جدید ترین عناوین خبری امروز
جالب فا

توجه: رمز عبور شما به صورت اتوماتیک به ایمیل شما ارسال خواهد شد.

  • admin
  • آذر 28, 1400
  • 1:17 ب.ظ

شعر در مورد شهید

شعر در مورد شهید

شعر در مورد شهید ، شهادت و شهدای مدافع حرم و گمنام و جنگ و هشت سال دفاع مقدس همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد شهید

ای دوست به حنجر شهیدان صلوات

بر قامت بی سر شهیدان صلوات

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهید جوان

شکر لله شیعه ای نامی شدیم

اهل جمهوری اسلامی شدیم

از خمـینی درس عشق آموختیم

در تنور جنگ و جبهه سوختیم

بیعتی کردیم با سید علی

راه حق در قول و فـعلش منجلی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهید گمنام

خوشا آن روز را که سنگری بود

شبی ، میدان مینی ، معبری بود

خوشا آن روزهای آسمانی

که شوری بود ، سودا و سری بود

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهید پیر

چفیه‌ی من بوی شبنم می‌دهد

عطر شب‌های محرم می‌دهد

چفیه‌ی من، سفره‌ی دل می‌شود

جمعه، با مهدی، مقابل می‌شود

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهدا

خوشا روزی که دل را دلبری بود

غزل خوان نگاه آخری بود

خوشا آن روزها در خط اروند

هوای روضه های مادری بود

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهید مدافع حرم

در سینه‌ام دوباره غمی جان گرفته است

« امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است »

تا لحظه‌ای پیش دلم گور سرد بود

اینک به یمن یاد شما جان گرفته است

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهدای مدافع حرم

ای شقایق ها و ای آلاله ها

دیدگانم دشت مفتون شماست

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهید جنگ

تا کی دل من چشم به در داشته باشد؟

ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد

آن باد که آغشته به بوی نفس توست

از کوچه ما کاش گذر داشته باشد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهدای گمنام

و اهل آسمان بودیم آن روز

که قدری بی نشان بودیم آن روز

و نای دل نوای نینوا داشت

و با صاحب زمان(عج) بودیم آن روز

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهید خدایی

ای دشمن حق ما دلیر و حق پرستیم

برگرد ! تا سربند یا زهـرا (س) نبستیم . . .

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهدای غواص

و کاش آن روزگاران گم نمی شد

هوای خوب باران گم نمی شد

صفای جبهه ها می ماند ای کاش

صدای پای یاران گم نمی شد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهیدان

ای روشنای خانه امید، ای شهید

ای معنی حماسه جاوید، ای شهید

چشم ستارگان فلک از تو روشن است

ای برتر از سراچه خورشید ای شهید

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهدای هشت سال دفاع مقدس

من بال و پر شهید را می بوسم

پا تا به سر شهید را می بوسم

دستم نرسد اگر به دامان شهید

دست پدر شهید را می بوسم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

بهترین شعر در مورد شهید

« زهره » به نام توست غزلخوان آسمان

با یاد توست مشعل « ناهید » ای شهید

« قد قامت الصلاه » به خون تو سکه زد

در گسترای ساحت تحمید ای شهید

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهداء

ای دوست به حنجر شهیدان صلوات

بر قامت بی سر شهیدان صلوات

از دامن زن مرد به معراج رود

بر دامن مادر شهیدان صلوات

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

جدید ترین شعر در مورد شهید

تیغ سحر زجوهره خونت آبدار

گشت و شکست لشکر تردید، ای شهید

آئینه‌دار خون تو اند آسمانیان

رنگین‌کمان به شوق تو خندید ای شهید

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد دایی ، جان خوب و عزیزم فوت شده + دایی شدن و خواهرزاده

شعر در مورد شهدای جنگ

بیایید یک لحظه عاشق شویم

جدا از تمام سلایق شویم

نه مال و نه شهوت، نه جاه و مقام

بیا فارغ از این علایق شویم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

ناب ترین شعر در مورد شهید

ایمن شدند دین و وطن تا به رستخیز

فارغ شدند زآفت تهدید، ای شهید

در فتنه‌خیز حادثه‌ها جان پناه ماست

بانگی که در گلوی تو پیچید، ای شهید

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهدای منا

چشم ستارگان فلک از تو روشن است

ای برتر از سراچه خورشید ای شهید

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

قشنگ ترین شعر در مورد شهید

صرافی جهان زتو گر نقد جان گرفت

جام شهادتش به تو بخشید، ای شهید

نام تو گشت جوهر گفتار عارفان

« عارف » زبان گشوده به تأکید، ای شهید

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهدا دفاع مقدس

چو صیاد شیرازی و کاظمی

پرنده، پرستو، شقایق شویم

بیایید.. چون رهبر و مقتدا

دمی رهسپار مناطق شویم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهید

 شادم که شهید بیکسم را

خندیدن زخم خون بها بود

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهدای انقلاب

به فکه درآییم و فتح المبین

کمی آشنا با حقایق شویم

بیـاد شهیـدان گـردان عشـق

به مقتل پُر از اشک و هِق هِق شویم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهید گمنام

 به حقیقت مرید عشق بود

چون بمیرد شهید عشق بود

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهدای مدافع حرم حضرت زینب

بیفتیم.. بر خاکشان لحظه ای

در آن لحظه مست دقایق شویم

بیا با دو دست علمدار عشق

هم آوا و همسو موافق شویم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

 افتاده به گریه خلق، بس کن بس کن

دریا ! به شهید کربلایت سوگند

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهید مدافع حرم

وهب وار دل را به دریا زنیم

به امواج مستی چو قایق شویم

صحیفه، مهاجر، مخاطب، قلم

بیایید زین لحظه عاشق شویم..

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

 بر گرد رخت نبشته یحی و یمیت

من مات من العشق فقد مات شهید

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره شهدای مدافع حرم

انگار کـــه تقدیر جهان بر می گشت ،

با برگ برنده ، قهرمان بر می گشت !

او در جهت کمک به پشت جبــــــهه ،

در موقع  حمله ناگهان بر می گشت !

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شهید خنجر جلاد باد می غلتند

به خاک و خون همه در انتظار رستاخیز

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد شهدای مدافع حرم

از قافله های شهدا جاماندیم

رفتند رفیقان و چه تنها ماندیم

افسوس که در زمانه دلتنگی

مجروح شدیم اسیر دنیا ماندیم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

 چو لاله در چمن آمد به پرچمی خونین

شهید عشق چرا خود کفن نسازد چاک

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهدا مدافع حرم

چه زیبا ملائک شدند زیستند

همان ها که هستند ولی نیستند !

کسانی که در جمع ما بوده اند

ولی حیف نفهمیده ایم کیستند

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

 برخیز تا به پای شود روز رستخیز

وانگه ببین شهید غمت در چه حالت است

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد شهید مدافع حرم

چقدر از منش این شهدا دور شدیم

آنقدر خیره به دنیا شده و کور شدیم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

ای من شهید رشک کسی کز وفای تو

بنهاد پای بر سر جان وز جهان گذشت

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

متن شعر در مورد شهدای مدافع حرم

شهدا در همه جا فاتح اصلی بودن

عجب اینجاست که ما این همه مغرور شدیم

شکر ، با سابقه ی دوستیِ با شهدا

ما عزیز دل مردم شده مشهور شدیم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

 بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به در

الا شهید عشق به تیر از کمان دوست

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر کوتاه در مورد شهدای مدافع حرم

زود بیدار شدم تا سر ساعت برسم

بایداین بار به غوغای قیامت برسم

من به “قد قامت” یاران نرسیدم، ای کاش

لا اقل رکعت آخر به جماعت برسم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

 ز شوق کوی تو خونش به جوش می آید

اگر شهید تو در خاک کربلا خفته است

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره شهدای مدافع حرم حضرت زینب

آه ،مادر! مگر از من چه گناهی سر زد

که دعا کردی و گفتی به سلامت برسم؟

طمع بوسه مدار از لبم ای چشمه که من

نذر دارم لب تشنه به زیارت برسم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

از صد یکی به پایه منصور می رسد

چون لاله هر که بگذرد از سر شهید نیست

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد شیراز ، و عشق و شیرازی ها + نرگس و بهار شهر شیراز

شعر در مورد شهدای گمنام غواص

سیب سرخی سر نیزه ست… دعا کن من نیز

این‌چنین کال نمانم به شهادت برسم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

 حنای گل نگردد بوی گل را مانع از جولان

شهید عشق را روح از طلب بیکار کی گردد؟

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهید گمنام

گل اشکم شبی وا می شد ای کاش

همه دردم مداوا می شد ای کاش

به هرکس قسمتی دادی خدایا

شهادت قسمت ما می شد ای کاش

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

سفر کرده ‏ام تا بجویم سرت را

و شاید در این خاکها پیکرت را

من اینجایم ای آشنای برادر

همان جا که دادی به من دفترت را

همان جا که با اشک و اندوه خواندی‏

برایم غزل واره‏ ی آخرت را

کجایی که چندی است نشنیده‏ ام من‏

دعاهای پر سوز و درد آورت را

تو را زنده زنده مگر دفن کردند

که بستند دستان و پا و سرت را

پس از این من ای کاش هرگز نبینم‏

نگاه به درمانده مادرت را…

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهید گمنام

الهی به آنان که پرپر شدند

پر از زخم های مکرر شدند

به آنان که چون پرده بالا زدند

قدم در حریم تماشا زدند

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

سراپا وسعت دریا گرفتند

همان مردان که در دل جا گرفتند

تمام خاطرات سبزشان ماند

به بام آسمان مأوا گرفتند

به دوش ما چه ماند اى دل، که وقتی

خدا را شاهدى تنها گرفتند

چه شد اى دل، که در این راه رفته‏

جواز وصل را بى ما گرفتند

مگر مردان غریبى میپسندند

غریبانه ره دریا گرفتند!

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره شهید گمنام

به آنان که کارون خروش آمدند

چنان خون کارون به جوش آمدند

به آنان که زخمی ترین بوده اند

شهیدان میدان مین بوده اند

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

در وقت مرگ ، روی لبش خنده ای شکفت با خون خود نوشت:

“آخر فتاد مرغ سعادت به دام ما”

“زد روزگار ، سکه ی عزت به نام ما.”

“مادر” چنان عقاب به بالین او رسید

“فرزند” را به سینه ی پر مهر خود فشرد

دستی میان اشک ، به موی پسر کشید

بر روی “خون گرفته ی” او بوسه ای نهاد

در موج اشک گفت:

رویت سپید باد ، “شهادت” مبارکت!

از ما ببر به شهیدان سلام ما

با کشتگان بگو:

با ننگ ظلم ، زیستن ما ، حرام ما.

فرزند پاکزاد

مغرور و سربلند

لبخند زد به مادر و در “آخرین وداع”

با دیدگان سرخ شهادت نگاه کرد

گفتا که: ای عزیزترین تکیه گاه من!

بشنو پیام ما:

ما کشتگان راه خداییم ،غم مدار

پاینده ایم و این بود آخر کلام ما:

“هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

“ثبت است بر جریده علم دوام ما”

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر کوتاه در مورد شهید گمنام

همانان که از مهر فرزند خویش

بریدند یکباره پیوند خویش

بریدند تا وصل آسان شود

نیستانه درد درمان شود

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

کوله بارى پر زمهر انبیا دارد شهید

سینه‏ اى چون صبح صادق، باصفا دارد شهید

این نه خون است اى برادر بر لب خشکیده‏ اش‏

بر لب خونرنگ خود، آب بقا دارد شهید

گرچه در گرداب خون، خوابیده آرام و خموش‏

با نواى بینوایى، بس نوا دارد شهید

کعبه ‏ى دل را زیارت کرده با سعى و صفا

در ضمیر جان خود، گویى منا دارد شهید

دانى از بهر چه جانبازى کند در راه دوست‏

چون طواف کعبه را در کربلا دارد شهید

تا مس ناقابل خود را بدل سازد به زر

در رگ دل جوهرى از کیمیا دارد شهید

پیکر عریان او در خاک و خون افتاده است‏

از شرف بر جسم خود خونین قبا دارد شهید

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره شهدای گمنام

همانان که روح روان داشتند

سفرنامه آسمان داشتند

همانان که دلداده او شدند

کبوتر کبوتر پرستو شدند

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

به نام خداوند مردان جنگ / دلیران چون شیر و ببر و پلنگ

به نام خداوند مردان دین / ز شک رفته مردان اهل یقین

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره شهید گمنام

پرستو پرستو فراز آمدند

و بی سر سرافراز باز آمدند

که این خطه خاک سرافرازی است

همه همت و شور جانبازی است

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

به نام یلان محمدنژاد /  که شد شورشان غبطه گردباد

علی صولتانی که در خون شدند /  به یک نعره از خویش بیرون شدند

به نام کسانی کنم ابتدا  /  که در خاک از آنهاست جوش صدا

به نام غیوران زهرانسب  /  ز خود رستگان به حق منتسب

حسن مذهبان صبور آمده  /  می زهر نوشان آن میکده

خراباتیان حسین آشنا  /  به خونرنگی مشرقین آشنا

اگر دم فرو بندم از ذکرشان  /  رها نیستم یکدم از فکرشان

من و یاد یاران که سر باختند /  ولی بر ستم گردن افراختند

سحرگاه اعزام یادش بخیر  /  و گردان گمنام یادش بخیر

لباسی که خاکی تر از خاک بود /  ولی چون دل عاشقان پاک بود

من و چفیه ای ساده و بی ریا /  رفیقانی افتاده و بی ریا

الهی به مستان بربط شکن /  به مردان توفانی خط شکن

الهی به گردان زید و کمیل  /  دلیران چون رعد و توفان و سیل

به آنانکه بی پا و سر آمدند /  شهید از دیار خطر آمدند

به مفقود و جانباز و ایثارگر /  که شد تیغ شان بر عدو کارگر

به مردان در کنج محبس قسم  /  به والفجر و بیت المقدس قسم

به خیبر که برکند مولا درش /  به رأسی که صدپاره شد پیکرش

به دلتنگی کربلای چهار /  به یاران بی مدفن و بی مزار

به فتح المبین و به فتح الفتوح /  به توفان،‌ به کشتی، به دریا، به نوح

به مرصاد و مردان مرگ آفرین /  منافق ستیزان تیغ آتشین

به آنان؛ که:

رسم شهادت بجاست  /  مرا بر ولی خدا التجاست

شعر از مرحوم آقاسی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد شهدای گمنام

به تکبیر آن دم که دم می زدند

سکوت زمان را به هم می زدند

شب عاشقی را رقم می زدند

همانان که بر مین قدم می زدند

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

یه کاروان گل لاله ، تو موج شیون و ناله

رفتن از این خاک ، به سوی افلاک  رنگ دلبر گرفتند ، تا خدا پر گرفتند

این شهیدا تا ابد برامون نور عینند هدیه ما عاشقا به آقامون حسینند.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهدا گمنام

از آنان که تنها پلاکی به جاست

کمی استخوان، مشت خاکی به جاست

الهی به آوازه این حریم

به هورالهویزه به هورالعظیم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

یادت می آید آن روز، صد لاله چیده بودی

آن دفعه هم تو از من زودتر رسیده بودی

هر بار در نگاهت طوفانی بی صدا بود

از عشق او به قلبت نقش ها کشیده بودی

گل زخمهایت انگار سوغاتی تو بودند

آخر تو ان دردها را با شوق چشیده بودی

     آن روز دو چشمت اما آرامشی دگر داشت

گویی که از لب یار چیزی شنیده بودی

با من بگو مسافر از آن یقین قلبت

شاید بفهمم آن روز آخر چه دیده بودی

گویند که باز با باز با هم پر گشایند

این است دلیل آنکه بی من پریده بودی

هر روز از مزارت بوی عشقت روان است

عشقی که با بهای جانت خریده بودی.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد شهدای غواص

به دشتی که پیوسته عباس داشت

که بی دست هم خیمه را پاس داشت

به رمزی که چون نام خیبر گرفت

غریبانه از ما برادر گرفت

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

سرزمین کربلا میعاد عشق است                کربلای پنج ما فریاد عشق است

دلا بشنو حدیث وصل یاران                        کبوترهای بی بال دو ایوان

دلا در عاشقی چون کاوه می باش               که سر یا خدا چون او کنی فاش

درودی بر جهان آرای ایران                      صلابت پیشه و سردار شیران

گل یاس شهیدم باکری را                         به خاطر آورم در سادگی ها

شراب عشق حق در نی قلم شد                 و آوینی به آن بر مقصدش شد

که همت با وضوی عشق خوابید               میان خاک و خون در سایه ی بید

سر سجاده ی عشقش نشاندند                   شقایق وش امینی را ستاندند

سرود عشق چمران پاوه سر داد               شمیم عشق چون من داده بر باد

خدایا در میان این عزیزان                      قریبانی که دارند سر به پایت

دریدند بی محابا جام تن را                       خریدند جان خود با کربلا را

خدایا عشق آنان راز دارد                       سراپای ترا بر ناز دارد

چه خوش کردند این هجر را وصل            در این دام بلا بردند این اصل

گذشتند و نمودند این امانت                     بدست امتی با این کفایت

که مولایش علی بر رسم عادت                نموده ثبت اشعار شهادت

علی در یاد مردم زنده باشد                    نجف در کربلا ارزنده باشد

اگر رهبر دهد اذنی به ایثار                    دهیم جان و تن خود را به دلدار

خدایا رهبر ما را نگه دار                      بباشد سایه اش تا موعد یار

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد پرسپولیس ، کوتاه و قهرمان و استقلال + شعر طنز و زیبا پرسپولیس

شعر درباره شهدای غواص

خبر بود و تکرار خمپاره ها

جگرگوشه ها، پاره پاره رها

خطر، رمل، توفان شن، ماسه ها

زمین، مین، کمین، رد قناسه ها

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

با خنده ای که عکس تو در بر گرفته است

دیوار خانه چهره ی دیگر گرفته است

بعد از تو برق شور و شعف را هجوم اشک

از چشم های خسته ی مادر گرفته است

بی شک شبیه کوچه ی ما، کوچه های عرش

از نام پر شکوه تو زیور گرفته است

حالا منم، کنار تو، اینجا که پر زدی

اینجا که خاک، بوی کبوتر گرفته است

ای انعکاس دست علی! برق ذوالفقار!

افلاک، پشت نام تو سنگر گرفته است

اینجا، نماز چلچله ها رو به دست توست

دستی که رنگ غیرت حیدر گرفته است

چشمان من همیشه همین جا کنار توست

اینجا که خاک، بوی کبوتر گرفته است…

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهید غواص

خطر پشت هر لحظه پا می گرفت

زیاران ما دست و پا می گرفت

و آن لحظه هایی که خمپاره شصت

میان نماز عزیزان نشست

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

عشق یعنی کوچه کوچه انتظار              رؤیت خورشید در باغ بهار

عشق یعنی با جنون تا اوج‌ها                 رفتن از ساحل به بام موجها

عشق یعنی یک تغزل شعر ناب              مثنوی‌های خدای آفتاب

عشق یعنی سوختن با شعله‌ها                سبز گشتن در شکوه قله‌ها

عشق یعنی های های اشک‌ها               در فرات بی‌وفا با مشک‌ها

دست‌افشان رقص سرخی واژگون           سعی در محراب با قانون خون

گفتمان مادران داغدار                        حسرت دیدار گل‌ها در بهار

یک نماد از قصه جام شراب                  رویکردی سبز در تفسیر آب

عشق یعنی یک شهود بی‌کران              سینه‌ای با وسعت هفت آسمان

در حضور آن فروغ تابناک                    سر تاویل شفق در جام تاک

پایکوبی بر فراز دارها                        یک غزل با میثم تمارها

یا قنوتی هم صدای آبها                         در نماز صبح با مهتابها

عشق یعنی کهکشان در کهکشان          چشم امیدی به سوی بی‌نشان

عشق یعنی در فضای رازها                   خلسه‌ای جاوید با پروازها

عشق یعنی بی‌کران نورها                   با شقایق‌ها میان هورها

طور سینین حیرتی بی‌انتها                   شعر شبنم در گلستان خدا

اشک غم در حسرت دیدارها                همدلی تا صبح با تبدارها

عشق یعنی یک سرود جاودان               رقص گلها حیرت پروانگان

عشق یعنی زینبی تا اوج‌ها                  ناخدایی بر فراز موجها

یک زبان در کام از سر غدیر                کهکشان آسمانهای منیر

چیرگی بر خار و خسهای سراب           مخزن‌الاسرار دخت بوتراب

انعکاس خطبه سجادها                        یورشی جاوید بر بیدادها

عشق یعنی رود رود مادران                در عزای خیلی از نام‌آوران

غرق در خون ذوالجناحی اشکبار          در غم بشکوه آن تنها سوار

همنوا با عون یا جعفر شدن                روی دستان پدر پرپر شدن

داستان خیمه‌های سوخته                    کودکانی از عطش افروخته

عشق یعنی اربعین یاس‌ها                  اشک سرخی در غم عباسها

تا شهادت یک حبیب باوفا                    پیر برنای کتاب کربلا

جان فشانی مرگ احلی من عسل         خوش درخشیدن فراسوی زحل

عشق گفتی کربلا آمد به یاد                 هیبت خون خدا آمد به یاد

عشق گفتی نینوا آمد به یاد                 عصمت لاله‌ها آمد به یاد

شاعر: احمد ده‌ بزرگی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر زیبا در مورد شهدای غواص

رفت و حتی کسی از جبهه نیاورد به شهر

چفیه و قمقمه اش کوله و پوتینش را

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

“ای شهیــــــــــــد” ای آنکه بر کرانــه ازلی و ابــدی وجود برنشستــه ای

دستـــــی برآر

و ما قبــرستــان نشینــان عادات سخیف  را از این منجلــاب
بیــــــــــرون کش!

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر کوتاه در مورد شهدای غواص

نمازی که یک رکعتش پاره شد

تشهد پر از موج خمپاره شد

کجایند مردان والفجر هشت

که از خونشان دشت گلپوش گشت

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

ای سر و پا، من بی سر و پا، پیش تو خودمو پیدا کردم…

پنجره زیباست، اگر بگذارند!

چشم مخصوص تماشاست، اگر بگذارند!

من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم!

عشق هم صاحب فتواست، اگر بگذارند!

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد غواصان شهید

کجایند مردان فتح المبین

کجایند اسطوره های یقین

کجایند آنان که بالی رها داشتند

گذرنامه کربلا داشتند

کجایند آنان که فردایی اند

همانان که فردا تماشایی اند

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

در نظربازی ما بی خبران حیرانند

                             من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی

عشق داند که در این دایره سرگردانند

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر یاحا کاشانی درمورد شهدای غواص

زجری که تو می کشی برادر ، کم نیست

تا روز شهادتت ، نجات از غم نیست

از چشم تو قطره قطره غربت ریزد

مظلوم تر از تو هست در عالم ؟ نیست

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد شب بخیر ، و صبح بخیر گفتن عاشقانه عشقم

اینک که شهر شعله ور بی خیالی است

جای برادران غیورم چه خالی است

جای برادران غیوری که بعدشان

این شهر در محاصره خشک سالی است

بی ادعا ز خویش گذشتند و پل شدند

رد عبور صاعقه شان این حوالی است

من حرف می زنم و دلم شعر می شود

در واژه های من هیجان لالی است

طاعون گرفته ایم و کسی حس نمی کند

تا آنکه زنده بودنمان احتمالی است

آلوده است کوچه، خیابان به زندگی

چیزی که هست و نیست حالی به حالی است

بر من چه سخت می گذرد این غروب ها

جای برادران غیورم چه خالی است.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهدا غواص

چقدر از منش این شهدا دور شدیم

آنقدر خیره به دنیا شده و کور شدیم

معذرت از همه خوبان و همه همرزمان

ما برای شهدا وصله ی ناجور شدیم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

آن شب میان عاشقان شوری دگر بود

از اتفاقی تازه قلب شب خبر بود

مرغان عاشق زین قفس پرواز کردند

پرواز را تا بیکران آغاز کردند

از دخمه تاریک دنیا پر گرفتند

راه دیار دوست را از سر گرفتند

رفتند تا اوج فلک،تا چشمه نور

رفتند تا سینای عشق و وادی طور

رفتند آنجایی که  کوی آشناییست

آنجا که ماوای شهیدان خداییست

جایی که جان آرام گیرد نزد جانان

آن جا که “عند ربهم” فرمود قرآن

این عاشقان را جز شهادت مرگ ننگ است

در کامشان بی دوست ماندن چون شرنگ است

چون عشق را جز عشق تفسیری دگر نیست

حلاج را جز دار تدبیری دگر نیست

این واژه در قاموس دل با خون قرین است

این داستان آغاز و پایانش همین است

تدبیر این یاران عاشق نیز خون است

زین حلقه هر کس بیم جان دارد برون است

پروای جان یعنی اسیر خویش بودن

یعنی اسیر نفس بد اندیش بودن

پروانگان را هیچ پروایی زجان نیست

سودای جانان چون بود،پروای جان نیست

پروانه کی پروایی از پر سوختن داشت

گویی که از اول سر افروختن داشت

این جمع مشتاقی که بیم سر ندارند

جز وصل یار اندیشه ای دیگر ندارند

در عشق بازی رشک مجنونند اینان

آلاله های غرق در خونند اینان

این پاکبازان را چه باک از جان سپردن

رندان بیدل را چه باک از زخم خوردن

با این سبک بالان بی پروا و بی باک

با کاروان لاله های سینه صد چاک

با این سبک روحان از خود وا رهیده

وارسته ای می رفت از دنیا بریده

وارسته ای،دلداده ای،جان بی شکیبی

درد آشنایی،با تن آسایی غریبی

این عاشق از خویش رسته جعفرم بود

این سینه و بازو شکسته جعفرم بود

این زخم کین بر سینه جعفر بود ،جعفر

این عارف بی کینه جعفر بود جعفر

او سینه اش سینای موسای طلب بود

هر دم دلش بهر طلب در تاب و تب بود

شوق شهادت در نگاهش موج می زد

مرغ مهاجر بود و دل بر اوج می زد

می رفت و بر دل داشت شوق بی قراری

آموخت یاران را طریق سربداری

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره شهدای هشت سال دفاع مقدس

چشم پاک دختری از جمله‌ای تر مانده است

چشم‌های پاکش اما خیره بر در مانده است

روی دیوار اتاق کوچک تنهایی‌اش

عکس بابایش کنار شعر مادر مانده است

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

کجایید ای شهیدان خدایی

بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک روحان عاشق

پرنده‌تر ز مرغان هوایی
کجایید ای شهان آسمانی

بدانسته فلک را درگشایی
کجایید ای ز جان و جا رهیده

کسی مر عقل را گوید کجایی
کجایید ای در زندان شکسته

بداده وام داران را رهایی
کجایید ای در مخزن گشاده

کجایید ای نوای بی‌نوایی
در آن بحرید کاین عالم کف او است

زمانی بیش دارید آشنایی
کف دریاست صورت‌های عالم

ز کف بگذر اگر اهل صفایی
دلم کف کرد کاین نقش سخن شد

بهل نقش و به دل رو گر ز مایی
برآ ای شمس تبریزی ز مشرق

که اصل اصل اصل هر ضیایی

« شهید علیرضا فیروزی»

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهدا و شهادت

ای روشنای خانه امید، ای شهید

ای معنی حماسه جاوید، ای شهید

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

این سبکبالان که تا عرش جنون پر کشیدند

آفتاب وصل را چون صبح، در بر می‌کشند

از دم تیغ شهادت باده جوی وصلتند

ذیل اگر گردد بلا لاجرعه‌نوش سر می‌کشند

هر مقام عشق را موقوف زخمی ساختند

بی‌سران در هفت شهر عاشقی سر می‌کشند

آفتاب دیگرند اینان که روز خصم را

تیره می‌سازند چون از کوه سربر می‌کشند

عرش با فریادهاشان همنوایی می‌کند

تا که از دل نعره الله‌اکبر می‌کشند

آذرخش خشم اینان آتش قهر خداست

بیشه‌زار بت‌پرستی را به آذر می‌کشند

فصل دیگر می‌گشایند از کتاب کربلا

عشق را با جوهر خون نقش دیگر می کشند

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد شهدا

ای شهیدان ، عشق مدیون شماست

هرچه ما داریم از خون شماست

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

آن شب به دل شلمچه جان می دادی

گویی که به خاک آسمان می دادی

ای شهره آسمان هفتم چه غریب

آن شب به دل شلمچه جان می دادی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد شهدا

معذرت از همه خوبان و همه همرزمان

ما برای شهدا وصله ی ناجور شدیم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

مگو که شعله در این سینه در نمیگیرد

دلم گرفته از این بیشتر نمیگیرد

به درد بی خبری جان خسته درگیر است

کسی از آن سوی دل ها خبر نمیگیرد

سزاست گر شکند تیغ خود گر پرستیدن

دلی که آینه ها را سپر نمیگیرد

بسوز چنگ دلت را در این مجال جنون

اگر به زخمه آهی اثر نمیگیرد

مگو برای گرفتن بهانه دیگر نیست

دلت برای شهیدان مگر نمیگیرد

هزار بادیه را عشق شعله زد، اما

در این دل این دل وامانده در نمیگیرد

دلم برای گرفتن بهانه ها دارد

حدیث درد من این مختصر نمیگیرد

عبدالجبار کاکایی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر زیبا در مورد شهدا

شهادت را نه در جنگ، در مبارزه می دهند

ما هنوز شهادتی بی درد می طلبیم

غافل که شهادت را جز به اهل درد نمی دهند

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

چقدر از منش این شهدا دور شدیم

آنقدر خیره به دنیا شده و کور شدیم

معذرت از همه خوبان و همه همرزمان

ما برای شهدا وصله ی ناجور شدیم

شهدا در همه جا فاتح اصلی بودن

عجب اینجاست که مااین همه مغرورشدیم

شکر ، با سابقه ی دوستیِ با شهدا

ما عزیز دل مردم شده مشهور شدیم

و از آن برکت خون شهدامان حالا

ما مدیر کل و مسئول شده مسرور شدیم

و اگر حرفی خلاف شهدامان گفتیم

یحتمل مصلحتی بوده مجبور شدیم

پرکشیدن چه مستانه و رفتند و ما

در میان قفس نفس چه محصورشدیم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر رهبری در مورد شهدا

دید در معرض تهدید دل و دنیش را

رفت با مرگ خود احیا کند آیینش را

جستحو کنید در سایت : شعر در مورد جوانمردی ، پهلوان و رسم مردانگی و مروت

دیدم آن حالات شوق و شور را

در میان چهره هاشان نور را

در هوای عاشقی پر می زدند

تا خدا با گریه معبر می زدند

در دل شب با نوا و زمزمه

ذکرشان “یافاطمه ” ” یا فاطمه “

بین چهره عکس یک لبخند بود

همه ی هستیّ شان سربند بود

از همه افلاک برتر بوده اند

دوست نه،بلکه برادر بوده اند

تشنه لب دادند جان پای حسین

عاشقان حضرت پیر خمین

با شهادت زندگی زیبا شود

عاشقی با سوختن معنا شود

حال،آنها رفته و ما مانده ایم

از شهادت ، ما همه جا مانده ایم

تا نفس داریم تا که زنده ایم

ای شهیدان از شما شرمنده ایم

تاابد رزمنده ایم پای ولی

جان فدای حضرت سیّد علی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر ترکی در مورد شهدا

رفتن به جهاد نفس راهی است بزرگ

از جبهه گریختن گناهی است بزرگ

ما بر سر پست انقلابیم اکنون

خفتن سر پست اشتباهی است بزرگ

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

حدیث شهادت شنیدنی است،

حدیث دیدار است،

دیدار دوست.

آنها که همیشه در حضور حق اند

و آنان که به دیدار یار رفته اند،

گوش جانشان با حدیث شهادت اُنس ها دارد ،

حدیث شهادت برای

شهیدان شاهد نیست،

برای ماندگان عاشق شهادت است

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر هایی در مورد شهدا

کبوتر و دو پلاک و دو ساک خالی تو

دلم دوباره گرفته زبی‌خیالی تو

تو التماس نگاه کدام پنجره‌ای

که نقش بسته نگاهم به طرح قالی تو

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

آمـده ام سفــری سمـتِ دیـارِ شهـــدا

کـه طــوافـی بـکنـم دورِ مــزارِ شهــــدا

بـه امیدی که دلِ خسته هوایـی بخورد

و تبــرّک شـود از گــَرد و غبــارِ شـهــدا

آخـرین خطِ وصـایـای دلِ مـن ایـن است

کـه مـرا خـاک سپـاریـد کنــارِ شهـــــدا

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد مادران شهدا

سری که هیچ سرآمدن نداشت، آمد

بلند بود ولیکن بدن نداشت آمد

بلند شد سر خود را به آسمان بخشید

سری که بر تن خود، خویشتن نداشت آمد

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

مـن کـجا و بـا شهیـدان زنـدگی ؟

مـن کـجـا و قـصـه ی رزمـنـدگی ؟

مـن کــجــا و دیــدنِ وجــهِ خــدا ؟

مـن کـجا و جـمـع اعلام الـهدی ؟

با همه بیچارگی تنهــــــــا شدم !

مـن سفیـر بـهـترین یـاران شدم !

هـر وقت احسـاس غریبـی میکنم

بـا شهـیـدان عـشق بـازی مـیکنم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهدای جنگ تحمیلی

گمنامی تنها برای شهرت پرستان درد آور است

وگرنه همه اجرها در گمنامیست.

محکمه خون شهداء محکمه عدلیست

که ما را در آن به محاکمه می کشند

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

از درد به فریاد برس اکسیژن!

خسته ست ازاین کنج قفس،اکسیژن

سهمیه ی جنگ وجبهه ی اواین است

سرفه،سرفه،نفس،نفس…اکسیژن

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر در باره شهدای جنگ تحمیلی

خدا می داند اگر پیام شهدا و حماسه های انها را

به پشت جبهه منتقل نکنیم گنه کاریم

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

یاد آن روز بخیرِِ‌،این همه دیوارنبود

این‌ چنین‌ بر رخ‌ دل‌، گرد غم‌ یار نبود

چشم،‌بی‌ واسطه‌ آن‌ روزخدارامی‌دید

حیف‌ شد چشم‌ دلم‌،لایق‌ دیدار نبود

می‌شکستیم‌ پل‌ فاصله‌ راباهر گام‌

بین‌ ما و شهدا فاصله‌ بسیار نبود

داغ‌ دل‌ بود و غم‌ جاری‌ ایّام، ولی‌

روی‌ آیینه دل‌ این‌ همه‌ زنگار نبود

کربلا بود، خطر بود،خدا با ما بود

زندگی‌ بود، ولی‌،این‌ همه‌ تکرار نبود

کاش‌ می‌ریخت‌،تمامیّت‌ این‌ فاصله‌ها

کاش‌ بین‌ من‌ و دل‌ این‌ همه‌ دیوارنبود

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

دلم گرفته شهیدان مرا مرا ببرید

مرا زغربت این خاک تا خدا ببرید

مرا که خسته ترینم کسی نمی خواهد

کرم نموده دلم را مگر شما ببرید

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شهید، باران رحمت الهی است

که به زمین خشک جانها، حیات دوباره می‌دهد.

عشق شهید، عشق حقیقی است

که با هیچ چیز عوض نخواهد شد.

دیدگاه ها 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *