- admin
- 6 دی 1400
- 9:31 ب.ظ
شعر در مورد عرفه
شعر در مورد عرفه
شعر در مورد عرفه ، متن و رباعی و دوبیتی روز عرفه و امام زمان + دعای عرفه همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
شعر در مورد عرفه
عرفه آمده از یار خبر نیست چرا؟
چقدر ناله زنم آه ، کجایی آقا
رمضان که نشد و این عرفه هم نشد و
پس قرارا من و تو کی و کجا ای جانا
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد عرفه امام حسین
عرفه نور بود معرفت و شور بود
دل بیدار بدان جلوه ای از طور بود
عرفه وصف خداوند ز لبهای خود است
عرفه ،عشق نگرغرق به دریای خود است
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد شوش ، را دیدم و شعر کوتاه و غمگین در مورد خوزستان و شهر شوش
شعر در مورد روز عرفه
عرفه رفت خدا دور شده
چشم ایمان به دلم کورشده
عرفه رفت دریغ از یک اشک
شده سهم دل ما از آن رشک
عرفه رفت حسین آمده است
چشم ها منتظر حادثه است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد دعای عرفه
عرفه، معرفت یار به دلدار بود
عرفه، جلوه گه دیده بیدار بود
عرفه، رازو نیاز است به پهنای وجود
عرفه ، گریه عشق است به هنگام سجود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره عرفه
چو عید و چون عرفه عارفان این عرفات
به هر که قدر تو دانست میدهند برات
هلال وار ز راه دراز میآیند
برای کارگزاری ز قاضی الحاجات
به مفلسان که ز بازارشان نصیبی نیست
ز مخزن زر سلطان همیکشند زکات
پی گشادن درهای بسته میآیند
گرفته زیر بغلها کلیدهای نجات
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد دشتی ، شعر های محلی دشتی و اشعار فایز دشتی و شهر دشتی
شعری در مورد عرفه
کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات
دست ما را برساند به دعای عرفات
موسی من تو به دنبال کدامین خضری؟
گوشه ی چشم تو ابری ست پر از آب حیات
خوش به حال شهدایی که نمردند هنوز
که دلی دارند بشکسته تر از پیرهرات
دردشان دردی ست از درد ابوالفضل علی
تشنه لب با تن پر زخم لب شط فرات
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر زیبا در مورد عرفه
عرفه، حرف من و توست که او میگوید
عرفه ،شرط حضور است که او میگوید
عرفه، سوز و گداز منِ بی سامان است
عرفه ، باغ نیازم که دراین دامان است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری در مورد روز عرفه
دارد زمان توبه ما دیر می شود
بی توبه هم زمانه چه دلگیر می شود
دارد دگر یواش یواش از نشانه ها
آن بنده جوان تو پیر می شود
وقتی ز دست شب و روز است قدر من
قدر مُسلَّمم آینه تسلیم می شود
باید سراغ قافله عرشیان گرفت
ور نه هوای شهر، نفس گیر می شود
پیش شهید عشق چه سان سر کنم بلند
وقتی نگاه فاطمه تکثیر می شود
اینجا هنوز وقتی برای انابه هست
با یک اشاره بر لبم اکسیر می شود
گاهی که خالصانه ترین گریه می کنم
تقدیر هم مؤیّد تغییر می شود
حالا ز دست لیله قدر آمدیم و رفت
تکلیف چیست؟ بر تو چه تقدیر می شود؟
باید که راهی عرفه گردی ای رفیق
آنجا که معرفت به تقسیم می شود
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد دورود ، شعر زیبا و کوتاه و لری در مورد شهرستان دورود استان لرستان
شعر زیبا در مورد روز عرفه
نور دل ما روی خوش تو
بال و پر ما خوی خوش تو
عید و عرفه خندیدن تو
مشک و گل ما بوی خوش تو
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر کوتاه در مورد روز عرفه
