- admin
- 27 آذر 1400
- 10:22 ب.ظ
شعر گل آفتابگردان
شعر گل آفتابگردان
در این مطلب از سایت جالب فا می خواهیم در مورد شعر گل آفتابگردان ؛ شعر زیبا و عاشقانه در مورد آفتابگردان صحبت کنیم.امیدواریم این مطلب مورد توجه شما سروران گرامی قرار گیرد.
شعر گل آفتابگردان
جهان را به شاعران بسپارید
دیوارها فرو می ریزند و
مرزها رنگ می بازند
درختان به خیابان می آیند
در صف اتوبوس به شکوفه می نشینند
و پرندگان سوار می شوند و
به همه ی همشهریان
تخمه ی آفتابگردان تعارف می کنند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گل آفتاب گردان رو به نور می چرخد و آدمی رو به خدا .
ما همه آفتابگردانیم.
اگر آفتابگردان به خاک خیره شود و به تیرگی،
دیگر آفتابگردان نیست.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بیا با هم حرف بزنیم
مثل خورشید با گل آفتاب گردان
تو بگویی و
من دورت بگردم!
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد شنا ، اشعار کودکانه در مورد شنا و دریا و کشتی و ساحل
یک نفر مقابل گل آفتابگردان نشسته و به آن خیره شده بود، من هم سعی کردم مانند او رفتار کنم
حیرت انگیز بود، احساس کردم همه جهان در گل آفتابگردان خلاصه شده
این حس من بود، مدیتیشن آفتابگردان! و نوعی حس اطمینان شگفت انگیز در من ایجاد شد
تو می توانی همه جهان را در یک گل ببینی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گل های آفتابگردان
به آن چشم های درشت جان داری که همیشه،
تا زنده ام،
الهام بخش شعر و زندگی من خواهند بود.
بگو که من آن ها را شاد و جرقه افکن می خواسته ام.
به آن ها بگو که چه قدر دوست شان دارم،
بگو که آن ها آفتابند و من آفتابگردان،
و هنگامی که از من غایبند،
چه طور سرگشته و بی چاره و پریشان می شوم. ….
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آفتابگردان و معدن
آفتابگردان کاشف معدن صبح است
و با سیاهی نسبت ندارد.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر گل آفتابگردان زیبا
تو می توانی
از پله ها بالا بروی
گل های آفتابگردان را
تماشا کنی،
برای پرنده ها نان خشک بریزی
اما نمی توانی
رویای زنی که با درخت آواز خوانده،
با پرنده ریشه زده،
و در دریا غرق شده را پس بگیری
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
نازنین!
زیر باران سرانگشتانت
بذر کوچک حروف
سطرهایی از گل های آفتابگردانند
که می رقصند با آفتاب نگاهت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
فکر نکنی که خورشیدی، نه عزیزم!
خورشید نیستی چون خورشید شب ها نیست
و گل های آفتابگردان را به حال خود می گذارد.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
پرگار می شوم دور عاشقانه هایت
که خورشید بودن آنقدر به تو می آید
که تمام قارّه ها را در مغربت بخوابانی
و هر صبح از شرق آغوشم طلوع کنی
آنقدر که آفتابگردان ها به اتاقم حسادت کنند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
توفان هایی سر چهار راه ها ایستاده اند و
انتظار مرا می کشند
و من به زورق نامت محتاجم
آفتاب را به سمت خانه ی تو گیج کرده ام
گل آفتابگردان وان گوگ
حضور تو چون شمعی ته دره کافی است
که مثل پلنگی به دامن زندگی درافتم
قرص ماه حل شده در آسمان
شعر در مورد آفتابگردان
دست من اگر بود
زمین آبادی داشتیم
خانه ی کوچکی
باغچه ی مملو ریحانی
اطلسی های خوش رنگی
اتاقی با پرده های آبی گلدار
و تخت دو نفره ای کنار پنجره
رو به روی درخت سیب
کنار قیل و قال گنجشک های عزیز
و هر صبح ابری
گل آفتابگردان بیداری یکدیگر می شدیم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گل آفتاب گردون هرگز خیانت نمیکنه ،
آخه در تمام روز به خورشید نگاه میکنه
و شب که میشه وقتی خورشید نیست ،
ستاره بهش چشمک میزنه ولی گل آفتاب گردون که عاشق خورشید هست
سرش رو پایین میندازه و منتظر خورشید میمونه!
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد همسایه ، حق همسایه و همسایه خوب و بد
وقتی دهقان بذر آفتابگردان را میکارد،
مطمئن است که او خورشید را پیدا خواهد کرد.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بگو به باد که من آفتابگردانم
جز آفتاب به ساز کسی نرقصیدم
گل محمدی ام من، سلامم و صلوات
ولی سراپا تیغم اگر بچینیدم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گل ها نیز مانند بسیاری از انسان ها و حیوانات حالات چهره دارند
بعضی از گل ها متبسم به نظر می رسند
برخی دیگر حالت غمگینی دارند
بعضی افسرده و کم رو هستند و بقیه آن ها صاف و ساده، صادق و درست هستند
مانند آفتابگردان با روی گشاده …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دیروز دوباره گل آفتابگردان شدم.
دیروز یک بار ِ دیگر جهان بزرگی
که در خانه ی کوچکم دارم به من تابید.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گل آفتابگردانی شده ام
که چهارجهت را مشتاق و بی تاب است.
گل آفتابگردانی که گاه به همسرم می نگرم،
گاه به دختر پرشور و نوجوانم کیمیا
و گاه به پسر دبستانی ام کیومرث
و تازگی ها به نوزادم کیوان؛
همو که این روزها خانه ی وجودم را آفتابی کرده است.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تو بتاب و گل بیفشان،«سر آن ندارد امشب
که برآید آفتابی»، گل آفتابگردان!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شب شد
خورشید رفت
آفتابگردان عاشق
به دنبال آفتاب آسمان را جست و جو می کرد
ناگهان ستاره ای چشمک زد
آفتابگردان سرش را پایین انداخت
گل ها خیانت نمی کنند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گل های آفتابگردان گل مورد علاقه من هستند
رنگ زرد و رنگ خورشید را دوست دارم
گل های آفتابگردان تابستان های کودکی را به یادم می آورد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گل آفتاب ما را لب کوه سر بریدند
نکند هنوز خوابی؟ گل آفتابگردان!
شعر عاشقانه گل آفتابگردان
عجیب نیست به سمت تو مایلم هر دم
که نام دیگر من آفتابگردان است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر گل آفتابگردان جدید
برایم دعا کن
چشمان تو گل آفتابگردانند
به هر کجا که نگاه کنی
خدا آنجاست
هزارمین سیگارم را روشن می کنم
پس چرا سکته نمی کنم ؟
نمی دانم
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد ریاکاری ، ریاکار و شعر طنز و کوتاه حافظ در مورد ریاکاران
شب شد
خورشید رفت
آفتابگردان عاشق
به دنبال آفتاب آسمان را جست و جو می کرد
ناگهان ستاره ای چشمک زد
آفتابگردان سرش را پایین انداخت
گل ها خیانت نمیکنند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تو چراغ آفتابی، گل آفتابگردان!
نکند به ما نتابی، گل آفتابگردان!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
یک گل رز هرگز نمی تواند همانند گل آفتابگردان باشد
و گل آفتابگردان هم نمی تواند گل رز باشد
همه گل ها به شیوه خودشان زیبا هستد
و این در مورد زنان هم صدق می کند!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بیا با هم حرف بزنیم
مثل خورشید با گل آفتابگردان
تو بگویی وُ
من دورت بگردم!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
همانند یک پرتوی خورشید در روز تابستانی گرم
در گل آفتابگردان نیز تابش و درخشندگی است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بهترین شعر گل آفتابگردان
من عاشق شدم
پایین ساحل
جایی که آب شیرین بود
و هوا شیرین تر
یک مزرعه از گل های آفتابگردان
تو یکی از گل ها را چیدی
و لای موهایم گذاشتی
به من گفتی که زیبا هستم
و من حرفت را باور کردم …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
وقتی دهقان بذر آفتابگردان را میکارد
مطمئن است که او خورشید را پیدا خواهد کرد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
اگر گل های رز تلاش می کردند که آفتابگردان باشند زیبایی خود را از دست می دادند
و اگر گل های آفتابگردان سعی می کردن گل رز باشند قدرت خود را از دست می دادند.
