جدید ترین عناوین خبری امروز
جالب فا

توجه: رمز عبور شما به صورت اتوماتیک به ایمیل شما ارسال خواهد شد.

  • admin
  • آذر 28, 1400
  • 1:20 ب.ظ

شعر در مورد وطن

شعر در مورد وطن

شعر در مورد وطن ، پرستی و وطن ایران و افغانستان و وطن فروشی همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

نام جاوید ای وطن

صبح امید ای وطن

چهره کن در اسمان

همچو مهر جاودان

وطن ای هستی من

شور و سرمستی من

چهره کن در آسمان

همچو مهر جاودان

بشنو سوز سخنم

که هم آواز تو منم

همه ی جان و تنم

وطنم وطنم وطنم وطنم

بشنو سوز سخنم

که نواگر این چمنم

همه ی جان و تنم

وطنم وطنم وطنم وطنم

همه با یک نام و نشان

به تفاوت هر رنگ و زبان

همه با یک نام و نشان

به تفاوت هر رنگ و زبان

همه شاد و خوش و نغمه زنان

ز صلابت ایران جوان

ز صلابت ایران جوان

ز صلابت ایران جوان

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد جانان ، شعر و متن زیبا در مورد جانان و شعر جان و جانان

اگر ایران به جز ویران‌سرا نیست؛

من این ویران‌سرا را دوست دارم.

اگر تاریخ ِ ما افسانه‌ رنگ است؛

من این افسانه‌ها را دوست دارم.

نوای ِ نای ِ ما گر جان‌گداز است؛

من این نای و نوا را دوست دارم.

اگر آب و هوای‌َش دل‌نشین نیست؛

من این آب و هوا را دوست دارم.

به شوق ِ خار ِ صحراهای ِ خشک‌َش،

من این فرسوده‌پا را دوست دارم.

من این دل‌کش زمین را خواهم از جان

من این روشن‌سما را دوست دارم.

اگر بر من ز ایرانی رود زور،

من این زورآزما را دوست دارم.

اگر آلوده ‌دامانید، اگر پاک!

من ای مردم، شما را دوست دارم

حسین پژمان بختیاری

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

ای وطن ای مادر تاریخ ساز

ای مرا بر خاک تو روی نیاز

ای کویر تو بهشت جان من

عشق جاویدان من ایران من

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

ایران…

فدای اشک و خنده تو

دل پر و تپنده تو

فدای حسرت و امیدت

رهایی رمنده تو

اگر دل تو را شکستند

تو را به بند کینه بستند

چه عاشقان بی‌نشانی

که پای درد تو نشستند

کلام شد گلوله باران

به خون کشیده شد خیابان

ولی کلام آخر این شد

که جان من فدای ایران

تو ماندی و زمانه نو شد

خیال عاشقانه نو شد

هزار دل شکست و اخر

هزارو یک بهانه نو شد

به خاک خسته تو سوگند

به بغض خفته دماوند

که شوق زنده ماندن من

به شادی تو خورده پیوند

افشین یداللهی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد وطن

گور من گهواره من
قلب پاره پاره من

بگو از اونا که رفتن
تو رو بی صدا شکستن

بگو از اونا که موندن
دلتو اینجا شکستن

با همه عذاب دیروز
دل به فردای تو بستن

توی این روزای خوب هم
می­بینی که با تو هستن

اما من نه اهل سودام
نه به فکر ترک اینجام

اهل تو از ریشه تو
خاک تو خون تو رگهام

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد حماقت ، مردم و بشر از حافظ و سعدی و مولانا و شاملو

ای سلامم، ای سرودم

ای نگهبان وجودم

ای غمم تو، شادی ام تو

مایه آزادی ام تو

ای وطن!

ای دلیل زنده بودن

ای سرودی صادقانه

ای دلیل زنده ماندن

جانپناهی جاودانه

ای وطن!

همچو رویش در بهاران

همچو جان در هر بدن

مثل بوی عطر گلها

مثل سبزی چمن

ای وطن!

مثل راز شعر حافظ

مثل آواز قناری

همچو یاد خوش ترین ها

همچو باران بهاری

ای وطن!

مثل غم در مرگ مادر

مثل کوهٍ غُصه هایی

مثل سربازان عاشق

قهرمان قصه هایی

ای وطن!

همچو آواز بلندی

از بلندیهای پاک

باغروری، با گذشتی

با وفایی همچو خاک

ای وطن!

نادر ابراهیمی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد وطن افغانستان

ای ز تو هستی گرفته ریشه ام

نیست جز اندیشه ات اندیشه ام

آرشی داری به تیر انداختن

دست بهرامی به شیر انداختن

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او

زان سفر دراز خود عزم وطن نمی‌کند

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد وطن دوستی

دلم از تنهایی تو
حتی یک نفس جدا نیست

گله سر کن که می ­دونم
گله­ هات یکی دوتا نیست

ای وطن ای ریشه من
عشق من اندیشه من

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

روزها فکر من این است و همه شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود

به کجا میروم آخر ننمایی وطنم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد وطن پرستی

ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم

ترا، ای کهن بوم و بر دوست دارم

ترا، ای کهن پیر جاوید برنا

ترا دوست دارم، اگر دوست دارم
ترا، ای گرانمایه، دیرینه ایران

ترا ای گرامی گهر دوست دارم
ترا، ای کهن زاد بوم بزرگان

بزرگ آفرین نامور دوست دارم
هنروار اندیشه ات رخشد و من

هم اندیشه ات، هم هنر دوست دارم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

تو سرزمین منی، تو به من هویت می دهی

آن که تو را دوست ندارد، بی وطن است.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد وطنم ایران

در گذرگاه های خون
تنم در تنت
شبی بهاری ست
و کلام آفتابی ام در بیشه زار تو
بدنم در موطن کار
گندمی ست سرخ

شعر در مورد وطن ایران

تو
جغرافیای من
تو
وطن من
تو
همان منِ در قلب من هستی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

موطن آدمی را بر هیج نقشه ای

نشانی نیست.

موطن آدمی تنها در قلب کسانی است که

دوستش می دارند

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد وطن فروش

مثل ماندن روی حرف‌هایی که نگفته باشم
مثل توبه‌های دروغین
مثل شکنجه ، مثل کابوس
مثل ترک وطن ، مثلِ آوارگی
مثل زندگی با کسی که تا ابد دوستش نخواهم داشت
دوستت دارم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

گیسوانت

تار به تار

مو به مو از آن من ِ باد

و از تمامی سرزمین ها

تنها قلب وحشی تو، موطنم.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد وطن دوستی

دوستت دارم
خاک حاصلخیز برای خوشه های عشق
تو را مژده می دهم
که به یکدیگر می رسیم
همان طور که کوه به کوه
و پس از ما
باید نشانه های راه که به سوی وطن می روند
دگرگون شوند
پس عشق ادامه دارد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

بود حب وطن ز ایمان وطن جان را بود جانان

وطن را گر شناسد جان بقربان وطن گردد

ز یاران (فیض) میخواهد جوابی چون غزل گوید

دهن گرد سخن گردد سخن گرد دهن گردد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد وطنم

بر درت سگ ، وطنی دارد و مــا را نه ، که چه
به سگانت نظری هست و به مانیست چرا

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

بنای خانه بیداد واژگون گردد

به دست تیر زنی یا به آه پیرزنی

کسی که بد به وطن گفت بی وطن بادا

که بر وطن نزند طعنه غیر بی وطنی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد وطن پرستی

چشمان تو وطن من است
شهرهای بسیار دارد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

زنده باد آن کس که هست از جان هوادار وطن

هم وطن غمخوار او هم اوست غمخوار وطن

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در باره وطن افغانستان

تو آخرین سرزمینی
باقی مانده در جغرافیای آزادی
تو آخرین وطنی هستی
که از ترس و گرسنگی ایمنم می کند

شعر درباره حس وطن دوستی

ای‌کاش آدمی وطنش را
مثل بنفشه‌ها
در جعبه‌های خاک
یک روز می‌توانست
همراه خویش ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران
در آفتاب پاک

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

نور جان در ظلمت آباد بدن گم کرده ام

آه ازین یوسف که من در پیرهن گم کرده ام

وحدت از یاد دوئی اندوه کثرت میکند

در وطن زاندیشه غربت وطن گم کرده ام

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد وطن دوستی

خیز و بیرون زد و عالم وطنی حاصل کن
که برون از دو جهان جای نشستی دگرست

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

تا چین سر زلف بتان شد وطن دل

عزم سفرش از گذر حب وطن خاست

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر زیبا در مورد وطن دوستی

یک روز در بهار وطن سرخوش و کنون
دور از دیار و یارم و پاییز می‌رسد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

خواجو به کام دوستان سوی وطن باز آمدی

ای دوستان از آمدن سوی وطن باز آمدم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره وطن دوستی

همه ی شهرهای دنیا
در نقشه ی جغرافیا
به نظرم نقطه های خیالی اند
مگر یک شهر
شهری که در آن عاشق ات شدم
شهری که بعد از تو وطنم شد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

بی چون تو همزبانی من در وطن غریبم

گر باید این غریبی گو در وطن نباشم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره وطن دوستی

سعدی دگربار از وطن عزم سفر کردی چرا

از دست آن ترک خطا یرغو به قاآن می‌برم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

سفر گزین که سخن در وطن غریب نگردد

شکسته پای وطن را سخن غریب نگردد

نمی توان به وطن ناله ای به درد کشیدن

نوای مرغ چمن در چمن من غریب نگردد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد وطن پرستی

بوسه هایم نیز مثل خودم

نه مادر دارند، نه وطن

و نه کسی که غمخوارشان باشد

بوسه هایم تکه ابری بی مرزند

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

خون پامال بود شبنم گلزار وطن

دهن گرگ بود رخنه دیوار وطن

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد میهن پرستی

قاصدک

در دل من همه کورند و کرند

دست بردار ازین در وطن خویش غریب

قاصد تجربه های همه تلخ

با دلم می گوید

که دروغی تو، دروغ

که فریبی تو.، فریب

قاصدک! هان، ولی … آخر … ای وای

راستی آیا رفتی با باد؟

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

ما را وطن تنگ و تو خو کرده به صحرا

در ظلمت زندان وطن باز کی آیی؟

سرمایه خسرو به جهان جز سختی نیست

عمری که تو رفتی به سخن، باز کی آیی؟

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره وطن پرستی

وطنش بودم اگر
به خاطر من می جنگید
و مادرش اگر
بخاطر من جان  …
من اما
هیچ کسش نیستم
من
هیچ کسش هستم!

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد حضرت عباس ، علیه السلام فارسی و ترکی برقعی و لطیفیان

به کوروش به آرش به جمشید قسم

به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم

ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت

گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت

بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد

چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

من نه تاجیکم نه پشتون، نی هزاره نه ز ترکم

نی ز ازبک، نه بلوچم نی ز ایماق سترگم

من به مذهب نی ز سنی، نی ز شیعه، نه ز سیکم

نی دورنگم، نی دروغم، نی فسادم، نی شریکم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

ندانی که ایران نشست منست

جهان سر به سر زیر دست ِ منست

هنر نزد ایرانیان است و بس

ندادند شیر ژیان را بکس

همه یکدلانند یزدان شناس

به نیکی ندارند از بد هراس

چنین گفت موبد که مرد بنام

به از زنده دشمن بر او شاد کام

اگر کُشت خواهد تو را روزگار

چه نیکو تر از مرگ در کار زار

همه روی یکسر بجنگ آوریم

جهان بر بد اندیش تنگ آوریم

چو ایران نباشد تن من مباد

بدین بوم و بر زنده یک تن مباد

اگر سر به سر تن به کشتن دهیم

از آن به که کشور به دشمن دهیم

دریغ است ایران که ویران شود

کنام پلنگان و شیران شود

فردوسی

دیدگاه ها 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *