- admin
- 29 آذر 1400
- 6:03 ب.ظ
شعر در مورد حضرت علی اصغر
شعر در مورد حضرت علی اصغر
شعر در مورد حضرت علی اصغر ، شعر ترکی در مورد حضرت علی اصغر ، شعر در مورد میلاد حضرت علی اصغر همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
لالا، لالا لالا، ای گل پونه
قناریِ بی آب و دونه
خدا خودش روزی رسونه
لالا، مادر تو بدون شیره
گریه نکن صدات می گیره
این لبِ یا این که کویره
لالا، لالا لالایی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
لالا نشون نده اینقدر گلوتو
وا کن دو دست کوچولوتو
دعا بکن یه کم عموتو
لالا، لالا لالایی
لالا پرستوی سرخ و سفیدم
کی گفته من شیرت نمیدم
شیری نمونده ای امیدم
لالا لالا
گفتم یکی به سقا
بگه داره میشه دیر
زودتر بیاد وگرنه
بچه ام می اُفته از شیر
لالا لالا عزیزم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مَهد تو با دستِ آه، مَلَک تکان می دهد
تاوَلِ لب های تو عطش نشان می دهد
باغِ گلِ روی تو بویِ خزان می دهد
شیر ندارم مَنال، آب نیابی بخواب
خسته خوابی بخواب
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بسیاری، حسین علیه السلام را که «باطن کعبه» بود، رها کردند و مسافر کربلا نشدند
اما تو ـ که از قبیله عشقی ـ
پشت به قبله قبیله نکردی
تا در «کربلا»، «حاجی» شوی
«شش ماه» برایت کافی بود
تا «کربلا»یی شوی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شش ماه فرصت داشت آدم را بسازد
با این زمان کم محرم را بسازد
شش ماه…اما نه! همان یک روز بس بود
پیغمبری شش ماهه عالم را بسازد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بابایی نبینم که تو پریشونی
بی حالی و نیستش ب تن تو جونی
دعامه عزیزم زنده بمونی
ای وای بخدا ازت شرمندم
ای وای اگه بمیری من مردم
ای وای منو میسوزونه این غم
شبیه گل پرپری
با خندت دل میبری
بمونُ جلو دشمنا
برام کن علی اکبری !
لالایی علی اصغر
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد حضرت علی اصغر
ای وای التهاب سه شعبه چه می کند؟
با این گلو شتاب سه شعبه چه می کند؟
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
همه گهوارۀ من را به غنیمت ببرید
تا ابد معجر زینب به سلامت باشد
سر من را ببُرید و سر من را ببَرید
تا قیامت سر زینب به سلامت باشد
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد باغ ، میوه و چای ایرانی و ارم و باغ گل و باغ وحش
شعر در مورد حضرت علی اصغر ترکی
یاس حرم ز شاخه جدا از سه شعبه شد
کوچکترین شهید فدا از سه شعبه شد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مادر نگران است خدایا نکند تیر
نیت کند از شیر بگیرد پسرش را
هم چشم به راه است که سیراب بیارند
هم دلهره دارد که مبادا خبرش را
افسوس از آن تیر وکمانی که گرفته ست
این بار سپیدی گلویی نظرش را
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری در باره حضرت علی اصغر
یا رضیع الحسین یا باب الحوائج
قَسَمَت میدهم به جانِ رباب
علی اصغر بگیر دست مرا…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
اما چگونه خاک بریزد بر این گلو
بر چشمهای بی رمق و نیمه باز او
بهتر که پشت خیمه ای آرام خفته است
بهتر که راز جسم نحیفش نهفته است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد ولادت حضرت علی اصغر
عشق توام کشاند بدین جا ، نه کوفیان
من بی نیازم از همه ، تو بی نیازتر
قنداق اصغر است مرا تیر آخرین
در عاشقی نبوده ز من پاکبازتر
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
در پاسخ به شادی شرم آور عدو