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد گیلان ، گیلانی و رشت و شهر و استان گیلان و دختر گیلکی
داشتم میرفتم که نسیمی رد شد و گفت:
نام آفتابگردان همه را به یاد آفتاب میاندازد،
نام انسان آیا کسی را به یاد خدا خواهد انداخت؟
آن وقت بود که شرمنده از خدا رو به آفتاب گریستم
شعر درباره گل آفتابگردان
بدون آفتاب، آفتابگردان میمیرد؛
بدون خدا، انسان.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دلخوشی آفتابگردان
تنها آفتاب است.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آفتابگردان همه زندگیاش را وقف نور میکند،
در نور به دنیا میآید و در نور میمیرد.
نور میخورد و نور میزاید.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گل آفتابگردان نشانه خاصی از پایداری و ثبات است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آفتابگردان راهش را بلد است و کارش را میداند.
او جز دوست داشتن آفتاب و فهمیدن خورشید، کاری ندارد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گل آفتابگردان رو به نور میچرخد و آدمی رو به خدا
ما همه آفتابگردانیم
اگر آفتابگردان به خاک خیره شود و به تیرگی، دیگر آفتابگردان نیست
آفتابگردان کاشف معدن صبح است و با سیاهی نسبت ندارد
این ها را گل آفتابگردان به من میگفت و من او را که خورشید کوچکی بود در زمین تماشا میکردم
هر گل برگش شعله ای بود و دایره ای داغ در دلش میسوخت
آفتابگردان به من گفت: «وقتی دهقان بذر آفتابگردان را میکارد، مطمئن است که او خورشید را پیدا خواهد کرد.»
آفتابگردان هیچ وقت چیزی را با خورشید اشتباه نمیگیرد
اما انسان همه چیز را با خدا اشتباه میگیرد
آفتابگردان راهش را بلد است و کارش را میداند
او جز دوست داشتن آفتاب و فهمیدن خورشید، کاری ندارد
او همه ی زندگی اش را وقف نور میکند
در نور به دنیا می آید و در نور میمیرد
نور میخورد و نور میزاید
دل خوشی آفتابگردان تنها آفتاب است
آفتابگردان با آفتاب آمیخته است و انسان با خدا
بدون آفتاب، آفتابگردان میمیرد، بدون خدا، انسان
آفتابگردان گفت: «روزی که آفتابگردان به آفتاب بپیوندد، دیگر آفتابگردانی نخواهد ماند و روزی که تو به خدا برسی، دیگر تویی نمی ماند.»
و گفت: «من فاصله هایم را با نور پر میکنم، تو فاصلههایت را چگونه پر میکنی؟»
آفتابگردان این را گفت و خاموش شد
گفت و گوی من و آفتابگردان ناتمام ماند
زیرا که او غرق در آفتاب شده بود
جلو رفتم بوییدمش، بوی خورشید میداد
تب داشت و عاشق بود
خداحافظی کردم
داشتم میرفتم که نسیمی رد شد و گفت: «نام آفتابگردان همه را به یاد خدا خواهد انداخت.»
آن وقت بود که شرمنده از خدا رو به آفتاب گریستم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
می خواهم مانند گل آفتابگردان باشم
حتی در تاریک ترین روزها هم بایستم و نور خورشید را پیدا کنم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر عاشقانه گل آفتابگردان
دست من اگر بود
زمین آبادی داشتیم
خانه ی کوچکی
باغچه ی مملو ریحانی
اطلسی های خوش رنگی
اتاقی با پرده های آبی گلدار
و تخت دو نفره ای کنار پنجره
رو به روی درخت سیب
کنار قیل و قال گنجشک های عزیز
و هر صبح ابری
گل آفتابگردان بیداری یکدیگر می شدیم
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد چشم زخم ، چشم بد از حافظ و سعدی و مولانا و شهریار
هر صبح گل آفتابگردان به خاطر پرتوهای نور خورشید گل می دهد
امروز صبح خواستم به تو یاد آوری کنم که هر روز که بیدار می شوم
قلبم با عشق تو گل می دهد و این تا ابد ادامه خواهد داشت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آفتابگردان هیچ وقت چیزی را با خورشید اشتباه نمیگیرد؛
اما انسان همه چیز را با خدا اشتباه میگیرد.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
همیشه به بخش روشن تر زندگی نگاه کنید
درست مانند گل آفتابگردان که به سوی آفتاب نگاه می کند نه ابرهای سیاه
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دوستت دارم
چطور ثابت کنم که حضور تُ در جهان
مثل حضور آب و درختان است؟
تُ گل آفتابگردانی
نخلستان
وترانه ای که ازتاریکی دل به دریا زده!
وقتی کلمات ناتوانند
بگذارتُ راباسکوت بگویم..