در مورد عزیز از دست رفته
گفتم که چرا رفتی و تدبیر تو این بود
گفتا چه توان کرد که تقدیر همین بود
گفتم که نه وقت سفرت بود چنین زود
گفتا که نگو مصلحت دوست در این بود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره عزیز از دست رفته
رفتی و از رفتنت
قلبم شکست
دیده و دل از غمت
در خون نشست
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد تکرار ، شعر با کلمات تکراری + تکرار زندگی و تکرار اشتباه از مولانا
شعر درباره عزیز از دست رفته
تا کی ز مصیبت غمت یاد کنم
آهسته ز دوری تو فریاد کنم
وقت است که دست از این دهان بردارم
از دست غمت هزار بیداد کنم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره عزیزان از دست رفته
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال، از دل خاک
چون سبزه، امید بردمیدن بودی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر کوتاه درباره عزیز از دست رفته
وجودت را
بر ماندگارترین ستون خوبیها مینگارم
تا بدانی یادت برایم همیشه عزیز بوده
و تا همیشه عزیز خواهد ماند
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد ولادت حضرت زهرا ، دوبیتی و شعر زیبا و کودکانه درباره اسم فاطمه
متن شعر در مورد عزیز از دست رفته
جهانا بیوفاییها نمودی
دمی با دلشکستهها نبودی
عزیزی از عزیزان را ربودی
غم عالم به قلب ما فزودی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد دلتنگی عزیز از دست رفته
درشب فاصله ها ،
خاطره ها مهمان من است
یاد تو
روشنی کلبه ویران من است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر کوتاه در مورد عزیز از دست رفته
باز هم از یاد تو ،
شعله به پا خواسته
آتش سرخش ز نور ،
قلب من آراسته
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد نامردی ، شعر خیانت و نارفیقی و نامردی روزگار و عشق از حافظ
شعری در مورد عزیزان از دست رفته
نابهنگام اجل، فرصت بودن بگرفت
بلبلی را ز چمن، حین سرودن بگرفت
مهر تو، حک شده در قلب همه یارانت
کی توان خاطر تو، تا دم ماندن بگرفت
” alt=”شعر در مورد عزیز از دست رفته ، شعر و متنهای زیبا برای عزیزان ازدست رفته” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/17-3.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/17-3.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/17-3-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/17-3-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />
شاعران در وصف جوان بس سخنها گفتهاند
من زبانم ولیکن از توصیف این رنج گران
مهربانیهای تو آتش به جان ما فکند
وه چه جان سوز است داغ فرزند جوان
.
ببوسم دستت ای بابا که پروردی مرا آزاد
بیا مادر تماشا کن که فرزندت شده داماد
به حجله میروم شادان و زخمی در بدن دارم
به جای رخت دامادی کفن خونین به تن دارم
.
یادش به خیر آن که در آغوش گرم من
عطری ز بوی پیکر نازش فشاند و رفت
در دامن خیال من از بزم وصل خویش
صدها نهال از گل و ریحان فشاند و رفت
.
قصه مرگ تو را ناگه شنیدن زود بود
درعزایت جامه اندر تن دریدن زود بود
آخر ای دختر من ای مظهر لطف و وفا
در دیار جاودان منزل گزیدن زود بود
.
دلا دیدی که آن فرزانه فرزند
چه دید اندر خم این طاق رنگین
به جای لوح سیمین در کنارش
فلک بر سر نهادش لوح سنگین