در خیمه های تشنه عزا از سه شعبه شد
دیدی دلا به محشر کبرای کربلا
شور قیامتی که به پا از سه شعبه شد
آنجا که کاخ صبر و امیدش خراب شد
غمخانه ی رباب بنا از سه شعبه شد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر ترکی در باره حضرت علی اصغر
و پلک گشودی دنیایی را که برایت کوچک بود
خدا تو را برای تاریخ مقدّر کرد تا چیزی را به ادراک برسیم
خورشید چشمانت را به زمین تاباند
تا دنیا را از دریچه نگاه نافذ تو ببینیم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
امان از دل رباب (س)
دور تا دورم نشستند و نگاهم میکنند
اینقدر ناخن نکش دارم خجالت میکشم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر ترکی درمورد حضرت علی اصغر
لا لالا لالا لالایی ، گل سرخ بابایی
داری ساز جدایی می زنی ، میزنی
شد مادرت زار و محزون ، آسمون می باره خون
داری روی دستم جون میکنی ، میکنی
با زبون خشکت اصغرم ، داری با لبها بازی میکنی
امونتو برده تشنگی ، جلو چشام تلذی مکینی
لالا ، گل پریشونم
لالایی میخونم
بخواب علی جونم
علی لای لای لای
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
برو به میدان بده، به ماجرا خاتمه
برو که سقّای تو، فتاده در علقمه
برو، ز دوش پدر، در بغل فاطمه
چو ماهی روی خاک دور ز آبی بخواب
خسته خوابی بخواب
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری درباره حضرت علی اصغر
این طفل که لب تشنه یک قطره آب است
یک قطره اشکش رزق صد جام شراب است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
«شش ماه» کافی بود
تا از بند «ناسوت» برهی
ـ اگرچه آن «شش ماه» هم زمینی نبودی ـ
با یک حنجره «شش ماهه»
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره ولادت حضرت علی اصغر
سه شعبه خواست تو را هم به میزبان بدهم
از این به بعد در آغوش آسمان بدهم
چه خورده بد گره ای دست تیر با دستم
نمی شود که علی جان تو را تکان بدهم
میان خیمه نگاهت به چشم من می گفت
اجازه ای بده بابا خودی نشان بدهم
تو تشنه تر زعلی اکبری ولی پسرم
خودت زبان نگرفتی به تو زبان بدهم
اگر که دفن شدی پشت خیمه علت داشت
نخواستم که بهانه به دستشان بدهم
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد بهشت ، گمشده و زیر پای مادران است و بهشت و جهنم
همه تاریخ را تکان دادی
با یک قلب «شش ماهه»
به تقدیر آسمانی خویش دل سپردی
یک گام «شش ماهه» برداشتی
تا به «ملکوت» رسیدی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره تولد حضرت علی اصغر
حتماً دلیل محکمی دارد که طفلی
شش گوشه ای اینقدر محکم بسازد
گهواره اش با خود جهانی را تکان داد
منظومه ای اینسان منظم را بسازد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
لالالالالالا که موقع خوابه
دیدن گلوس تو برام عذابه
تیری که به تو خورد در عوض ابه
ای وای همه ارزوم رفت بر باد
ای وای ناراحتمو دشمن شاد
ای وای نمیبرم هیچ وقت از یاد
رو دستم ناله ها زدی
تو خونت دست و پا زدی
با کارات علی اصغرم
اتیش به دل ما زدی
لالایی علی اصغر …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره میلاد حضرت علی اصغر
تیری که روی دست پدر کرد پرپرش
حالا دخیل بسته به رگهای حنجرش
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
پَرَستویم وا نشد، پر که مُهاجِر شدی
دو هفته از ماهِ تو، رفته مسافر شدی
پیِ دفاع از پدر، به مهد حاضر شدی
به پاسُخَت بر لَبَم – نیست جوابی بخواب
خسته خوابی بخواب
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر حافظ در مورد حضرت علی اصغر
خسته خوابی بخواب، تشنه آبی بخواب
