شعر در مورد زراعت ، شعر و جملات زیبا در مورد کشاورزی برای کودکان همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
هنگام زراعت آنچه کشتستی
آنت برسد بموسم خرمن
گر سوی تو دیو نفس ره یابد
تاریک نمایدت دل روشن
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بریدند ازان جا خرید و فروخت
زراعت نیامد، رعیت بسوخت
چو اقبالش از دوستی سربتافت
بناکام دشمن بر او دست یافت
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد سگ ،گله مهربان و باوفا اصحاب کهف + سگ کشی
خواهی ار حاصلی بدست آری
مزرع عمر را زراعت کن
هست دریای بیکران دنیا
بسبوئی از آن قناعت کن
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گر متاعی خری بخر دانش
نقد ایام را بضاعت کن
تخم دانش بگیر و آب عمل
در زمین دلت زراعت کن
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
غله بی گاو و زر خواجه زراعت می کنی
کز زراعت هر که را زر نیست برخوردار نیست
آسمان کز ثور دارد گاو تخم از سنبله
زان ندارد حاصلی کش درهم و دینار نیست
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد ثابت قدمی ، ثبات قدم و پایداری و عزم راسخ
اندرین مزرعه زراعت کن
با کم و بیش خود قناعت کن
لا تموتون چنانکه فرمانست
دیدن حال خلق نقصانست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ز اشک و چهره ترا داده اند آب و زمین
برای توشه فردای خود زراعت کن
چو آفتاب به قرصی اگر رسد دستت
ز گرد خوان فلک، ذره ذره قسمت کن
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
برات رزق ترا از زراعت ایزد پاک
به خط سبز نوشته است بر صحیفه خاک
می کند عیب نمایان را هنرپرور
کمال تنگ چشمی می شود در دانه گوهر کمال
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد کوه ، دنا و بیستون و دماوند و الوند + کوه و برف و تنهایی و ابر
از زراعت خاکها شد سنبله
داروی مو کرد مو را سلسله
آن نکاح زن عرض بد شد فنا
جوهر فرزند حاصل شد ز ما
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
کسب را همچون زراعت دان عمو
تا نکاری دخل نبود آن تو
آنچ کاری بدروی آن آن تست
ورنه این بی داد بر تو شد درست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بی سبب مر بحر را بشکافتند
بی زراعت چاش گندم یافتند
ریگها هم آرد شد از سعیشان
پشم بز ابریشم آمد کش کشان
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد ثریا ، استاد شهریار + شعر در مورد اسم ثریا
دید کو سابق زراعت کرد ماش
او همی داند چه خواهد بود چاش
عارفست و باز رست از خوف و بیم
های هو را کرد تیغ حق دو نیم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
جفت آن گاوم که آدم جد خلق
در زراعت بر زمین می کرد فلق
چون شنید از گاو و قج اشتر شگفت
سر فرود آورد و آن را برگرفت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
نرم باران به زراعت دهد آب
چون رسد سیل شود کشت خراب
گر ستمدیده ای از کشور تو
دادخواهان برسد بر در تو
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد جاده ، برفی و بی انتها زندگی و عشق و تنهایی
به هر جا افکند طرح زراعت
به رسمی گاوها دارد قناعت
اگر افتد قبول همتش مفت شود
گاو زمین و آسمان جفت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
به بهار بنگر ای دل که قیامت است مطلق
بد و نیک بردمیده همه ساله هر چه کاری
که بهار گوید ای جان دم خود چو دانهها دان
بنشان تو دانه دم که عوض درخت آری