عرفه آمد و دل،شوقِ به بخشش دارد
آرزو دیدن یار است که پوشش دارد
کو جماعت؟شبِ نیرنگ فُرادا گردید
مسجد از غصه و هجران سَرِ پاشش دارد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره روز عرفه
لبیک که در دل عرفات است و منایم
لبیک که از خویش نمودند جدایم
لبیک که سر تا به قدم محو خدایم
لبیک که امروز ندانم به کجایم
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد میناب ، شعر به زبان بندری و شعر کوتاه مینابی درباره شهرستان میناب
شعری درباره روز عرفه
تا که از سوی حق آوای بیا می آید
وسط روز، گدا پشت گدا می آید
هاتفی زد به روی شانه ام و گفت بیا
از شفاخانه حق بوی دوا می آید
وقتی یک کوهِ گُنَه با پَرِ کاهی پاک است
از گنهکار نپرسید چرا می آید
ناله ها از سر این است که بی چیز شدم
کیسه زر که فرو ریخت صدا می آید
حج نرفتم ولی یک “لَکَ لبیک حسین”
از همین جا که بگویم خدا می آید
رختِ إحرام نبسته، همه مُحرِم شده ایم
خودمانیم سپیدی چه به ما می آید
آنقدر جرم و خطا سر زده از ما که فقط
به تو بخشیدن این جُرم و خطا می آید
عرفات است ولی هرکه بگوید یا رب
پاسخش از طرف کرب و بلا می آید
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر ترکی درباره روز عرفه
چه خوب شد عرفه دلبرم صدایم کرد
خدا به خاطر ارباب این عطایم کرد
به دامن جبل الرحمه پا به پای حبیب
به آستان رفیع دعا رهایم کرد
چه فرصتی که به همراه کاروان حسین
مسافر سفر دشت نینوایم کرد
ز سعی مروه و سعی صفا عبورم داد
به طواف حج حقیقی دل آشنایم کرد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر زیبا درباره روز عرفه
امدم تا عرفه معرفتم کمتر شد
خواستم پاک شوم پست شدم بدتر شد
امدم تا سر کویت به دو عالم ندهم
دادی ام دست خودم کار از این بدتر شد
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد نیشابور ، شعر شهریار و عطار در مورد نیشابور با لهجه نیشابوری
شعری در مورد دعای عرفه
عرفه رفت دلم پاک نشد
هوس وعشق به دل خاک نشد
عرفه رفت دلم بارانی است
زده سیلاب به دل طوفانی است
” alt=”شعر در مورد عرفه ، متن و رباعی و دوبیتی روز عرفه و امام زمان + دعای عرفه” width=”550″ height=”303″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2020/01/3.jpeg” />
دارد زمان توبه ما دیر می شود
بی توبه هم زمانه چه دلگیر می شود
دارد دگر یواش یواش از نشانه ها
آن بنده جوان تو پیر می شود
.
وقتی ز دست شب و روز است قدر من
قدر مُسلَّمم آینه تسلیم می شود
باید سراغ قافله عرشیان گرفت
ور نه هوای شهر، نفس گیر می شود
.
پیش شهید عشق چه سان سر کنم بلند
وقتی نگاه فاطمه تکثیر می شود
اینجا هنوز وقتی برای انابه هست
با یک اشاره بر لبم اکسیر می شود
.
گاهی که خالصانه ترین گریه می کنم
تقدیر هم مؤیّد تغییر می شود
حالا ز دست لیله قدر آمدیم و رفت
تکلیف چیست؟ بر تو چه تقدیر می شود؟
باید که راهی عرفه گردی ای رفیق
آنجا که معرفت به تقسیم می شود
.
تا که از سوی حق آوای بیا می آید
وسط روز، گدا پشت گدا می آید
هاتفی زد به روی شانه ام و گفت بیا
از شفاخانه حق بوی دوا می آید
وقتی یک کوهِ گُنَه با پَرِ کاهی پاک است
از گنهکار نپرسید چرا می آید
ناله ها از سر این است که بی چیز شدم
کیسه زر که فرو ریخت صدا می آید
حج نرفتم ولی یک “لَکَ لبیک حسین”
از همین جا که بگویم خدا می آید