اصغر من لای لای چرا نخوابی بخواب
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد
پدرش چیز زیادی که نمی خواست ، فرات
یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد ؟
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد حضرت علی اصغر ع
بین گلو و تیر ، که سنخیتی نبود
تکخال عشق بود و دو تا از سه شعبه شد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را
چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را
به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد
رسمِ کوفی است بگیرند هدف، مهمان را
دست و پایی زدی و باز تبسّم کردی
پس خدا بوسه زند این دو لب خندان را
بوسه بر این سرِ پاشیده ز هم مشگل نیست
من چسان دفن کنم پاره ای از قرآن را
مشگل اینجاست که سر نیزه امانت ندهد
اهل غارت نکند رحم ، گُلِ پنهان را
من دهم با چه زبانی خبرت را به رباب
آب دادَست سه شعبه گلوی عطشان را
بعد از این است که بر سینۀ من جا داری
نزد مادر ببرم آهِ دِلِ سوزان را
گریه بر معجرِ عمّه نرود از یادت
وسط هلهله ها بدرقه کن یاران را
تا به محشر ز غبار غم تو گریه بپاست
ای عجب داغ تو کردَست بپا طوفان را
سند مستند کرب و بلا حنجر توست
بُرد مظلومیِ تو آبروی عدوان را
عید قربان من است و تو همان ذبحِ عظیم
و خدا مُهر قبولی زند این قربان را
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد حضرت علی اصغر
غنچه ی پر پر ِ من، لاله یِ من، یاسمنم
ذره ای مثل تنت تاب نمانده به تنم
من هم اندازه یِ تو تشنه ام اما چه کنم؟
من هم اندازه ی تو خشک شده این دهنم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گل بی خار حسین، آخرین یار حسین
آمدی تا که شوی، مهر طومار حسین
غنچه ی من مزن از خنده ات آتش به دلم
من که خود از تو و از مادر تو بس خجلم
اصغرم لالایی، اصغرم لالایی
لاله ی صحرایی، غنچه ی زهرایی
کوفیان کف بزنند، یا بود لالایی
به روی دست پدر با گلوی پاره بخواب
شده دست پدر از بهر تو گهواره بخواب
اصغرم لالایی، اصغرم لالایی
ای گل یاس سفید، ای لب تشنه شهید
کس به جز قاتل تو، غنچه از شاخه نچید
عوض شیر پر از خون دهنت را دیدم
بسته پر بودی و پرپر زدنت را دیدم
اصغرم لالایی، اصغرم لالایی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد حضرت علی اصغر ترکی
میلاد علی اصغر است ای یاران
لبهای حسین را ببین! شد خندان
هرچند عنایتش نباشد محدود
امروز عطا کند هزاران چندان
از بهر تولد گل باغ حسین
امروز زمین زعرش شد گل باران
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
«علی اصغر» بودی،
اما دلت بزرگ بود
گام هایت بلند بود ـ برای عروج به ملکوت ـ
خدا خواست تو بیایی
ـ درست، لحظه ای که تاریخ، در آستانه یک اتفاق سرخ بود ـ
و تو اتفاق افتادی
نگاه سبزت را روانه چشم اندازی سرخ کردی
و چشم به راه یک روز ماندی؛
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری در باره حضرت علی اصغر
مرغک پربسته ام، فتاده ای از نفس
آمده بابا مگر، رهانَدَت از قفس
نیست ز تو تشنه تر، درین حَرَم هیچ کس
تشنه ترین غنچه باغ ربابی بخواب
خسته خوابی بخواب
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
زارمو پریشون تو وسط میدون
جون بابا واکن چشاتو علی جون
منو خجل از رو ربابه نگردون
ای وای پدر تو شد بیچاره
ای وای غمی توی سینش داره
ای وای گلوتو زدن شد پاره
تنت رو علی تا حرم
زیر این عبا میبرم
الهی نبینه کسی
دو چشمای خیس و ترم
لالایی علی اصغر
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد ولادت حضرت علی اصغر
چه تقدیری داشتی، طفل آفتاب!
