- admin
- 19 آبان 1400
- 9:50 ق.ظ
انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر
انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر
امروز براتون مطلبی با عنوان زیر براتون آماده کردیم که امیدواریم مورد استفاده قرار بگیره و حتما در قسمت کامنت ها دیدگاهتون رو به اشتراک بزارید :
ناحیهای که از درختهای انبوه پوشیده باشد را جنگل مینامند. در جنگل طبیعی معمولاً درختان کوچک و بزرگ و تنومند بطور نامنظم و همچنین علفهای خودرو فراوانند. جنگل مجموعهای از درختان، درختچهها، پوشش گیاهی، جانوران و میکروارگانیسمها (قارچها، باکتریها و ویروسها) است که به همراه عوامل طبیعی غیر حیاتی مانند خاک، آب، دما، باد و… محیط و رویشگاه و زیستگاه مشخص و معلومی را به وجود آوردهاند
انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر
مقدمه انشاء: خیال آن است که تو را برمی کشاند میان رویاهایت و بازگو می کند هر آنچه را که ناگفتنی است تا اینگونه به گوش عالمیان برسانی که اگر صدایشان را ما نمی شنویم دلیلی نمی شود که جنگل یا کویر زنده نباشند و حرف نزنند.
تنه انشاء: آفتاب عمود می تابید، رنگ طلایی شن زار و خورشید هارمونی زیبایی را به وجود آورده بود. کویر از این همه سکوت و تنهایی دلش به تنگ آمده بود. به دور دست ها نگاهی انداخت، آنجا که جنگلی سبز با صدای پرندگان و درختان سر به فلک کشیده زینت گر آن است. از اعماق وجودش آهی سوزناک کشید و با حسرتی که تمام وجودش را در برگرفته و با صدایی که بغض و خستگی طنین اندازش بود رو به جنگل کرد و با صدایی که توقع نداشت جنگل آن را بشنود. جنگل را مورد خطاب قرار داد:
انشاء پایه یازدهم در مورد گفت و گو ابر و آسمان
-ای جنگل سبز که سقف زندگیت با رنگ آبی نیلگون مزین شده است چرا خبری ز حال بی قرار ما نمی کنی
جنگل در میان هرج و مرج، صدایی را شنید، گوش هایش را تیز کرد و با دقت بیشتری گوش سپرد. صدایش را شنید با هیجان وصف ناشدنی گفت: تو کیستی که غم صدایت دلم را لرزاند؟! کویر کمی صدایش جان گرفت و گفت:
انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر پایه هشتم
-من کویری ام که نه پرنده ای آواز خوان من را به خلسه می کشاند و نه سبزی برگ های تازه جوانه زده من را به آرامش دعوت می کند. من کویری ام که شن زار و چند بوته ی کوچک تنها اجزای تشکیل دهنده ی من است.
-جنگل حرف هایش را شنید و گفت:
-شاید اینها را نداشته باشی اما آرامشی داری که مثال زدنی است، آسمانی با آویزهای رنگی و درخشان داریی که ستودنی است.
کویر گفت:-روزی به جایی می رسی که سکوت تنها راه گلویت را می فشارد و از روی دلتنگی تو را به فریاد وا می دارد.
جنگل گفت: تو چه می دانی که چه می کشد این جنگل که در میان تمام اصوات، در جستجوی ذره ایی سکوت و آرامش است.
نتیجه گیری انشاء:کویر و جنگل هر دو آه کشیدن، اما یکی برای داشته هایش و دیگری برای نداشته هایش، چیست این دنیا که دائم در حال شکوه و شکایتم و جای شکر تنها حسرت و آه می کشیم.
انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر
منبع: سایت انشاء باز