- admin
- 13 دی 1400
- 8:46 ق.ظ
متن در مورد آتش و پاییز
متن در مورد آتش و پاییز
متن در مورد آتش و پاییز ، متن ادبی در مورد شعله آتش و هیزم و شب + گرمای آتش همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
متن در مورد آتش و پاییز
جنگل،
پاییز،
کلبه ای چوبی
و دودی که
از دودکشش بالا می رود
کاش با تو
در چهارچوب همین تابلو
آشنا شده شده بودم.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متنی در مورد آتش و پاییز
با ساعت دلم ، وقتِ دقیق آمدن توست
من ایستاده ام ، مانند تک درخت سر کوچه
با شاخه هایی از آغوش
با برگ هایی از بوسه
با ساعت غرورم _ اما
من ایستاده ام ، با شاخه هایی از تابستان
با برگ هایی از پاییز
هنگام شعله ور شدن من ، هنگام شعله ور شدن توست
ها … چشم ها را می بندم
ها … گوش ها را می گیرم
با ساعت مشامم _ اینک _ وقت عبور تن توست
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد اسم پرستو ، جمله و متن ادبی و شعر عاشقانه درباره پرستوها
متن درباره آتش و پاییز
سوختم
چه آتشی
نگاه تو دارد…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن آتش و پاییز
چیدن سر انگشتان تو
چیدن غنچهی چای است
در سپیدهدم نخستین مه که میآید
مبهم نمیکند
تو را تنها به لطافت پوست تو میافزاید
من با طرح رخسار تو
زیر پلکهای بسته آتشی
انبوه میافروزم…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن در مورد آتش و پاییز
میان این همه تاریکی، پاییز، خاکستر و کلمات مهجور
شادی تا چای عصرانه ادامه پیدا نمی کند!
حتی اگر مثل روزهای نخستین صدایم کنی
باید خیلی ساده باشم
که سراغ باغ را از باد بگیرم
می دانم، می دانم لازم نیست
نام رودی را بدانم تا بتوانم گریه کنم
و تو هیچ وقت نمی خواهی باور کنی
که مرگ سلطنتی ابدی دارد
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد آمدن زمستان ، یک بیت و شعر کوتاه درباره سرمای زمستان و برف
متنی در مورد آتش و پاییز
آتش دوست اگر
در دل ما خانه نداشت .
عمر بی حاصل ما
این همه افسانه نداشت …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن درباره آتش و پاییز
اگر پاییز نبود
هیچ اتفاق شاعرانه ای نمی افتاد
نه موسیقی باد بود
نه سمفونی کلاغها
نه رقص برگ
و من
هیچ بهانه ای برای بوسیدن تو
در این شعر نداشتم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن آتش و پاییز
این برگهای زرد
به خاطر پاییز نیست که از شاخه میافتند
قرار است تو از این کوچه بگذری
و آنها پیشی میگیرند از یکدیگر
برای فرش کردنِ مسیرت…
گنجشکها از روی عادت نمیخوانند،
سرودی دستهجمعی را تمرین میکنند
برای خوشآمد گفتن به تو
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد شکوفه های بهار ، متن کوتاه و زیبا درباره شکوفه درختان حافظ و شاملو
متن در مورد آتش و پاییز
نمی شود
که بهار از تو سبزتر باشد
گل از تو گلگون تر
امید از تو شیرین تر
نمی شود پاییز
فضای نمناک جنگلی اش
برگ های خسته ی زردش
غمگین تر از نگاه تو باشد
نمی شود که تو باشی،
من عاشق تو نباشم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متنی در مورد آتش و پاییز
پاییز کوچک من
دنیای سازش همه رنگ هاست
با یکدیگر
تا من نگاه شیفته ام را
در خوشترین زمینه به گردش برم
و از درخت های باغ بپرسم
خواب کدام رنگ
یا بی رنگی را می بینند
در طیف عارفانه ی پاییز؟
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن درباره آتش و پاییز
آتش عشق
پس از مرگ نگردد خاموش
این چراغی است
کز این خانه به آن خانه برند…
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد گل نرگس ، متن قشنگ و دوبیتی عاشقانه درباره اسم نرگس و بوی نرگس
متن آتش و پاییز
روز پاییزی میلاد تو در یادم هست
روز خاکستری سرد سفر یادت نیست
ناله ی نا خوش از شاخه جدا ماندن من
در شب آخر پرواز خطر یادت نیست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن در مورد آتش و پاییز
زرد است که لبریز حقایق شده است
تلخ است که با درد موافق شده است
شاعر نشدی وگرنه می فهمیدی
پائیز بهاری است که عاشق شده است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متنی در مورد آتش و پاییز
پاییز یعنی تو… یعنی روزِ تولدت…
یعنی وقتایی که لباسایِ پاییزیِ خوشگلتُ میپوشی،
موهاتُ باز میکنی و از همیشه دلبرتر میشی؛
بعد با ذوق و شوق میگی:
بریم عکس بگیریم؟!
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد گل محمدی ، شعر کوتاه در وصف گل سرخ و گلاب از حافظ و مولانا
متن درباره آتش و پاییز
یک نفس خندید
و آتش بر دلم دلدار زد
با همان لبخند شیرینش
مرا هم دار زد…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ته تغاریِ پاییز، آمده است….!
آخرین گلبرگِ این غنچهیِ پژمرده !
همانی که دلمُردگیِ این خزان را، تهنشین میکند،
و سوز زمستان را، به دوش میکِشَد…!
تا خشکی زمین ،به سفیدیِ برف مُزَیَن شود…
آذر، عاطفیمزاجِ پاییز است…!
نازکدلی است،بین این همه غم و بورانِ تنهایی…
اصلا انگار،
آذر آمده است، تا غمِ مهر و آبان را،
از دلمان در بیاورد….
پس من،به فالِ نیک میگیرَمَت عروس پاییزی…!
قَدَمت شیرین و استوار، آتشینِ خزان….
«نسرین هداوندی»