درست لحظه ای آمدی که:
زمین در تیر رس نگاه سرد زمستان بود،
و در اسارت شیطان.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
روزی که قنداقه امروز و «لباس احرام» فردایت
بوی «شهادت» بگیرد
لالایی شمع… مرثیه پروانه
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر ترکی در باره حضرت علی اصغر
از غم تو بی سامونم ، نمی باره بارونم
واسه طفل بی جونم ، مضطرم ، مضطرم
دل ، زده بیرون از سینه ، آخه داغت سنگینه
رد خون رو زمینه ، اصغرم ، اصغرم
بیا سرتو بالا بگیر نبینم آویزون بشه سرت
الهی بمیره حرمله زده سه شعبه توی حنجرت
لالا ، گلم شدی پرپر
داره میشه آخ
خاک عزا بر سر
علی لای لای لای
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد پدر از دست رفته ، روی سنگ قبر و پدر فوت شده
بگو که یک شبه مردی شدی برای خودت
و ایستادی امروز روی پای خودت
نشان بده به همه چه قیامتی هستی
و باز در پی اثبات ادعای خودت
از آسمانی گهواره روی خاک بیفت
بیفت مثل همه مردها به پای خودت
پدر قنوت گرفته ترا برای خدا
ولی هنوز تو مشغول ربنای خودت
که شاید آخر سیر تکامل حلقت
سه جرعه تیر بریزی درون نای خودت
یکی به جای عمویت که از تو تشنه تر است
یکی به جای رباب و یکی به جای خودت
بده تمام خودت را به نیزه ها و بگیر
برای عمه کمی سایه در ازای خودت
و بعد همسفر کاروان برو بالا
برو به قصد رسیدن به انتهای خودت
و در نهایت معراج خویش می بینی
که تازه آخر عرش است ابتدای خودت
سه روز بعد در افلاک دفن خواهی شد
درون قلب پدر خاک کربلای خودت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر ترکی درمورد حضرت علی اصغر
این لاله که از تمام هستیش گذشت
از کینه ی تیغ وطعنه ی نیش گذشت
تااینکه نهال دین شکوفا باشد
از غنچه ی نا شکفته ی خویش گذشت
این لاله که از تمام هستیش گذشت
از کینه ی تیغ وطعنه ی نیش گذشت
تااینکه نهال دین شکوفا باشد
از غنچه ی نا شکفته ی خویش گذشت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
لالا، لالا … گل پرپر… لالا… لالا… علی اصغر…
چی داریم این جا شیرینم… بجز به مشت خون و پر
مادر بخواب!
امشب بوی کربلا می دهد لالایی هایم.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری درباره حضرت علی اصغر
وقتش شده بر دست بگیرد جگرش را
مردی که شکسته ست مصیبت کمرش را
پروانه به هم ریخته گهواره ی خود را
تا باز کند از پر قنداق پرش را
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مگو گریه که این رازی مگو بود
چه فریادی بلند از آن گلو بود
اگرچه تشنهلب میرفت اما
شهادت تشنهٔ لبهای او بود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره ولادت حضرت علی اصغر
این گونه عاقبت پسر از دست می رود
بیرون کشد سه شعبه سر از دست می رود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
لالالالا گلم لالالالا بهارم
شمع یک سالگیت و من شر قبرت میذارم
اگه زنده بمونم اگه مادر نمیرم
برات جشن تولد سر خاکت میگیرم
عمو برا جشنت اب میاره پسر عموتم گلاب میاره
اما همش خواب و خیاله
لالالالا تو خواب دیدم که دندون در آوردی
پاشودی و یه قسره اب واسه مادر اوردی
سر سجاده خود رو به قبله میشینم
دعام اینه که مادر دومادیت و ببینم
شب دومادی تو عزیزم پشت سرت آروم آب میریزم
اما همش خواب و خیاله
لالالالا هنوز مونده لباسات روی دستم
نمیره از خیالم که خودم چشمات و بستم
تو که چیزی نگفتی تو زبون وا نکردی
وقتی رفتی میگفتم نکنه برنگردی
من و با غم تو پیر میکنن تو رو با سه شعبه سیر می کنند
اما اینا خواب و خیال نیست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره تولد حضرت علی اصغر
شش ماه او تمام شد و در منای عشق
قربان سیدالشهداء از سه شعبه شد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مگه من مادر چند تا پسرم که کشتنت
تازه دندون در اوردی اصغرم که کشتنت
هنوزم بعضی شبا خواب میبینم شیر میخوری
هنوزم نمیشینه تو باورم که کشتنت
هی میگفتم با خودم عصای دستم اصغره
پیر شدم من و سر مزار جدش میبره
کاش میشد فقط یه بار موی تو رو شونه کنم
