- admin
- 1 دی 1400
- 8:46 ق.ظ
شعر در مورد سیرجان
شعر در مورد سیرجان
شعر در مورد سیرجان ، شعر کوتاه و زیبا در مورد شهر سیرجان استان کرمان همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
شعر در مورد سیرجان
نه مثل اهل تظاهر نقاب در دستم
نه قدرتی و تفنگ و خشاب در دستم
در این عطشکده دائم نگاه بر ابرم
نه میرسد ز وجود تو آب در دستم
به جای مزد و ثواب خلیفه بودن من
رسیده حکم عجیب عذاب در دستم
من از قبیله ی محروم عشق و آزادی
قلم گرفتم و جام شراب در دستم
به قعر دوزخ خود هم ببر ببینی تا
نوشته های پر از اعتصاب در دستم
قناعتی به قنوتم نمیکنم زیرا
که نیست خالی و باشد کتاب در دستم
چو موج موی خروشانت از پریشانی
همیشه قوطی داروی خواب در دستم
شکست ساز دل من گسست پرده ی تار
و مانده هردوی آنها خراب در دستم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد شهر سیرجان
ســـــلامی برتــو محبـوبم
الا ای کشــــــــورِخــــوبم
به آب وخــــاکِ پُــربارت
بــــرآن نامِ گُهــــــربارت
ســـــلامم برهمـــه جـایت
به جنگلهــــایِ زیبـــــایت
به کوه ودشت وصحرایت
جـــوانِ خوب ورعنـــایت
به پیــــرانِ خــــــدابـــاور
به غــرب ومــرکزوخاور
شمالیهـــــایِ پُـراحســـاس
به دریایِ همیشـــه فـارس
ســــــلامم برخـــراســانت
به دلهـــــــایِ پُـرایمـــانت
دلم باضـــــــامنِ آهــوست
که جـانِ من فــدایِ اوست
ســـــــلامِ مـــن زِراهِ دور
به سبــــــزوارونیشـــابور
به کلِّ خطّــــه یِ کرمــان
به سیستــــان وبلوچســتان
به بوشهـــروبه خوزسـتان
به یاســـوج وبه کردسـتان
ســـــلامم بــرسپـــاهــانت
به شیـــــرازوفــراهـــانت
به تبـــــــریزوبه ایــلامت
به سیـرجان وبه بسطامت
ســـــــــلامم بـــرارومــیه
به پــــــــاکیِ طـــلائیـــــه
به قـــــزوین وبه گیـلانت
به ســــاری وبه تهــرانت
به بجنـــوردوبه سمنــانت
به بیــرجندوبه شیــروانت
ســــرخس وتربتِ جـامت
بُوَدعشــــقِ مــن ازنــامت
ســـلامی برهمـــه،ایــران
که باشــــدکشـــورِشــیران
ســـلامم برهمـــه،خـــاکت
به کلِّ مـــــــــردمِ پــــاکت
زِنــــامت زنــدگی ریـــزد
شــــجاعت ازتـــومیخیـزد
الهـــی جــــــاودان بــاشی
همیــــشه دراَمــــان باشی
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد طعنه ، متن و سخنان بزرگان و جملات زیبا درباره طعنه زدن
شعری در مورد سیرجان
نمیتم ات بوونم دیرم آوه
که ات تش زت تو جونم دیرم آوه
میتم پرس هاکنم خاسیچه رفتی
تو کت بردن امونم دیرم آوه
تموم نامه یات ام لچ لچاکه
مو عکسات می سوزونم دیرم آوه
ایسا تهنی می شم تو بند و باخا
سی خم شعرام میخونم دیرم آوه
به جون هر که بیشتر دوس ماریش
وی تا درسام بوخونم دیرم آوه
د نی فهمم چطوری سیت بگم مو
در اوورد موین زوونم دیرم آوه
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری زیبا در مورد سیرجان
تو خونه ی خلوت خالیم واگرد
ایسا که هیچی نی حالیم واگرد
شی خهکا پیسدم نک گیر چه سی
اکلن واسو سر سالیم واگرد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری در مورد شهر سیرجان
هربار دلتنگت شدم دنیام دلگیر است
بی تو درونم شاعری گمنام دلگیر است
زابل،سراوان،سیرجان و اصفهان -شیراز
از رامسر -گیلان تا ایلام دلگیر است
بی تو نه تنها شهرها-هفت آسمان دلتنگ…!
زهره،پروتون،مشتری-بهرام …دلگیر است!
برهم بزن غمناکی این قصه را بانو
وقتی نباشی محور ایهام دلگیر است!
حس میکنم مانند من زخمیست پیرامون…
حتی طلوع ساحلی آرام دلگیر است!
تکرار ساعتها و ماهها -سالها بی تو
در من شبیه چوبه ی اعدام دلگیر است
باتو زمین شادست -دنیایم اهورایی ست…
بی تو ولیکن زندگی مادام دلگیر است!
¤
تنهایی ام شاید که تاوان نبودنهاست!
اما بدان ریوار ازین فرجام دلگیر است
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد کسب و کار ، حلال و حرام و اخلاق کسب و کار خانگی
شعر درباره سیرجان
از ئی زندهی خلاصت سیر واوی
بشی صحری ولات و دیر واوی
تو بچباری خوتامرخی یه عمری
کسی شات ” بوا” نگوت و پیر واوی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد سیرجان
کنر تاکی پس باخا ، و رفتن
شی بار خصه ی دنیا و رفتن
چه ماری سر خوت و زنده یت وختی
بفهمیش واشتسی تینا و رفتن
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره شهر سیرجان
می آید
در قفایش سنگ را رژه ایست
آئینه بندید راه را
شاید با آمدنش شعر شکستن جوشد
شاید افوا آمدن دارد و بس
ابر که از قبله برخاسته است
آسمان قصد گریستن دارد
چه بیاید چه نیاید
دل ما می شکند
(((این هم یک شعر دیگر از همان دوران )))
لات چشمان تو
زنجیر نگاه در کمرش
هر داش مشتی زانو خواهد زد
سبیل ابروان خمت را
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد همسر ، خوب و باردار و فرزند و پسر و همسر مهربان و وفادار فوت شده
شعری درباره سیرجان
دِلُم خوویناشِلو، زِندِیم زَهرِن
خونهء بی تو بِرُم کُُل تنگِ کَورِن
میسازُم شِی غِمِت تا روزِ محشَر
عِلاجِ دردِ بی صاویم صَورِن
تو حِینا دی کِسی پُرسِش نِمیکوت
کِسی شُو تو گووشِش لالا نِمیگوت
سِرِ بَند آزِتِن کَهرهء تو حُوش و
چِشِی تِرِّ بُوچِشِ هِی کُلّّه میشوت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره ی سیرجان
برم پاتاکنن،بوا بوا چه سختن!
کجا جاتاکنن؟ بوا بوا ، چه سختن!
اشو میت دزکیم ات بورن آسی
شی خهکاتاکنن بوا بوا چه سختن
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد شهر سیرجان
ازاین کرمان بگم از وصف و حالش
به جغرافی نمی باشد مسا لش
چهار فصل را دارد توی استان
بهار دارد سرمای زمستان
که دارد هم تابستان و پائیز
به لاله زار بهارش هست گلریز
ز بم می گویمت از ارگ دیرین
ز نخلستان و از خرمای شیرین
ازآن جیرفت بگم از ترو بارش
ازآن صیفی ازآن کشت و کارش
اگر سوی زرند گشتی روانه
در آنجا معدن است هم کارخانه
ازآن سو راه دارد تا خراسان
ز سوی دیگرش تا ملک سیرجان
به رفسنجان اگر افتاد گذارت
به گردش می روید یا بهر کارت
نظر بنداز کبوتر خان و نوقش
که باغ پسته ها داده فروغش
چه گویم هست کرمانش نمونه
کریمان بوده اش از دیرزمانه
به هر شهری که بیک در آ ن صفر کرد
فقط یک لحظه ای در آ ن نظر کرد
محمد بیک
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد شلاق ، متن و شعر در مورد شلاق خوردن و زدن
شعر درباره شهرستان سیرجان
تو کُل تَنگ و خِفِی جا منَنزِل آکوند
یه دنُیا ماجرا مِهمون دِل آکوند
پِرهء وَختِن که سی عِیشِ عِرَوا
میشیت کوخَت که بُندهء شی چِل آکوند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره ادبیات بومی سیرجان
دِلِت با او نبی ، اینجام فهمی
به زورایِی زنش ، حالام فهمی
بوواتِشگو که نه سی ای دِلِ مو
سِرِ کَبرِت هِسُم ، ایسام فهمی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد سیرجان
گریخم که گریخم که شو و روز
همش موزم اوورد موزم اوورد موز
که سیچش وواشتسم تهنا و رفتن
دووی دردم حلا کبریت و نفتن
دووش یه پچ پچی تو پیرزنا بی
که از اول فلانی خوش گنا بی
پلاوردش میکه همه جا می گشت
می رفت صحرا تو باخ، اصلن نامی گشت
همیشه تو بوداری خووش میدی
همه نصف شووی افتوش میدی
کچکیش هم بوواش چن مرتووش زت
همه خویناشلو لارش وامیگشت
اصلن راسش می فهمی چن دووهتک؟
کچکیممو گنا بدسم تو مهتک
از او روزی که دیم اش مو کری که
خداوند اش مو عاشک تو پری که
کچیکیم دی کجام گت ، بووا کجام گت
اوول اسم تو ام گت، بعد ونام گت
خا نه همه می گن که مو گناسم
خا نه همه میگن،سی تو خلاصم
سی خاطر تون که مو همه گناسم
همه ی پرتی می گم و بی حیاسم
سی خاطر تون که مو رسوی ولاتم
همش مو کارگر بی مزد بواتم
سی خاطر تو مو تش گرتم برشتم
سی خاطر مو هونه سر ری بلشتم
تی چش دیم گشتم و بووام اش نمیتم
برشم اش نی کاکام اش نمیتم
مو ای بشنم کسی دمتن مثه خم
همه تش وامیسون لارم ، می پسخم
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد کدخدا ، شعر بختیاری درباره کدخدا و کدخدامنشی و شعبون کدخدا
شعر درباره ی شهر سیرجان
همه تو فکرسم یک شو نخووتسم
دووهتک سیچه اش تو ذهنی زتسم
دووهتک جهلن و سیلم نمی کوند
محلم نیم نت و میلم نمی کوند
دووهتک آبروم اش برد تو مردم
نمی شانم دی تو مردم بگردم
مو که همه ی جا بل تعریفش ام که
و هر که اش بدش گو جیفش ام که
دی اووقاتش سیچه سیم تهل میکوند
چطو سی مو که ووایی جهل می کوند
چطو شی هر کسی شو روز مارت
ولی سی مو که ووایی موز مارت
همه تو فکرسم یک شو نخووتسم
که آخا سیچه اش تو ذهنی زتسم!؟