- admin
- 22 آذر 1400
- 9:46 ب.ظ
معنای شعر علم زندگانی فارسی هفتم + آرایه های ادبی و معنی کلمات
معنای شعر علم زندگانی فارسی هفتم + آرایه های ادبی و معنی کلمات
معنی و آرایه های ادبی شعر علم زندگانی فارسی هفتم در این صفحه تقدیم شما میشود. معنی کلمات و قالب شعر درس علم زندگانی چیست ؟ برای خواندن معنای شعر علم زندگانی فارسی هفتم پروین اعتصامی با جالب فا همراه باشید.
معنی شعر علم زندگانی فارسی هفتم
کبوتر بچه ای با شوق پرواز |
به جرئت کرد روزی بال و پر باز |
روزی جوجه کبوتری با شجاعت بسیار، بال و پر خود را برای پرواز گشود.
پرید از شاخکی بر شاخساری |
گذشت از بامَکی بر جو کناری |
از شاخهی کوچکی به شاخهای دیگر پرید و از پشت بامی رد شد و کنار جوی آب نشست.
نمودش بس که دور آن راهِ نــزدیک |
شدش گیتی به پیشِ چشم، تـاریک |
همین راهِ کوتاه برایش خیلی طولانی به نظر آمد و دنیا پیش چشمانش تیره و تار شد.
✅ آرایه تضاد:
دور و نزدیک
زِ وَحشت، سُست شد بر جای، ناگاه |
ز رنــج خستگی درماند در راه |
از وحشت و ترس بر جای خود بیحال شد و ایستاد و از شدت خستگی درمانده شد و از ادامه ی مسیر باز ماند.
فتاد از پای، کرد از عجز فریاد |
ز شاخی مادرش آواز در داد: |
خسته شد و از خستگی وناتوانی فریاد زد. مادرش که بر روی شاخهی درختی نشسته بود گفت:
✅ آرایه کنایه:
فتاد از پای کنایه از ناتوانی
«تو را پرواز، بــس زود است و دشــوار |
ز نو کاران که خواهد کار بسیار؟ |
پرواز کردن برای تو زود و دشوار است، چه کسی از افراد ناشی و بیتجربه، انتظارِ کار بزرگ دارد؟
هنوزت نیست پای برزن و بـام |
هنوزت نوبت خواب است و آرام |
تو توانایی رفتن به کوچه و پریدن بر روی پشت بام را نداری، اکنون زمان استراحت کردن تو است.
تو را توشِ هنر میباید اندوخت |
حدیثِ زندگی میباید آموخت |
فعلاً تو باید علم و دانایی و هنر یاد بگیری و راه و رسمِ زندگی کردن را بیاموزی.
✅ آرایه تشبیه:
توش هنر (هنر مثل توش است)
بباید هر دو پا محکم نـهادن |
از آن پس، فکرِ بر پای ایستادن |
اول باید بتوانی پاهایت را محکم بر روی زمین بگذاری، سپس به فکر ایستادن (و مستقل شدن) باشی.
من اینجا چون نگهبانم تو چون گنج |
تو را آسودگی بــاید مرا رنج |
من نگهبان تو هستم و تو مانند گنج با ارزش هستی و به مراقبت احتیاج داری. تو باید آسوده و راحت باشی و من باید برای مواظبت از تو سختی بکشم.
✅ آرایه های تشبیه:
- چو نگهبان
- چون گنج
مرا در دام ها بسیار بــستند |
ز بالم کودکان پرها شکستند |
من در دامها و بلاهای بسیاری گرفتار شدم و بارها بچهها، بال و پرم را شکستند.
گَه از دیوار سنگ آمد، گَه از در |
گَهَم سر پنجه خونین شـد، گهی سر |
گاهی از بالای دیوار به من سنگ زدند و گاهی پنجههایم خونین شد و گاهی سرم خونین شد.
نگشـت آسایشم یک لحظه دمساز |
گَهـی از گربه ترســیدم گه از باز |
لحظهای در زندگی، روی آرامش و راحتی را ندیدم، گاهی از گربه و گاهی از باز (پرنده شکاری) ترسیدم.
هجومِ فتنههای آسمانی |
مرا آموخت علم زندگانی |
مشکلات و بلاهای آسمانی، به من راه و رسمِ زندگیکردن را یاد داد.
نگردد شاخک بیبُن، برومند |
ز تو سعی و عمل باید، زِ مَن پند» |
شاخهی کوچکی که ریشه نداشته باشد، رشد نمیکند و قوی نمیشود. تو باید سعی و تلاش کنی و من هم باید تو را نصیحت کنم و پند بدهم.
قالب شعر علم زندگانی چیست
قالب شعر علم زندگانی مثنوی می باشد.
معنی کلمات درس علم زندگانی
- شوق: علاقه، اشتیاق
- جرئت: شهامت
- شاخسار: شاخهی درخت
- بامکی: بام کوچکی
- جو کناری: جویبار
- گیتی: جهان، دنیا
- سُست: ضعیف، بیحال
- عجز: ناتوانی
- بَس: بسیار
- نوکاران: تازهکاران، بیتجربهها
- بَرزن: کوچه، محله
- توش: مخفف توشه، اندوخته، ذخیره
- حدیث: سخن، داستان
- گنج: چیزی با ارزش
- گَه: گاه، زمان
- دَمساز: همراه
- هجوم: حمله
- فتنه: آشوب، بدبختی
- برومند: باروَر، با ثمر، پُربار