میمیرم اگه یه بار گونه هات و بو نکنم
علی لای لای پسرم
مثه یه قران جیبی بودی تو دست بابات
رفتی و فقط میگفتم که خدا پشت و پنات
الهی هیچ کی تو اغوش باباش شهید نشه
الهی هیچ مادری اینقده نا امید نشه
اونا که به برق سکه های کوفه دل خوشیت
خودتون بچه ندارید مگه بچه می کشید
هر کی خواست بخونه از من توی روضه یا کتاب
اولش اه بکشه بعد بگه بی چاره رباب
حرمله غذای من یه عمره خون جگره
من نمیگذرم ازت خدا هم از تو نگذره
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره میلاد حضرت علی اصغر
از شیرخواره ای به همه شیرخوارگان
آغوش ِ گرم مادرتان نوش ِ جانتان
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد پنجره ، قدیمی و فولاد و باران و گلدان از شاملو و سهراب سپهری
لالایی گلم لالایی عزیز دلم
صدا هلهله میاد و میریزه دلم
بسه دیگه گریه رمق نداره صدات
اخه هیچ کسی دلش نمیسوزه برات
شاید بارون بیاد طاقت میاری
تو این غریبی من تنهام نزاری
لالایی گل پونه
کی دردم رو میدونه
یه چشمم برات اشکه
یه چشمم برات خونه
حسین جانم
اسیر خزون اسیر نامردی شدی
داری میری میدون ببین چه مردی شدی
میریزه روی صورت تو اشک رباب
شده آرزوهام برا تو نقش بر آب
باشه حواست به من از روی نیزه
تنها نمیزارمت حتی یه لحظه
لالایی گل لاله
من و گریه و ناله
خاطرات ما با هم
نشد حتی یک ساله
حسین جانم
برای دل من یه بار دیگه بخند
فقط روی نیزه علی چشاتو ببند
یادت باشه مادر به من نگفتی همین
یه وقت از رو نیزه با سنگ نیفتی زمین
میگن تو علقمه سقا شهید شد
دیدی امید دل ما نا امید شد
لالایی گل نازم
بیا دیدنم بازم
دوباره خودم واست
یه گهواره میسازم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر حافظ در مورد حضرت علی اصغر
در دست بابا کودکی بس غرقه خون است
نامش علـــی اصغر و شیرین زبــون است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ای یگانه کودک یکتا پرست
وی به طفلی مستِ صهبای الست
گرچه شیر مادرت خشکیده است
شیر رحمت از لبت جوشیده است
میبرم تا آنکه سیرابت کنم
با خدنگ حرمله خوابت کنم
غم مخور ای کودک خاموش من
قتلگاه ت میشود آغوش من
غم مخور ای کودک گردی کشم
من خودم تیر از گلویت میکشم
در حرم زاری نکن از قحط آب
که خجالت میکشم من از رباب
دل به عشق دوست محکم تر ببند
چون خدنگ خشم می آید به خط
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند ارزوی کربلا
تشنه ی آب فراتم ای عجل مهلت بده
تا بگیرم در بقل قبر شهید کربلا
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد حضرت علی اصغر ع
ز ناخن غم مزن، به سینه من خراش
قلب ربابی مگر، کاین همه داری تلاش
پدر پی بردنت، آمده آماده باش
تو مُهر طومار مظلومی بابی، بخواب
خسته خوابی بخواب
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خونه غرقِ در آه حسرته
خونه بی بابا شام غربته
دوباره شب رسید و غم، رسید و داغ و درد
صدای طفل من گرفت از بس که گریه کرد
دوباره قاب عکسشو گذاشته روی پاش
خیره شده به سوی در، شاید بیاد باباش
خدا کنه بخوابه و راحت شه از تموم غصههاش
لالا لالا گلم بخواب
لالا لالا گلم بخواب
(لالا لالا لالا لالا)
چشماتو ببند روی درد و غم
خواب خوش ببین مرد کوچکم
دیگه تو مرد خونه ای! تو سایهی سرم
باید مثل بابا بشی مدافع حرم
تو هم یه روز بزرگ میشی یه پهلوون میشی
قد میکشی و باعث غرورمون میشی
تو هم یه روز مثل بابا شهید راه عشق و خون میشی
تو اصغری منم رباب
لالا لالا گلم بخواب
(لالا لالا لالا لالا)
بعضیا به ما طعنه میزنن
شکوهای نکن ای عزیز من
بابا فقط به خاطر خدا فدا شده
به خاطر خداس که غم نصیب ما شده
اگرچه طعنه میزنن ولی تو لب بدوز
نبینم از کنایهها خسته بشی یه روز
میسوزونه دل منو زخم زبون خیلیا هنوز
کسی تو رو نده عذاب
لالا لالا گلم بخواب
(لالا لالا لالا لالا)
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد حضرت علی اصغر
درست یک گام مانده به آغاز فراخوان بزرگ عشق و حماسه، آمدی؛
لحظه ای که تاریخ، در آستانه یک اتفاق سرخ بود.
… و تو هم به ضیافت عشق رفتی.
«قنداقه ات» را «اِحرام» خویش کردی و راهی «خانه دوست» شدی
به نیمه های حجّت که رسیدی
تقدیر این شد که پدر
حج نیمه تمامش را در کربلا کامل کند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ای آیات سورهی مریم، حسین
یحیای پیمبر خاتم، حسین
عیسای شهید محرم، حسین
ثمر جان طاها
نور چشمان زهرا
قوت قلب مولا
ارباب با وفا
(یاحسین یابن الزهرا)
قامت بستهای که قیامت کنی
در خونت وضوی شهادت کنی
حق را روی نیزه عبادت کنی
سرت ای روح توحید
روی نی همچون خورشید
به همه عالم تابید
لب تشنهی شهید
(یاحسین یابن الزهرا)
پر میگیره دل به هوای حسین
سر میذاره پایین پای حسین
رو لبهاشه روضه برای حسین
شب جمعهها زهرا
میگه ظهر عاشورا
«قَتَلوکَ عَـطشانا»
خورشید نیزه ها
(یا حسین یابن الزهرا)
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد پسرم ، شعر و متن زیبا و کوتاه درباره تولد پسرم
شعر در مورد حضرت علی اصغر ترکی
آه عمر گل چه کوتاهه ، داری میری شیش ماهه
شب تلخی تو راهه ، مادره مادره
من میشم آخر سرگردون ، توی دشت و بیابون
خوبه باز رو سرهامون معجره معجره
من و توی کوفه می برن میون کوچه ها کشون کشون
جلو چشای عمو دارن ما رو به همدیگه میدن نشون
لالا ، ندیدی مادر رو
روضه ی معجر رو
بابای بی سر رو
علی لای لای لای
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
این اولین سر است که از تن جدا شده
این سیب سرخ نیست سر اصغر من است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری در باره حضرت علی اصغر
پدری آب شده تا پسری آب خورد
ا”خون ز پیمانه ی خورشید جهانتاب خورد”
ماهی تنگ عطش راه به جایی نبرد
حنجرش آن قدری نیست به قلاب خورد
به لبش آب رسد یا نرسد می میرد
نوش دارو ست پس از مرگ که سهراب خورد
پلک بر پلک نهاده است در آغوش پدر
شاید او خواب ببیند که کمی آب خورد
لعنت حق به کسانی که گمان می کردند
که به نام پسرش کام پدر آب خورد
سرخی خون علی شانه به مغرب زده است
آسمان سرخی اش از جای دگر آب خورد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گلی نشکفته از گلشن گرفتی
تمام عمرمو دشمن گرفتی
الهی حرمله دستت قلم شه
کبوتر بچمو از من گرفتی
ز فرط گریه نایم زخمه مادر
دلم، چشمم، صدایم زخمه مادر
برای کندن قبرت در این خاک
تمام پنجه هایم زخمه مادر
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد ولادت حضرت علی اصغر
تلخ است پدر گریه کند طفل بخندد
سخت است که پنهان بکند چشم ترش را
دور و برش آنقدر کسی نیست که باید
این طفل در آغوش بگیرد پدرش را
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
رُخت از بوسه ای بی گاه می سوخت
نه تنها بوسه از یک آه می سوخت
علی لای لای، علی لای لای، لالایی لالایی.
چه کرده آفتاب گرم وقتی
رُخت در زیر نور ماه می سوخت
پریده رنگ و چسبیده زبانت
عطش افتاده با تاول به جانت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر ترکی در باره حضرت علی اصغر
دیده میان قلب حرم اضطراب را
دیده کنار خیمه غروب رباب را
دیدند پشت خیمه پدر قبر میکند
قبری برای این دل بی صبر میکند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مخند اینگونه شیرینم به بابا
که خون می ریزد از چاک لبانت
لالایی لالایی، لالایی لالایی، علی اصغرم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر ترکی درمورد حضرت علی اصغر
وقتی پدر ز حنجر او تیر را کشید
زد دست و پا به خون و رها از سه شعبه شد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
برایم مرثیه می خواندی ای تیر
به دستم کودکم خواباندی ای تیر
تمام تارهای صوتی اش را
به هم پیچاندی و سوزاندی ای تیر
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری درباره حضرت علی اصغر
شب یلدا شد و حالم خراب است
تمام آرزوهایم سراب است
چگونه میشود جشنی به پا کرد؟!!!
علی اصغر به روی نیزه خواب است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گلویت سرخ و زیر و بم ندارد
چنان زخمی زده مرهم ندارد
بمیری حرمله با چشم دیدم
که تیر تو ز نیزه کم ندارد
ز داغت تیر هم گریان شده ای وای
نفس در سینه ات سوزان شده ای وای
خدا را شکر دستم زیر سر بود
سرت از پوست آویزان شد ای وای
ز چشمت رفت کم کم سو بمیرم
چکد خون از سر گیسو بمیرم
خدا رحمی کند مادر نبیند
سرت یک سو، تنت یک سو بمیرم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره ولادت حضرت علی اصغر
قنداق پاکت را در آغوشم گرفتم
با دیدن لبهای خشکت در شگفتم
از گریه ی بی حاصلت خون شد دل من
از سینه ی خشکم به کس چیزی نگفتم
بی تابی ات خانه خراب عالمم کرد
اشک دو چشمت غرق دریای غمم کرد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
پدر با کودکی پرپر نشسته
به روی خاک ها مادر نشسته
رباب این را فقط تکرار می کرد
سه شعبه دارد و تا پر نشسته
یه منظره ای مادر دیده، می گفت:
عطش گرد پر و بال تو می گشت
غریبی پای اقبال تو می گشت
به پشت خیمه ها ای وای دیدم
کسی با نیزه دنبال تو می گشت
لالایی اصغرم، لایی لالایی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
چگونه خاک بریزم به روی زیبایت
که تو بخندی و من هم کنم تماشایت
مزار کوچک تو پر شده است از خونت
بخواب ماهی من در میان دریایت
مرا ببخش عزیزم که جای قطره آب
به یک سه شعبه برآورده ام تقاضایت
چگونه جسم تو پنهان کنم که می دانم
به وقت غارتمان می کنند پیدایت
کمی بخواب در این خاک تا کمی وقت است
که بعد از این شود آغوش نیزه ها جایت
بیا رباب که این شاید آخرین باری است
که خواب می رود او با نوای لالایت
اگر نشد که شود سایه سرت امروز
به روی نیزه شود سایه سار فردایت
حسین…
” alt=”شعر در مورد حضرت علی اصغر ، ترکی و کوتاه و جانسوز در مورد شهادت و ولادت” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2019/11/21-3.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2019/11/21-3.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2019/11/21-3-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2019/11/21-3-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />
پدری خَم شده تا دردِ کمر را بِکِشَد
مادری مانده که تا نازِ پسر را بکشد
چشمِ او خورد به لبهای تَرک خورده و گفت:
کاش میشُد به لبش دیدهیتر را بکشد
بُردنِ این تَنِ بی وزن برایش سخت است
نیست عباس که این قُرصِ قمر را بِکِشَد؟
از دو سو تیر به بیرون زده باید چه کند
از کدامین طرف این تیرِ سه سر را بِکِشَد
.
خواست از سمتِ سهشعبه بکشد سر چرخید
بهتر این دید که او قسمتِ پَر را بِکِشَد
تیر از بچه که رَد شد جگرش تیر کشید
نَکُند با سرِ این تیر جگر را بِکِشَد
هرچه میخواست بیاید به حرم باز نشد
یک نفر کاش که تا خیمه پدر را بِکِشَد
باید او قبر کَنَد خاک کُنَد شرح دهد
آه این سینه غَمِ چند نفر را بِکِشَد
.
زیرِ لب گفت: فقط آه رباب آه رباب
وای اگر پیشِ سنان بارِ سفر را بِکِشَد
حرمله گفت: پسر را زد و بابا را کُشت
باید او در کمرش کیسهی زَر را بِکِشَد
هم سبک هم که گران است سرش پس دعواست
قسمتِ کیست در این قائله سَر را بِکِشَد
کاش میشُد که نمیدید رُباب این دفعه
نیزهای رد شده از خاک پسر را بِکِشَد
.
جم شدن دوروبرش داره میره
با علی اصغرش داره میره
بعد شیش ماه چجوری دل بِکَنِه
روی دستش پسرش داره میره
خدای بالا سرم گواهشه
بچهای که با منه شیش ماهشه
دو سه قطره آب بدید میبرمش
مادرش بدجوری چشم به راهشه
.
بی پسر شدن چقد سخته خدا
خون جگر شدن چقد سخته خدا
روی دستم پسرم داره میره
آخ پدر شدن چقد سخته خدا
میشه تنها بشینی گریه کنی
روی خاکا بشینی گریه کنی.
ولی سخته دشمنت بخنده تو
بین زنها بشینی گریه کنی